به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اسفند 99 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    5,177
    سطح
    46
    Points: 5,177, Level: 46
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 99 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    یعنی واقعا من بدبین وحساسم؟

    سلام دوستان خوب وهمراهم.عباداتتون قبول باشه.
    کمی اوضاع روحیم خراب شده.شایدبتونید کمکم کنید.چندوقتیه به قول همسرم مدام بهش پیله میکنم یا غرمیزنم.نمیدونم چم شده.همش خاطرات بدم رو مرور میکنم وازادمهای دور وبرم که تواین خاطرات بد نقش داشتن متنفر میشم‌.مشکل دیگه ای هم هست که عنوانش میکنم امیدوارم بتونم نتیجه بگیرم.
    قبلا بهتون گفته بودم شرایط کاریه همسرم جوریه که درهفته ۱روز میتونیم پیشش باشیم.من خیلی وقتا حوصلهءرفتن به اونجارو ندارم ولی همسرم همش اصرارمیکنه ومیگه بایدبیایید من دلم میخوادشماپیشم باشید منم دیگه میرم البته درکمال خوبی وخوشی.جدیدا یعنی حدود ۳ ۴هفته ای هست.یکی از همکارای همسرم که یه خانوم حدودا۴۰ ۴۵ ساله ومجرده سوالای بی ربطی از همسرم میپرسه.اصلا خیلی کنجکاوی های بی مورد داره.یه بار که اومده بود داشت شیفت رو تحویل میدادتواتاق لباسشو عوض میکرد.من بودم واون.همسرم نبود.هی میپرسید توشغلت چیه تحصیلاتت چیه چطوری اشنا شدین؟منم جوابای کوتاه ودوستانه میدادم.بعدهفتهءبعدش ازهمسرم پرسیده بود آقای فلانی شما از زندگیتون راضی هستین؟فکر نمیکنید زود ازدواج کردین؟احتمالا ازدواجتون از این عشقهای بچگانه بوده.همسرمم گفته بود بله زودازدواج کردم ولی خیلی ازهمسر وزندگیم راضیم.دوستش دارم مثل قبل و... .بعدهفتهءبعدش من وهمسرم توسالن انتظار نشسته بودیم تا این خانم بیاد مابریم داخل پاویون.من به پاش بلند شدم ولی اون اصلا بامن سلام واحوالپرسی نکرد.دوباره هفتهءبعدش من روتوسالن انتظار دید سرشو بالا گرفت وبا یهحالت متکبرانه ای رفت.بعد همسرم به من میگه عزیزم ندیدی فلانی رو چرا بهش سلام نکردی؟😠😠😠منم گفتم مگه من بچهء۲سالم که داری به من ادب یادمیدی.این خانوم داره بامن متکبرانه رفتار میکنه.من نمیتونم جلوی همچین ادمی خضوع کنم.بعد میخنده میگه از دست شما زنها.چراهمش باهم درگیرید؟الان به نظرتون من باهاش درگیرم؟به نظرتون عادیه که همکار همسرم هر هفته مطمئن بشه همکارش خوشبخته وسوالای بی ربطی بپرسه که فقط از یه ادم فضول بر میاد؟یعنی من آرزو به دلم موند همسرم یه بار منو جداکنه از بقیه یه بار به من حق بده یه بار بگه اره خوب کردی.همش تمسخرمیکنه ادمو.میگه خوب اون خانومه خیلی اشتباه میکنه خیلی بی خود میکنه اگه به تو فخربفروشه ولی باز که یه کنتکتی پیش میاد همش میخنده میگه خسته نمیشید انقد براهم قیافه میایید؟😕دیروزم اومده در پاویونو زده مننننن رفتم در باز کردم میگه آااااااقای فلانی بااجازتون من وسیله مو بردارم .بدون اینکه به من سلام بده.بعد همسرمن این رفتارشو میبینه ها ولی بازم همون حرفهای همیشه شومیگه.منم عصبانی شدم گفتم ببخشید من معاشرت بلد نیستم میگه خوب نه معاشرت بلدی ولی ببین من تا حالا باکی درگیری اینجوری داشتم؟ولی تو.......دیگه نگفت.به من میگه شبیه این خروسای لاری شدی هرکی از بغلت رد میشه بهش میپری بعد ادای خروسو در میاره.من دیگه چی بگم به این ادم؟واقعا خیلی سخت و وحشتناکه ادم بعد اینهمه سال زندگی پیش همسرش اعتبار نداشته باشه.لطفا دراین موردراهنماییم کنید تا بدبختیای دیگه مم یواش یواش بگم بهتون😢😢😢

