سلام من چندروز پیش با اقایی اشناشدم.ولی تقریبا دوماه پیش شکست عشقی خیلی بدی داشتم.
اسم تایپیکم هم دختردلشکسته بود.
ولی الان نمیخام اشتباهات گذشته تکرارشه.لطفا کمکم کنید باید ازهمین ابتدا چیکارکنم.چه جوررفتارکنم
تشکرشده 5 در 3 پست
سلام من چندروز پیش با اقایی اشناشدم.ولی تقریبا دوماه پیش شکست عشقی خیلی بدی داشتم.
اسم تایپیکم هم دختردلشکسته بود.
ولی الان نمیخام اشتباهات گذشته تکرارشه.لطفا کمکم کنید باید ازهمین ابتدا چیکارکنم.چه جوررفتارکنم
تشکرشده 259 در 139 پست
شما و ایشون چند سالتون هست؟
چطور آشنا شدین؟
شغل و میزان تحصیلاتتون؟
آیا آشناییتون به قصد ازدواج هست؟ یعنی خود آقا گفتن که برنامه ازدواج با شما رو دارن؟
من مشاور و کارشناس نیستم و فقط به عنوان یه فرد معمولی و یه دختری تو سن و سال ازدواج میتونم نظرمو بگم.
من ایندفعه برنامم این هست که حتما همون اول آشنایی از قصد ازدواج یا دوستی مطمئن بشم (خیلی رُک و بی پرده میپرسم ایندفعه)
اگه قصدش دوستی بود که هیچی از نظر من منتفی.
اگه قصدش ازدواج بود که بازم رُک فقط دو سه هفته فرصت آشنایی ابتدایی و بدون اطلاع خانواده رو بهش میدم و بلافاصله بعد از این مرحله، بااااااید از طریق خاستگاری رسمی اقدام کنه.
باید در طول دوران آشنایی چند بار پیش یک مشاور خبره ازدواج بریم (چون انقد دورویی زیاد شده، من به تنهایی نمیتونم ظاهر و باطن رو بشناسم و بفهمم همونی هست که واقعا نشون میده)
برام خیلی هم مهم هست از نظر سطح اعتقادی و اجتماعی و خانوادگی و مالی در یک سطح باشیم.
حتما چندین و چند بار باهاش بیرون و جاهای متفاوتی میرم که طرز رفتارش تو اجتماع و با بقیه رو ببینم چطوره چون خیلی برام مهمه یه فرد اجتماعی باشه.
حتما در مورد برنامش برای پنج سال و ده سال آینده میپرسم، چون از آدم های راکد بیزارم و حس ناامیدی بهم منتقل میکنن، یه آدم سرزنده همیشه برای چند سال بعدش برنامه داره نه که هرچی پیش آمد، خوش آمد.
حتماااا در مورد هدفش از ازدواج میپرسم، اگه هدفش صرفا تشکیل خانواده و بچه دار شدن باشه، برای من خوشایند نیست، من دوس دارم ازدواج کنم که زندگی و خوشبختیمو با کسی شریک بشم و کنار هم رشد کنیم و موفق بشیم و برای رسیدن به اهداف همدیگه کمک کنیم و اهداف مشترکی بزاریم، صرفا تشکیل خانواده و بچه دار شدن ، هدف من نیست.
اینا راهنمایی های من بود از دید خودم، ایشالله بقیه دوستان هم میان و راهنماییت میکنن.
Quality (شنبه 15 دی 97), نادیا-7777 (یکشنبه 16 دی 97)
تشکرشده 3,095 در 1,314 پست
سلام.
خیلی عذر میخوام از شما و اعضا که مجدد دارم پست میذارم.ولی نتونستم در مورد پست شما چیزی نگم.
خانم b.h به کجا چنین شتابان؟
فقط یک ماه و نیم از زمان ایجاد تاپیک قبلیتون میگذره و فقط حدود دو هفته پیش بوده که ابراز علاقه مجدد به اون آقا کرده بودین و الان چند روزه با یه آقا آشنا شدین و ازش بدتون نیومده.
