به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 10:19]
    تاریخ عضویت
    1395-7-07
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,582
    سطح
    30
    Points: 2,582, Level: 30
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    40

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نادیده گرفته شدن در خانواده شوهر و رفتار منفعلانه شوهرم

    سلام
    من قبلا تاپیک هایی داشتم که بیشتر حول محور روابطم با خانواده همسرم میچرخیدن و همچنان هم این مشکلات من پابرجا هستن. بعد از 3 سال نامزدی، ما به تازگی عروسی کردیم و شهر ما زندگی میکنیم. خانواده همسرم حدود 6 ساعت با ما فاصله دارن اما طرز برخوردشون و رفتارهاشون همچنان داره آزارم میده.
    خانواده همسرم زیاد با مردم ارتباط برقرار نمیکنن که یکی از دلایلش اینه که به عالم و آدم شک دارن. همین باعث شده اصلا نتونن با عروس و دامادهای خانواده ارتباط خوبی داشته باشن و اونها رو افرادی کاملا غریبه میدونن. طوری رفتار میکنن انگار رابطه خواهر برادری ارجحیت داره به رابطه زن و شوهری. البته هیچ صمیمیتی بینشون وجود نداره و در واقع رابطه خواهر برادریشون فقط ایجاب میکنه که در کارهای همدیگه دخالت کنن. با عروس های خانواده طوری رفتار میشه انگار اصلا وجود خارجی ندارن و به کل نادیده گرفته میشن. این موضوع چند وقتیه به شدت خیلی زیادی در مورد من اتفاق افتاده. به عنوان مثال بعد از عروسی که رفتیم خونه مادرشوهرم، اصلا در مورد عروسی با من حرفی نمیزدن و فقط شوهرم رو مخاطب قرار میدادن. حتی در مورد فامیل های من هم که میخواستن حرف بزنن و بپرسن فلانی کی بود، جلوی من از شوهرم میپرسیدن. یا مثلا خواهر شوهرم به شوهرم میگه "وسیله هات" رو چطوری بردی چند طبقه بالا؟ در حالیکه اون وسیله ها جهیزیه من بودن. حداقل انتظار دارم بگن "وسیله هاتون". چند روزی که ما اونجا بودیم کلا اوضاع این شکلی بود و این مدل حرفها و رفتارها تکرار میشدن. منم اینقدر عصبی شده بودم که روز آخر عصب های دستم درد گرفته بودن و از شدت درد گریه میکردم.
    از طرف دیگه مشکل من شوهرمه که حس میکنم باید جور دیگه ای رفتار کنه اما اونم داره به رفتارهای خانواده ش دامن میزنه. مثلا من انتظار دارم وقتی اونها منو نادیده میگیرن و به شوهرم میگن وسیله هات رو چطوری بردی بالا، تو جمله هاش اشاره کنه "وسیله هامون". اما اینقدر عادی برخورد میکنه انگار نه انگار منم آدمم این وسط. کلا طوری شده که خواهر شوهرا هرطور دلشون بخواد حرف میزنن و کسی هم چیزی بهشون نمیگه. جاری بزرگم خانم خیلی خوبیه و خیلی خوش برخورد اما خواهر شوهرهام به شدت باهاش دشمنی دارن و چه حرفها که بهش نزدن و بلاها که سرش نیاوردن. ما مهمان بودیم خونه اونها و خواهر شوهرم که با جاریم قهره اومده اونجا و یک کلمه هم با جاریم حرف نزده. انگار نه انگار اون وجود داره و صاحب خونه س. بعد هم که از خونه اونها اومدیم بیرون، تو ماشین با بدترین الفاظ در مورد جاریم حرف میزنه و کسی هم چیزی بهش نمیگه. تو این موقعیت واقعا از شوهرم انتظار داشتم چیزی به خواهرش بگه. تازه بعد هم به شوهرم گفته به خانومت بگو زیاد با جاریش رابطه نداشته باشه چون میخواد مغزشو شستشو بده! خواهر شوهرم بار اولش نیست. چند بار دیگه هم که پیام داده به شوهرم و در مورد جاریم حرف زده و حتی اسم زشتی هم روی جاریم گذاشته و جلوی شوهرم میگه. من سر این موضوع چند بار به شوهرم گفتم چرا اجازه میدی در مورد دیگران بیاد و اینطوری حرف بزنه جلوی تو؟ چرا چیزی بهش نمیگی تا دفعه بعد جرئت نکنه جلوت اینجوری حرف بزنه؟ بهش میگم اینطوری که چیزی نمیگی، داری بهش میفهمونی که در مورد زن من هم اگه اینطوری جلوی بقیه حرف زدی اشکالی نداره. اما شوهرم میگه من خودم میدونم دارم چکار میکنم. الان مشکل من اینه که این رفتار شوهرم رو اصلا نمیپسندم و فکر میکنم داره خواهرهاش رو با این شیوه پررو تر میکنه و حتما چند سال دیگه با من هم مثل جاریم رفتار خواهند کرد. از طرف دیگه نمیدونم باید با این خانواده چطوری برخورد کنم. مدتیه خیلی فکرم درگیر شده و فقط دارم خودم رو عذاب میدم. گاهی هم که دیگه کلافه میشم از این فکرا، با شوهرم در موردشون حرف میزنم اما بیشتر اوقات آخر حرفامون به بحث کشیده میشه و تاثیر میذاره رو رابطه خوبمون. همین باعث شده همه چیز رو تو خودم بریزم اما این مدت از بس این افکارم زیاد شده دارم کلافه میشم. خواهش میکنم کمکم کنید...
    ویرایش توسط nazi_ka : یکشنبه 06 خرداد 97 در ساعت 00:41