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 12:33]
    تاریخ عضویت
    1393-6-04
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    2,889
    سطح
    32
    Points: 2,889, Level: 32
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 17 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من معمولاٌ خواننده خاموشم اما صحبتهاي شما منو ياد موضوعي انداخت
    من باتوجه به شغلم زيادماموريت ميرم آخرين ماموريت وقتي به همسرم گفتم ازمن پرسيدخانم ديگه اي هم همراهت هست گفتم نه من هستم و 6 نفر آقا به اضافه اينكه اين بار چون با ماشين هستيم 2 نفر راننده هم هستند
    ايشون هم بهم گفت باشه مواظب خودت باش
    اين حرفارو به دوستام كه گفتم اونها گفتند خدائي اگر ما خانوما باشيم بعد همسرمون بگه با 6نفر خانوم ميريم ماموريت باضافه دوتا راننده خانوم ديگه كمترين كاري كه ميكنيم اعدام آقا هست
    ميخوام بگم بعضي وقتها ما خانومها زيادي حساس هستيم منكر وجود چنين خانومهائي در محيط كار نميشم اما اينكه شما بجاي اينكه همسرتون رو به خودتون جذب كنيد همش داريد اون رو به اون خانوم حساس ميكنيد خيلي بده
    به نظر من كه كاملاٌ بايد به اين موضوع بي اهميت باشيد اتفاقاٌ‌ سلام كنيد و وقتي جواب نگرفتيد اصلا اهميتي نديد

  3. 4 کاربر از پست مفید taranom-na تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (چهارشنبه 02 خرداد 97), میس بیوتی (یکشنبه 06 خرداد 97), آناهیتا۲۷ (سه شنبه 01 خرداد 97), صبا_2009 (چهارشنبه 02 خرداد 97)

  4. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    چرا خودتون اذیت میکنید هر وقت این خانوم سوالی پرسید شما یک طوری وانمود کنید که نشنیدید
    این بد ترین تنبیه اگر چند بار سوالشو پرسید و اومدن جلوتون بگید دارید فکر میکنید در مورد سوال

  5. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    میس بیوتی (یکشنبه 06 خرداد 97)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اردیبهشت 98 [ 17:06]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    3,969
    سطح
    40
    Points: 3,969, Level: 40
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    165