ببینید عزیزم، اصلا نمیخوام سرزنش کنم. اصلا. لطفا پست منو با لحن سرزنشی نخون. با دلسوزی کامل دارم برات مینویسم. ترحم منظورم نیست. دلم میسوزه که الان متوجه نیستی داری چی کار میکنی. قبلا برات پست گذاشتم ولی توجهی نکردی. ببین... من خودم توی این تالار بیشتر از هر کسی تاپیک باز کرده ام و همه هم راهنماییهای خوبی میکردن ولی من حالیم نمشد و به خاطر اینکه عمل نکردم و فقط حواسم به خودم بود و توجه نمیکردم دارن بهم چی میگن، خب مشکلاتم هم حل نشده باقی موند و حتی در مواردی شدت هم گرفت.
خواهش میکنم یه لحظه به خودت بگو استپ.... استپ... اینقدر سرسری از راهنمایی هایی که بهت میشه نگذر. بگو استپ یکم گوش بده و دقت کن و سعی کن بفهمی دارن بهت چی میگن. اینها رو نه با سرزنش ولی جدی دارم بهت میگم. خیلی جدی و دلسوزانه. چون من تمام این راهی که تو در پیش گرفته ای رو رفته ام و نمیخوام بذارم کسی دیگه بره. خواهش میکنم اینو بفهم.
لطفا، لطفا، لطفا جواب بده به این سوالات. فکر کن و جواب بده. با فکر جواب بده نه سرسری.
1-اگر جز این آقای جدید، مورد دیگه ای در همین زمان سر راهت قرار میگرفت، مطمینی از اون هم خوشت نمی اومد؟؟!!
2-ملاکهات برای اینکه از کسی خوشت بیاد چیه؟
3- دنبال چی هستی واقعا؟ مطمینی فقط دنبال این نیستی یکی باشه بهت توجه کنه و تنها نباشی؟!!!
4- میخوای بهت بگیم چطوری با این آقا رفتار کنی؟؟! اول بگو تو هنوز میدونی با خودت چجوری باید رفتار کنی و خودت کی هستی و دنبال چی هستی و چی میخوای؟؟
5- چجوری رفتار کنی باهاش و اشتباهات قبل رو تکرار نکنی یعنی چی؟؟ یعنی چیکار کنی طرف نره و دوستت داشته باشه و بمونه؟؟ یا اینکه چطور انتخاب اشتباهی نکنی و وارد رابطه اشتباه و تکرار مجدد و شدیدتر دردهای قبل نشی؟؟!! کدومش رو منظورته؟؟
ببین... خواهش میکنم یکم با حوصله بخون حرف رو. با دقت بخون. اومدی مساله ات حل بشه یا اومدی فقط بگی و بری؟؟ اگه میخوای مساله ات حل بشه، یکم گوش کن و سرسری رد نشو.
وقتی یه رابطه ای شکست میخوره، فرد آسیب دیده، ناخودآگاه به دنبال سریعترین تسکین میگرده. و به درستی یا غلطی اش فکر نمیکینه. و من فکر میکنم تو دچار همین حالت شده ای. و احساس میکنم که اون رنجی که از طرد شدن از اون آقا کشیدی، داره باعث میشه به محض اینکه کسی سر راهت قرار گرفت بخوای بهش فکر، یا بهتر بگم بهش پناه ببری. ببین... نیازی نیست بیای از خودت دفاع کنی و برای من و دوستان توضیح بدی که حدس من درسته یا نه. اصلا لزومی نداره به پست من جواب بدی. فقط خواهشا صادقانه با خودت برخورد کن و راستش رو به خودت بگو. مطمینی این مورد جدید برات فقط یه پناهگاه نیست؟؟؟
به نظر من، حداقل تا شش ماه وارد ارتباط با هیچ آقایی نشو. اول به خودت زمان بده و در پی رفع ضعف های خودت باش، بعدش که مساله برات حل شد، بعد به مورد دیگه و رابطه جدیدی فکر کن. چون میدونی وقتی از یک رابطه ی تازه شکست خورده سریعا وارد یک رابطه جدید بشیم چه اتفاقی می افته؟؟؟ اتفاقی که می افته اینه که این، رنج های رابطه قبلی هستن که در رابطه جدید هم هدایتمون میکنن، نه عقل و فردیت و منطق سالم.