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آذر 97 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1397-1-20
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,187
    سطح
    18
    Points: 1,187, Level: 18
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 82 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام . اولین کاری که باید بکنید اینه که حساسیتتون را کم کنید اینکه خواهر شوهرتون بگه وسیله هات یا وسیله هاتون اصلا اهمیتی نداره که به خاطرش ناراحت بشید .

    میگن آدم ها را از روی طرز حرف زدنشون درباره ی دیگران بشناس .رفتار خواهر شوهرتون طوریه که باید فاصله تون را باهاش حفظ کنید بهش احترام بذارید ولی باهاش صمیمی نشید وهیچوقت پیش شوهرتون از خانوادش بد نگید .

    آدم ها به اندازه ای که ما بهشون اهمیت می دیم توی زندگیمون تاثیر دارند و فکر ما را مشغول می کنند آدمی که جلوی دیگران غیبت همسر برادرش را می کنه و بهش توهین میکنه در حدی نیست که شما برای حرف و رفتارش ارزشی قایل بشید چون خودش همین ابتدا جایگاهش را بهتون نشون داده .

    شما زندگی خودتون را دارید و جدا از خانواده شوهرتون زندگی می کنید پس هدایت زندگیتون را با سیاست به دست بگیرید و سعی نکنید شوهرتون را توی جبهه ی خودتون بیارید مطمئن باشید اگه رفتار درستی داشته باشید شوهرتون حمایتتون میکنه .

  3. 2 کاربر از پست مفید minno تشکرکرده اند .

    nazi_ka (یکشنبه 06 خرداد 97), نیکیا (یکشنبه 06 خرداد 97)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام نازی
    خوبی؟
    حرفایی که میخام بهت بزنم رو 99درصد احتمال میدم بخونی و رد شی و گوش نکنی و منتظر باشی یه عده دیگه بیان بهت بگن وااای چه خونواده ی شوهر وحشتناکی!!! و بهت راه کار بدن تا ادبشون کنی و سرجاشون بنشونی... خودت هم همین تصمیم رو داری مگه نه؟
    این ها دقیقا همون افکار چهار سال پیش منه...
    افکاری آزار دهنده و البته بدون نتیجه...
    خانومی که درگیر این افکار باشه براش خیلی سخته که بیاد توی مسیر درست زندگی...
    شاید به اندازه ترک اعتیاد سخت باشه، واقعا هم به نظرم یکجور اعتیاده اینکه رفتار و گفتارآدمهای دیگه رو مدام برای خودمون مرور کنیم و عذاب بکشیم.... برای من که خیلی سخت بود... ولی بالاخره تونستم...
    نازی جان ما نمیتونیم خانواده شوهرمون رو تغییر بدیم نمیتونیم ادبشون کنیم نمیتونیم مجبورشون کنیم مطابق میل ما رفتار کنند... اما میتونیم انقدر زن خوبی برای همسرمون باشیم و انقدر محبتمون رو توی دلش جا کنیم که رفتار و گفتار خانواده اش هیچ تاثیری توی زندگی ما نداشته باشه...
    هر کسی یک سری اخلاق های بد داره و اگر طبق گفته ی شما اخلاق های بد خونواده ی شوهرت خیلی زیاد باشن مطمعن باش خودشون بیشتر از همه از اخلاق و رفتارهای نادرستشون صدمه میبینن...
    از فکر ادب کردن و درست کردن رفتارهای اونا بیا بیرون...
    تمرکزت رو بزار روی دانش خودت( تحصیلات- رفتن به سر کار- هنر یا هر چیزی که خودت دوست داری و آرزوته)
    به پوست و مو و اندام خودت برس(ورزش و پیاده روی ، باشگاه و...)
    وقتت رو صرف خودت و شوهرت و دوستات و خانواده ات بکن
    هر زمان هم خانواده شوهرت رو دیدی رفتار معقولانه همراه با احترام داشته باش مثل یک آشنای دور و محترم...