    تشکرشده 137 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آناهیتا۲۷ نمایش پست ها
    سلام دوستان خوب وهمراهم.عباداتتون قبول باشه.
    کمی اوضاع روحیم خراب شده.شایدبتونید کمکم کنید.چندوقتیه به قول همسرم مدام بهش پیله میکنم یا غرمیزنم.نمیدونم چم شده.همش خاطرات بدم رو مرور میکنم وازادمهای دور وبرم که تواین خاطرات بد نقش داشتن متنفر میشم‌.مشکل دیگه ای هم هست که عنوانش میکنم امیدوارم بتونم نتیجه بگیرم.
    قبلا بهتون گفته بودم شرایط کاریه همسرم جوریه که درهفته ۱روز میتونیم پیشش باشیم.من خیلی وقتا حوصلهءرفتن به اونجارو ندارم ولی همسرم همش اصرارمیکنه ومیگه بایدبیایید من دلم میخوادشماپیشم باشید منم دیگه میرم البته درکمال خوبی وخوشی.جدیدا یعنی حدود ۳ ۴هفته ای هست.یکی از همکارای همسرم که یه خانوم حدودا۴۰ ۴۵ ساله ومجرده سوالای بی ربطی از همسرم میپرسه.اصلا خیلی کنجکاوی های بی مورد داره.یه بار که اومده بود داشت شیفت رو تحویل میدادتواتاق لباسشو عوض میکرد.من بودم واون.همسرم نبود.هی میپرسید توشغلت چیه تحصیلاتت چیه چطوری اشنا شدین؟منم جوابای کوتاه ودوستانه میدادم.بعدهفتهءبعدش ازهمسرم پرسیده بود آقای فلانی شما از زندگیتون راضی هستین؟فکر نمیکنید زود ازدواج کردین؟احتمالا ازدواجتون از این عشقهای بچگانه بوده.همسرمم گفته بود بله زودازدواج کردم ولی خیلی ازهمسر وزندگیم راضیم.دوستش دارم مثل قبل و... .بعدهفتهءبعدش من وهمسرم توسالن انتظار نشسته بودیم تا این خانم بیاد مابریم داخل پاویون.من به پاش بلند شدم ولی اون اصلا بامن سلام واحوالپرسی نکرد.دوباره هفتهءبعدش من روتوسالن انتظار دید سرشو بالا گرفت وبا یهحالت متکبرانه ای رفت.بعد همسرم به من میگه عزیزم ندیدی فلانی رو چرا بهش سلام نکردی؟������������ �����منم گفتم مگه من بچهء۲سالم که داری به من ادب یادمیدی.این خانوم داره بامن متکبرانه رفتار میکنه.من نمیتونم جلوی همچین ادمی خضوع کنم.بعد میخنده میگه از دست شما زنها.چراهمش باهم درگیرید؟الان به نظرتون من باهاش درگیرم؟به نظرتون عادیه که همکار همسرم هر هفته مطمئن بشه همکارش خوشبخته وسوالای بی ربطی بپرسه که فقط از یه ادم فضول بر میاد؟یعنی من آرزو به دلم موند همسرم یه بار منو جداکنه از بقیه یه بار به من حق بده یه بار بگه اره خوب کردی.همش تمسخرمیکنه ادمو.میگه خوب اون خانومه خیلی اشتباه میکنه خیلی بی خود میکنه اگه به تو فخربفروشه ولی باز که یه کنتکتی پیش میاد همش میخنده میگه خسته نمیشید انقد براهم قیافه میایید؟������دیروزم اومده در پاویونو زده مننننن رفتم در باز کردم میگه آااااااقای فلانی بااجازتون من وسیله مو بردارم .بدون اینکه به من سلام بده.بعد همسرمن این رفتارشو میبینه ها ولی بازم همون حرفهای همیشه شومیگه.منم عصبانی شدم گفتم ببخشید من معاشرت بلد نیستم میگه خوب نه معاشرت بلدی ولی ببین من تا حالا باکی درگیری اینجوری داشتم؟ولی تو.......دیگه نگفت.به من میگه شبیه این خروسای لاری شدی هرکی از بغلت رد میشه بهش میپری بعد ادای خروسو در میاره.من دیگه چی بگم به این ادم؟واقعا خیلی سخت و وحشتناکه ادم بعد اینهمه سال زندگی پیش همسرش اعتبار نداشته باشه.لطفا دراین موردراهنماییم کنید تا بدبختیای دیگه مم یواش یواش بگم بهتون������������� ����



    سلام

    من حس میکنم شما زیاد روی رفتار شوهرت حساس شدی ، منکه اتفاقا به نظرم ویژگی مثبتیه که یه اقا خودشو درگیر روابط خانومش نکنه و از خاله زنکی دور باشه . این خانومم که اهانت یا بی احترامی نکرده تا همسرت بخواد طرفتو بگیره .

    کلا اقایون معمولا به اندازه ما دقیق و حساس نیستن واس همین ممکنه شوهرت اصلا حس نکنه همکارتون بد رفتار میکنه و ... ربطی به بی اعتباری نداره

    شما هم اینجوری فقط خودتو داری اذیت میکنی ... ادم مریض و بداخلاق زیاده خودتو درگیرشون نکن و سعی کن بی محلی کنی ، دیگه ام به شوهرت درباه اش چیزی نگو چون اینطور که معلومه همسرت اصلا دقتی به این خانوم و رفتاراش نداره پس چه کاریه شما خودت توجهشو جلب کنی و حساسش کنی؟

  7. 3 کاربر از پست مفید آوای بهشت تشکرکرده اند .

    mercedes62 (چهارشنبه 02 خرداد 97), میس بیوتی (یکشنبه 06 خرداد 97), Ye_Doost (دوشنبه 07 خرداد 97)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اسفند 99 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    5,177
    سطح
    46
    Points: 5,177, Level: 46
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 99 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.ممنون از دوستان خوبم.من اصلا نگران اون خانم نیستم.یعنی به هیچ عنوان نگران این نیستم که اون خانم مشکلی برای زندگیه من بوجود بیاره.نه این خانم هیچ زن دیگه ای نمیتونه( البته ان شاءالله).
    بیشترازاین ناراحت بودم که چراشوهرم درکنار من نیست.همش داره بقیه رو توجیه میکنه.که اونم دیروز کلی باهام صحبت کرد.گفت اصلااینجوری نیست.من اگه قرار باشه پشت یه نفر باشم اون تویی ولی من نمیتونم ونمیخوام با بقیه درگیر شم.وکلی حرفهای خوبه دیگه

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام

    در مورد بدبینی نظری ندارم.

