سلام
فرزند من پنج سال سن داره و واقعا نسبت به سن خودش بسیار عاقل و سر براه هستش. بی نهایت هم عاطفیه و محبت خودش رو بروز می ده. با وجود مشغله کاری زیاد همسرم رابطه خیلی خوبی هم با پدرش داره و حتی برای دیر به خونه اومدنش هم بد قلقی نمی کنه.


به زودی یه عضو جدید به خانواده ما اضافه می شه و من نگران هستم نتونم عدالت رو بین بچه ها برقرار کنم. به خصوص که همسرم ساعات کمی رو با ماست و این منم که باید ضمن مدیریت شرایط خودم و تنهاییم، مراقب لطمه ندیدن هر دو باشم.


فرزند اول من خیلی سخت متولد شد و این که الان این همه سلامت هستش فقط معجزه و لطف خداست. این عقبه باعث شده ما خیلی بیشتر، از بودنش خوشحال باشیم و براش تلاش کنیم. مخصوصا همسرم که تمام توانش رو خرج عشقی که به دخترمون داره می کنه. نمی دونم این موضوع تاثیر گذار هست یا نه؟ و یا اصلا باید اجازه بدیم تاثیر داشته باشه؟


من دوست دارم بچه هام رابطه دوستانه خوبی با هم داشته باشن. من بچه اول بودم و هیچ خاطره بدی از خانواده ندارم که مثلا من رو فراموش کرده باشن یا کنار گذاشته باشن. اما بچه بعد از من همیشه اعتقاد داشت پدر و مادر مون من رو بیشتر دوست دارن و بیشتر قبولم دارن. چه طور می تونم به هر دو فرزندم این اطمینان رو بدم که با ارزش ترین دارایی ما هستن و عشق من و پدرشون به هیچ کدوم از سهم احساسی که به دیگری داریم کم نمی کنه؟