  5. 2 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    nazi_ka (یکشنبه 06 خرداد 97), آوای بهشت (یکشنبه 06 خرداد 97)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 10:19]
    تاریخ عضویت
    1395-7-07
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,582
    سطح
    30
    Points: 2,582, Level: 30
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    40

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنون از راهنمایی هاتون

    من به هیچ وجه قصدم تغییر دادنشون یا به قول شما ادب کردنشون نیست. من فقط میخوام زندگیمون یه حریم هایی داشته باشه. از نظر من اگه کسی جلوم داره حرفی میزنه که خوشم نمیاد، مثلا غیبت یا بدگویی، اونم به شکل کاملا بی ادبانه، باید یجوری نشون بدم که از این حرف خوشم نیومده و دوست ندارم این حرفا رو بشنوم. شوهرم خیلی علاقه ای نداره که من خودم روابطم رو با خانوادش مدیریت کنم و ترجیح میده من همیشه ساکت باشم و مدیریت همه چی دست خودش باشه! اما با این شیوه من خیلی آسیب دیدم. اگه حرفهام رو به موقع خودش میزدم و تو دلم نگه نمیداشتم الان آرامش بیشتری داشتم. حالا طبق این روش من خودم نمیتونم نشون بدم دوست ندارم این بدگویی ها رو بشنوم و باید منتظر باشم ببینم شوهرم چکار میکنه و ازش انتظار داشته باشم. هروقت هم انتظاراتم برآورده نشد از شوهرم دلخور بشم. فکر میکنم باید یه چیزایی رو خودم به عهده بگیرم اما شوهرم اصلا دوست نداره و نمیدونم چطور باید بهش بقبولونم که این روشی که تا الان داشتیم غلط بوده (از نظر من). مثلا بعد از عروسیمون من متوجه شدم که خانواده شوهرم از رقص من کلی فیلم گرفتن و این فیلما داره بینشون دست به دست میشه و روی لپتاپ و گوشی همه هست. خیلی از این موضوع ناراحت شدم و از شوهرم خواستم که بگه فیلما رو پاک کنن. اما شوهرم میگفت که عروسی اینجوریه دیگه، حالا گرفتن و اگه بهشون بگم ناراحت میشن! منم دلایل خودمو توضیح دادم. گفتم اینجوری علاوه بر اینکه معلوم نیست فیلما از کجا سردرمیارن، من اصلا دوست ندارم فیلم رقصیدنم رو کسی ببینه و معذبم. بالاخره با کلی اصرار از طرف من به خواهرش گفت فیلما رو پاک کن و به بقیه هم بگو. که خواهراش گفتن نخیر ما پاک نمیکنیم. منم دیدم دیگه ساکت موندن فایده نداره و گفتم توی فیلما رقص من هست و لطفا پاکشون کنید. بعد خواهر شوهرم جواب داد که عروسی برادرمونه، نمیخوایم پاک کنیم. دیگه اعصابم به هم ریخت و گفتم خب فقط از برادرتون میگرفتید. من دوست ندارم فیلم رقصم رو همه داشته باشن. که بعد شروع کرد به حرفای تند زدن. که یعنی چی هرچی اونا میگن ما باید گوش بدیم؟ تو (شوهرم) رفتی شهر اونا زندگی میکنی بسشونه. باید منت هم سرشون بذاری و .... من هم از اتاق رفتم بیرون ولی تمام بدنم میلرزید. چون تابحال در برابر تمام رفتاراشون ساکت بودم و خیلی پیش نیومده بود با کسی بحث کنم. خودم از اینکه حرفم رو زده بودم احساس بهتری داشتم نسبت به وقتایی که سکوت میکردم اما شوهرم خیلی دوست نداره من حرفی بزنم. به هرحال من هم آدمم و حق دارم از خودم دفاع کنم و حرفم رو بزنم. نمیشه که همش ساکت باشم و همه چی رو تو دلم نگه دارم.
    ویرایش توسط nazi_ka : یکشنبه 06 خرداد 97 در ساعت 13:23

  7. کاربر روبرو از پست مفید nazi_ka تشکرکرده است .