    ولی با توجه به تاپیک های قبلی تون به نظر من حساس و ریزبین هستید. یعنی من دیدم به یه مسائلی توجه میکنید و از یه چیزایی ناراحت میشید و یه انتظارایی از همسرتون دارید که من که یه خانم هستم؛ واقعا حوصله ام نمیشه به چنین چیزهایی فکر کنم، چه برسه یه آقا با مشغله کاری فراوان.

    تا اینجاش رو میگیم تفاوت روحیات و قرار نیست همه مثل هم باشند ولی مساله از اینجا شروع میشه که شما یه سری از این ریزبینی ها رو میگذارید به حساب اینکه برای همسرتون و زندگی مشترک تون ارزش قائل هستید و کم کم این مسائل انباشته میشه و یه حالت طلبکاری درون شما شکل میگیره که من که اینقدر حواسم به این و اون و ریزترین چیزا هست چرا همسرم نباید مراعات منو رو بکنه و این باز باعث ایجاد دلخوری در شما میشه که همسرتون یه جورایی روحش هم خبر نداره و عملا یه سیکل معیوب ایجاد میشه که هی شما یه جورایی از دید خودتون گذشت میکنید؛ هی واسه زندگی تون خیلی مایه می گذارید و کسی قدر تلاش های شما رو نمیدونه و با یه مساله ساده به هم میریزید و دلخوری....

  10. 5 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    mercedes62 (پنجشنبه 03 خرداد 97), tavalode arezoo (پنجشنبه 03 خرداد 97), میس بیوتی (چهارشنبه 16 خرداد 97), Ye_Doost (دوشنبه 07 خرداد 97), آناهیتا۲۷ (پنجشنبه 03 خرداد 97)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    سلام

    در مورد بدبینی نظری ندارم.

    ولی با توجه به تاپیک های قبلی تون به نظر من حساس و ریزبین هستید. یعنی من دیدم به یه مسائلی توجه میکنید و از یه چیزایی ناراحت میشید و یه انتظارایی از همسرتون دارید که من که یه خانم هستم؛ واقعا حوصله ام نمیشه به چنین چیزهایی فکر کنم، چه برسه یه آقا با مشغله کاری فراوان.

    تا اینجاش رو میگیم تفاوت روحیات و قرار نیست همه مثل هم باشند ولی مساله از اینجا شروع میشه که شما یه سری از این ریزبینی ها رو میگذارید به حساب اینکه برای همسرتون و زندگی مشترک تون ارزش قائل هستید و کم کم این مسائل انباشته میشه و یه حالت طلبکاری درون شما شکل میگیره که من که اینقدر حواسم به این و اون و ریزترین چیزا هست چرا همسرم نباید مراعات منو رو بکنه و این باز باعث ایجاد دلخوری در شما میشه که همسرتون یه جورایی روحش هم خبر نداره و عملا یه سیکل معیوب ایجاد میشه که هی شما یه جورایی از دید خودتون گذشت میکنید؛ هی واسه زندگی تون خیلی مایه می گذارید و کسی قدر تلاش های شما رو نمیدونه و با یه مساله ساده به هم میریزید و دلخوری....
    تایید و لایک

    مردا اصلا اینجوری فکر نمکین و سیستم فکریشون متفاوته ذاتا و ذهنشون اصلا درگیر این چیزا نیست و بذهنشون این چیزاخطورنمیکنه

    تمام صحبت های صبا خانم رو من بعنوان مرد تایید میکنم. و باقیه صحبتاشون واقعا کامله

    موفق باشید

  12. 2 کاربر از پست مفید mercedes62 تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (چهارشنبه 16 خرداد 97), آناهیتا۲۷ (پنجشنبه 03 خرداد 97)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اسفند 99 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    5,177
    سطح
    46
    Points: 5,177, Level: 46
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 99 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.صبا جان ازت ممنونم وهیچ حرفی نمیتونم بزنم جز اینکه به شدت تاییدت کنم.چون من واقعا این مدلیم.ولی میشه به شکل مصداقی بهم بگی کجا ها زیاد حساس بودم با توجه با تاپیکهای قبلیم وهمین تاپیک اینجوری بیشتربهم کمک میشه.
    آقای مرسدس ازشما هم ممنونم.کلیت حرفتون رو قبول دارم ولی نمیفهمم منظورت کدوم کارهای منه؟
    ویرایش توسط آناهیتا۲۷ : پنجشنبه 03 خرداد 97 در ساعت 05:30

  14. کاربر روبرو از پست مفید آناهیتا۲۷ تشکرکرده است .

