پس از پایان قسمتهای مهم کتاب راه نیرنگ تصمیم گرفتم که برم سراغ آیین سلحشوری ژاپن در دوران سامورایی ها. کتابی که الان تقدیم می کنم نامش هست : رسم و راه سامورایی(آیین نامه سلحشوران ژاپنی) که کلا به "هاگاکوره" معروف است. این کتاب در قرن 18 توسط یه سامورایی به نام یاماموتو چونه تومو نوشته شده و تبدیل به کتاب مقدس سامورایی ها شد. این کتاب روشهای تکنیکی رو بررسی نمی کنه بلکه به آداب و رسوم و قواعد و هنجارهایی که یه سامورایی باید رعایت می کرد می پردازه. به نظر من این کتاب به اندازه وزنش طلا ارزش داره و هر کسی که اونو نخونده تقریبا نصف عمرش برفنا است. مخصوصا ترجمه فوق العاده زیبای دکتر هاشم رجب زاده یه شیرینی خاصی به کتاب داده و من هم قسمتهای این کتاب رو از همین ترجمه تایپ خواهم کرد انشاالله. اما نکته مهم اینه که دکتر یه مقدمه بلند و اساسی هم درباره سامورایی ها و این کتاب نوشته که به اندازه خود کتاب ارزش داره. پس توصیه من اینه که همین امروز برید واین کتاب رو بخرید چون اون قسمتش رو شرمنده ام ..../
نسخه ای که من دارم چاپ اول 1371 و متعلق به انتشارات آستان قدس رضوی است.
امیدوارم که دوستان لذت ببرند.
توضیح : این آقاهه اولش توضیح می ده که چرا این کتاب رو نوشته بعد متن کتاب رو شروع کرده. من توضیحاتش رو جا انداختم و مستقیم رفتم سر اصل مطلب
چهار سوگند
1-هرگز در دنبال کردن طریقت سلحشوری(بوشیدو) از دیگران بازنمانم.
2- خود را برای امیر کارساز دارم.
3- خود را از بند و پیوند فرزندی و بستگی به پدر ومادر آزاد سازم.
4- بار روح سراسر نیکخواهی و احسان و ایثار برای بهی دیگران بکوشم.
هر بامداد این پیمانها را با بودا و خدایان تازه ساز. این نوکردن سوگند می تواند ترا دو چندان نیرومند سازد و از بازگشتن از راه عزم بازدارد. آنگاه خواهی توانست همچون خزنده ای کوچک در راهت خردخرد پیش روی. همان بودا و خدایان نیز هرگاه که اندیشه ای در سر وراهی در پیش دارند سوگند خورند و پیمان بدان استوارکند.
1-طریقت سامورایی مرگ است
چنین یافته ام که طریقت سامورایی مرگ است. آنجا که میان مردن و زنده ماندن دودل باشی، بی درنگ مرگ را برگزین. این کار دشوار نیست؛ بر آن اراده دار و پیش بتاز. کسانی می گویند که مرگ پیش از یافتن آرزوها و رسیدن به هدفها بیهوده است، اما این رسم وراه سودجوی و دنیابین بازرگانان خود پرست شهر اوساکا است. گزینش درست در جایی که دوسوی کار یکسان باشد، نزدیک به محال است. ما مردم همه، زندگی را دوست تر داریم، پس بسیار طبیعی است که آدمی بهانه ای برای زنده ماند بیابد. اما آن کس که با همه نافرجامی در کار و راهش بازبخواهد زنده بماند، همچون ترسویی نیرنگباز خوار و بیمایه بنماید. در این جا نکته ای خطیر در میان است که باید پیش چشم داشت؛ آن کس که در پی ناکامی تن به نابودی می دهد اگر مرگش از روی غرور و تعصب باشد، بیهوده می میرد، اما بازمرگ او ننگ بار نیست. چنین مرگی همانا طریقت سامورایی است. سامورایی راستین باید که همواره ، روز و شب، خود را آماده مرگ دارد. چون رزمنده ای همیشه آماده مرگ بود، در طریقت سامورایی به کمال رسیده است وباشد که یکراه و بی هراس سروجان را در خدمت امیر نهد.
کسانی این توان را در سرشت دارند که هرجا نیاز افتد، بی درنگ اندیشه نهند و در کار آیند. اما دیگران ناچار شب تا دیرگاه خواب به چشم راه نمی دهند و در بستر آرام نگیرند و سر بر بالین فشارند تا مگر سرانجام عزم در کاری نهند. هر چند که این گونه گونی در سرشت مردم طبیعی است، بازباشد که با اندیشه نهادن به چهار پیمان (که در آغاز گفتارآمد) هر کسی خرد روشن را در جان بپرورد. شاید چنین نماید که جدا از حد توان آدمی، سوای اندازه ی سختی کار، هرگاه که مرد چنان که شاید و باید ژرف و بسیار بیندیشد، کار را به انجام رساند؛ اما تا آن هنگام که مرد اندیشه اش را بر "خود" گذارده، براستی فریبکار است و نه فرزانه. مردمان به نابخردی گرایند و از دست نهادن "خود" برایشان دشوار باشد. با این همه، در هنگام گرفتاری اگر آدمی لحظه ای به آن دشواری ننگرد، و همان بر چهارپیمان اندیشه و دل سپارد و "خود" را از یادببرد و سپس در پی چاره ی کاربرآید، بسا که راه راست را بیابد.
منبع مطلب
علاقه مندی ها (Bookmarks)