    نیکیا (یکشنبه 06 خرداد 97)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آذر 97 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1397-1-20
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,187
    سطح
    18
    Points: 1,187, Level: 18
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 82 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. شوهرتون خانوادش را می شناسه . میدونه زدن بعضی حرفا فایده ای نداره فقط دعوا درست میشه . عزیزم جاهایی که دفاع از حقت واجبه دفاع کن ولی نمی خواد برای دفاع از کس دیگه ای برای خودت دردسر درست کنی .

    رفت و آمدت را کمتر کن تا دلخوری هم نباشه شما که از خانواده شوهرت دوری وقتی صمیمی نشی و کم رفت و آمد کنی خودشون سعی می کنند بهت نزدیک تر بشن و بیشتر احترام بذارن.

  9. 3 کاربر از پست مفید minno تشکرکرده اند .

    mercedes62 (دوشنبه 07 خرداد 97), nazi_ka (دوشنبه 07 خرداد 97), نیکیا (یکشنبه 06 خرداد 97)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    یه چیزی بهت بگم که برای خودم تجربه با ارزشی محسوب می شه. جاری شما خودش صاحب زندگی خودشه و از شما هم کمکی نخواسته. چی کار داری خواهر شوهرت ایشون رو چی خطاب می کنه و چه جوری رفتار می کنه. دو بار دیگه به همسرت چیزی بگی خدای نکرده بینتون بحث می شه اونم سر دو نفر دیگه! داستان سه تا بچه خوک رو یادته که می خواستن خونه بسازن برای خودشون و وقتی گرگ اومد خونه ی اونی خراب نشد که با حوصله و صبر اون رو محکم ساخته بود؟ درگیر هیچ حاشیه ای نشو و خونت رو اون قدر محکم بساز که هیچ نیرویی نتونه خرابش کنه. به نظر من در برابر خانواده همسرت باید تا می شه یه گوشت در باشه و یه گوشت دروازه.

  11. کاربر روبرو از پست مفید Parastou تشکرکرده است .

    نیکیا (یکشنبه 06 خرداد 97)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    نازی خانم، حریم زندگی یعنی مسائلی که در رابطه با زندگی شما و شوهرت باشه.
    در رابطه با جاری و غیبت این مسئله ربطی به شما یا همسرتون نداره. بهترین راه برای مقابله با غیبت عوض کردن بحث هست. تذکر دادن هم بی فایده هست و هم حساسیت برانگیز.
    در رابطه با فیلم عروسی حق با شما هست. بهتر بود همسرتون خودش با خواهرش این بحث رو مطرح می کرد و شما دخالتی نمی کردین. البته این روزا همه گوشی های همراه دورببن دار هست و متاسفانه فرهنگ حریم شخصی هم اصلا رعایت نمیشه. برای همین باید از قبل از عروسی انتظار این چیزا رو داشته باشین.
    همونطور که دوستان راهنمایی کردن، باید حساسیت هاتون رو نسبت به رفتارها و حرف های خانواده شوهر کم کنین. مخصوصا که اونا با همه عروس و دامادهاشون اینجوری هستن.
    مادرهمسر من هم وقتی خونه شون مهمون هستیم فقط همسرم رو مخاطب قرار میده و از اون نظر میپرسه. مثلا غذا چی درست کنم؟ میوه میخوری الان؟ .... اوایل برام خیلی سخت بود ولی کم کم رفتارش رو پذیرفتم. همسرم هم اوایل درک نمی کرد و از شکایت من ناراحت میشد. اما بعد از گذشت چند سال متوجه تفاوت رفتار مادرم با مادر خودش شده و سعی میکنه یه جوری نظر من هم پرسیده بشه. اما فایده ای نداره. آدم ها رو نمیشه عوض کرد.
    همین که زندگیت با همسرت خوب باشه و بتونی از پس مشکلات زندگی بربیای کافیه. اونا هم خودشون ضرر میکنن که با عروس و داماداشون اینجوری رفتار میکنن.

  13. 2 کاربر از پست مفید بهاره جون تشکرکرده اند .

    nazi_ka (دوشنبه 07 خرداد 97), نیکیا (یکشنبه 06 خرداد 97)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    خیلی از مسائلی که مطرح کردی توی زندگیه منم وجود داره.