ببین، منم شکست عاطفی چشیده ام. تجربه شکست عاطفی دیگران رو هم دیدم و راستشو بخوای از نوع مال خودم داغونتر ندیده ام. یعنی یه چیزی بود دیگه نوبر برای خودش. و میفهمم حال تو رو. ببین... میخوای انکار کن، میخوای نکن. ولی واقعیت اینه که بعد شکست عاطفی، عقل آدم درست کار نمیکنه. نه عقل، نه احساس. هیچ کدوم درست کار نمیکنن. حتی دقت کنی میبینی چشم و گوش و زبون هم درست کار نمیکنن. توی این مدت که داری با درد اون شکست دست و پنجه نرم میکنی، چند بار حس چشاییت درست کار کرده و از مزه غذا لذت بردی؟؟!! چند بار موقع راه رفتن توی خیابون، واقعا دور و برت رو دیده ای و بعد که اومدی خونه یادت بوده دقیقا توی راه چه اتفاقایی افتاد و فلان بچه موهاش چه حالتی بود یا فلان خانم شال سرش بود یا مقنعه یا فلان لباس تن مانکن فلان فروشگاه رنگش چی بود؟ واقعا به نظرت حتی حواس غریزی و پنجگانه ات درست کار میکنن توی این حال، که بتونی تصور کنی عقل و منطقت دارن درست کار میکنن؟؟؟!!! هان؟؟؟
شاید بگی اره درست کار میکنن. ولی من باور نمیکنم. خودتم اگه با خودت صادق باشی و نخوای عجله کنی و بخوای واقعا به خودت توجه کنی و روراست باشی با خودت، احتمالا میبینی که آره، واقعا درست کار نمیکنن. نه حواس، نه احساس، نه عقل و منطق.
البته توی شرایط تو طبیعیه این درست کار نکردن. ولی اگه نخوای بهشون توجه کنی و اول درمانشون کنی، دیگه نمیشه گفت طبیعیه.
ببین، مثل ینه که من یه هدفی دارم. مثلا میخوام توی مسابقات دو میدانی المپیک راه پیدا کنم. و دارم نهایت تلاشم رو میکنم و تمرین و تمرین و به هر دری زدن برای اینکه به المپیک راه پیدا کنم. اونوقت توی تمرینا برای مرحله مسابقات انتخابی المپیک، یه وقت بیفتم زمین و پام بشکنه. خب... کار عاقلانه چیه؟ اینه که به درمان پای شکسته ام بپردازم. در مان کامل. تا پام دوباره به سلامت کافی برسه و اگه این دوره رو از دست دادم، دوره های بعدی رو از دست ندم. ولی اینکه به هوای اینکه زود به مسابقات برسم، بخوام پام رو زودتر از گچ در بیارم و زود تمرینات سنگین رو باز شروع کنم، به نطرت کار درستیه؟؟؟ چی میشه؟ هیچی... خودشو جوری ناکار میکنه که نه به این المپیک میرسه نه به المپیکای بعدی.
حالا وقتی آدم شکست عاطفی هم خورده همینه. منطقش، باورهاش، احساسش، حواسش و ... آسیب دیده. اگر بخواد سریع وارد یه رابطه تازه بشه و فکر هم کنه داره خیلی کار درستی میکنه و توقع هم داشته باشه درست فکر و رفتار کنه، توقع واقعا غلط و بی جاییه و نتیجه ای هم جز آسیب مجدد و شاید هم آسیبی ماندگار نخواهد داشت.
bh عزیز، خواهرانه و دلسوزانه بهت توصیه میکنم که اول خودتو پیدا کن. خوش شانسی که داری اینه که درامد داری و دستت توی جیب خودته. الان وارد رابطه تازه ای نشو. به اون آقا هم بگو فعلا در شرایطی نیستم که بتونم به کسی فکر کنم.