    من هم خیلی راهها رفتم که بی نتیجه بوده.شما فک کن رفتار خانواده همسرم شبیه به خانواده همسرته و حتی در خانواده اونها ما رو به عنوان تازه عروس دوماد پاگشا هم نکردن.فقط مادرشوهرم اینکارو کرد و یکی از خواهرشوهرام بقیشون انگار نه انگار.
    توی همه ی مراسماشون انتظار دارن از آدم.البته من هر کی سرم عزت گذاشته براش جبران کردم و خواهرم کرد.ولی برای اونها که عزتی نکردن فقط احترام میذارم و کادو نمیدم.
    اما همشون از این کاری که می کنم ناراحتن انتظار دارن عزت نمی کنن عزت ببینن.

    اما با این کار هم درست نشدن و حتی بیشتر در فکر تلافی هستن تاجایی که میدونم در آینده حتی اگه بچه دار هم بشیم دیدن بچم نیان.

    اما واقعا نمیدونم باید چه کنم با اینها و کاملا درکت می کنم

    فقط این رو بهت بگم خودتو باهاشون درگیر نکن بهترین کار رفت و آمد کم هست.

  15. کاربر روبرو از پست مفید *مونا* تشکرکرده است .

    nazi_ka (دوشنبه 07 خرداد 97)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 10:19]
    تاریخ عضویت
    1395-7-07
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,582
    سطح
    30
    Points: 2,582, Level: 30
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    40

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همگی دوستان ممنونم

    توصیه هایی که میشه وقتی بخوان عملی بشن خیلی سخت ترن تا زمانی که فقط در حد توصیه باشن. سختیشون هم از این لحاظه که این احساس بد که چرا من نمیتونم با خانواده همسرم روابط خوب داشته باشم همیشه باهام هست و این خیلی آزاردهنده هست. به هرحال بعد از ازدواج آدم انتظار روابط جدید رو داره و این یجور نیازه. با این حال تو شرایط فعلی فکر میکنم ایده آل اینه که روابط قطع باشه و نبود رابطه معیوب خیلی بهتره. که البته این یه راه حل غیر عملیه. فکر میکنم وجود روابط معیوب و تحملش و کجدار و مریض رفتار کردن با خانواده همسر، همون چیزیه که عذاب آوره و باعث میشه عمل به این توصیه ها (کم کردن روابط و نشنیده گرفتن حرفهاشون و ...) سخت بشه. چون مدام این سوال با آدمه که چرا من باید تو این شرایط قرار بگیرم؟
    من حتی الان هم که روابطم رو کم کردم، یجورایی تحت فشار هستم کم و بیش از طرف شوهرم. البته شوهرم خودش قبول داره ایرادات خانوادش رو و خودش هم میگه روابط باید کم باشه. اما گاهی یجوری رفتار میکنه و حرفایی میزنه که من هم حرصم میگیره و هم از آینده میترسم. واقعا هم از همسرم که یه آدم منطقیه و به کل با خانوادش فرق داره انتظار این حرف رو ندارم. یکی دوبار پیش اومده که گفته وقتی روابط ما با خانوادش کم باشه، کم کم روابطش با خانواده من به همون شکل درمیاد و این چیزیه که ناخودآگاه اتفاق میفته، چه بخوایم چه نخوایم!
    خب این وسط گناه من چیه؟ احساس میکنم شوهرم از جانب خانوادش خیلی احساس ضعف میکنه. اما این حرفاش رو نمیتونم بپذیرم. با اینکه خودش موافق کم کردن روابطه اما از اون طرف منو میذاره تحت فشار. خب من الان چکار باید بکنم؟

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آذر 97 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1397-1-20
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,187
    سطح
    18
    Points: 1,187, Level: 18
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 82 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .
    شوهرت تحت فشارت گذاشته چون از خانوادش بد گفتی . عزیزم شوهرت بچه نیست که متوجه رفتار خانوادش نباشه . وقتی جلوش از خانوادش انتقاد می کنی ایشون به خاطر خانوادش احساس ضعف می کنه و روی رفتار و رفت وآمد شما حساس میشه .

    قرار نیست شوهرت بدونه شما رفت و آمدت را کم می کنی . از این به بعد بدی خانوادش را جلوش نگو بعضی اوقاتم بهانه ای جور کن مثلا سرم درد می کنه یا امروز می خوام برم خرید و.... تا کمتر رفت و آمد کنی .

    عزیزم می دونم دلت می خواد با خانواده ی شوهرت رابطه صمیمانه ای داشته باشی ولی این را بدون ما نمی تونیم به همه آرزوها و خواسته هامون برسیم نمی تونیم آدم ها را تغییر بدیم همینکه زندگی خودمون را کنترل کنیم شق القمر کردیم.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.