چند ماه، شش ماه حداقل، زمان بذار برای رفع ضعف های خودت زیر نطر یک مشاور. حدس قوی میزنم مشکل مهرطلبی داشته باشی که این شکست هم مزید بر اون شده. حتما اول به صورت خیلی جدی پیگیر رفع این مشکل مهرطلبی و افزایش عزت و اعتماد به نفست تحت نظر درمانگر باش. هر وقت حل کردی این ها رو، بعدش حتما موردهای بهتری هم سر راهت خواهند بود با توجه به موقعیت خوب خودت.
قبلا هم بهت گفتم. همونا رو باز تکرار میکنم که باز بخونیش.
امیدوارم توجه واقعی کنی. چون از ته دلم برات نوشتم و تمام چیزی بود که میتونستم بگم. ببخشید طولانی شد. موفق باشی عزیزم و امیدوارم با خبر اینکه فعلا هر رابطه ای رو تعطیل کردی و داری میری مشاوره برگردی.
فرشته مهربان (یکشنبه 16 دی 97)
تشکرشده 5 در 3 پست
سلام شما درست میگین من اصلا بهداین ااقای جدید علاقه ای ندارم اصلا.حکم مسکن بود برام.مسکن موقتی.
عشقم رو هنوز فراموش نکردم.هنوزم دوسش دارم.
چندروز پیش بهم پیام داد
ازحال وروزش بهم گفت.حالش اصلا خوب نیس نه حال روحیش نه جسمیش .مادرش رو عمل کردن وازاین شهربردنش یه شهردیگه زندگی کنه .مشکلات دادگاهش وخیلی چیزای دیگه.میگفت به خدا نمیخاستم زیر حرفم بزنم.اخه من ۳روزگرفتارمریضی مادرم بودم وجوابت رو نمیدادم توی خیلی بهم حرف زدی وهزارتاحرف نصیبم کردی بهم توهین کردی .میگفت دارم عذاب میکشم به وجودت نیاز دارم واین حرفا .همدیگرو ببینیم واینا .میخام ببخشمش باز ازاول شروع کنیم چیکارکنم.
مریض شده.حالش خوب نیس مشکلاتشم هس واقعا دلم میسوزه
تشکرشده 69 در 36 پست
سلام دوست عزیز. هیچ کس انقدر سرش شلوغ نیست که نتونه یک پیغام کوچک بده یا در حد یک تلفن چند ثانیه ای صحبت کنه چرا خودتون رو گول میزنید؟ ما همه خانواده و کار و مسیولیت داریم ولی همچنان حرمت دل کسانی رو که دوستشون داریم نگه میداریم چون نمیخواهیم برنجن ازمون. آخه شما خودتون یکم فکر کنید کادو سفارش دادم ولی برگشت خورد؟؟ برگشت خورد همینجا براتون یک چیز کوچک میگرفتن اصلا حرفشون باورکردنی نیست. ازدواج با این آقا هم عاقبت خوشی نداره براتون هر چند که با چیزایی که نوشتید در موردشون و اینکه چند روز چند روز جوابتون رو نمیدادن من فکر نمیکنم این آقا اصلا مجرد باشه.
Happy.girl.69 (چهارشنبه 26 دی 97)
تشکرشده 259 در 139 پست
نمیدونم و یادم نیست که گفته بودی چند سالته.
فقط میدونم من این اشتباهات رو تو سن 24 سالگی انجام میدادم.
اگه سنت پایینه که هیچی، حرفمون رو گوش نکن و برو تجربه کن.
اگه سنت 27 به بالاست که واقعا داری بچگی میکنی.
ما هرچیییییی گفتیم نکن و ادامه نده ، بازم داری کار خودتو میکنی.
عشق آخه کجاست دختر خوب.
امیدوارم هرکاری میکنی عاقبت بخیر و موفق باشی.
تشکرشده 5 در 3 پست
مجرد هستش.اینو میدونم.یکی ازفامیلهاشون رو میشناسم.اون بهم گفت.واقعا نمیدونمدچیکارکنم.کلا گیج شدم
ویرایش توسط b.h : چهارشنبه 26 دی 97 در ساعت 23:00
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)