    صبا_2009 (پنجشنبه 03 خرداد 97)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اسفند 99 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    5,177
    سطح
    46
    Points: 5,177, Level: 46
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 99 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خیلی دوست دارم این حساسیت های بی موردم وزودرنجی وریزبینیم رو اصلاح کنم.ولی واقعا نمیدونم چجوری.تمرین خاصی داره؟مهارتی میخواد؟بقیهءخانما چکارمیکنند که صبرشون زیاد میشه؟همسر من خیلی خوبه خیلی آقاست.همه چیز برام فراهم کرده.شب وروز داره کار میکنه.اون مدت کمی هم که خونه ست هرچند خیلی خسته ست وبه استراحت نیاز داره ولی باکمال اشتیاق برامون وقت میذاره.اگه ۱ساعت بیشتر بخوابه پامیشه میگه عذاب وجدان گرفتم مارومیبره گردش.شبا حتی اگه چشماش کاسهءخونم بشه ازخستگی نمیخوابه تامن دخترم رو بخوابونم وبرم پیشش.حتی بعضی وقتا خودش اینکارو میکنه.وقتی اروم میشم وبهش فکر میکنم میبینم چقد بعضی وقتا زیاده روی میکنم.ولی واقعا نمیدونم تو اون لحظه چکار کنم؟اگه تکنیکی هست یادم بدید.

  16. کاربر روبرو از پست مفید آناهیتا۲۷ تشکرکرده است .

    صبا_2009 (پنجشنبه 03 خرداد 97)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اسفند 99 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    5,177
    سطح
    46
    Points: 5,177, Level: 46
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 99 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.نمیدونم شاید مشکلات ودغدغه های من خیلی پیش پاافتادست شایدم خیلی بغرنجه از حل شدنشون همه ناامید شدن.ولی من دیگه خیلی خسته وضعیف شدم.انقدر بداخلاق وافتضاح شدم که حدنداره.همش دارم به مشکل میخورم.یه مسئلهءکوچیک تبدیل میشه به بحث ودعوا.همسرمونمیفهمم.فقط دوستش دارم.اصلا درکش نمیکنم.پریشب دعوامون شد.دخترمو بهونه کردم گفتم من میرم پیشش بخوابم.که یهو عصبانی شد دستمو محکم کشید انداختم رو تخت همینجور دستمو فشار میداد دادمیزد که اگه پاتواز اتاق بیرون بذاری ال میکنم وبل میکنم.منم بدم میاد یکی بهم زور بگه گفتم تو نمیتونی منو مجبور کنی دوباره بالشمو برداشتم رفتم رو زمین خوابیدم.تو همون اتاق.بعد بغضم گرفته بود که چرا همچین کرد.دردمم گرفته بود.بهم میگه عین دختربچه هامیمونی.ادم نمیتونه یه چیزی بهت بگه.هرچی میگم قهر میکنی.بعد باصدای بلند گفت گننننننننننداخلاق .دوباره بعد چند مین میگه الانم لابد میخوای گریه کنی.وای اینو که گفت من واقعا نتونستم بغصمو قورت بدم.گریم گرفت.اونم خندش گرفت اومد پیشم گفت دیوونه شوخی کردم.براچی گریه میکنی.من نوکرتم من غلط کردم.بعد دیگه هیچی اومد پیشم خوابید.اینارو که میگم شاید حق رو بدید به همسرم ولی بخدا تو دعوا حق بامن بود.خیلی طولانیه.حوصله ندارم تایپ کنم.ولی همیشه اینجوریه.ادمو روانی میکنه به نقطهءجوش میرسونه بعد که آدم عصبانی میشه میگه تو چنینی وچنانی.من دیگه از این دعواهامون خسته شدمدرسته ماقهر نمیکنیم.ولی همش عین کارد وپنیریم.من خیلی دوستش دارم.فقط در مورد همین یه مورد مطمئنم.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ازدواج شیعه با خانواده سنی
    توسط gandomm در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: شنبه 11 آبان 92, 20:05
  2. یعنی پاداش این همه مهر و محبت به دیگران هیچه؟ (حالا چکار کنم؟)
    توسط cascade در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 24 شهریور 91, 02:16
  3. ? عشق و ازدواج یعنی چه!!!
    توسط سید مهدی زیب صیادان در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 11 تیر 90, 11:27
  4. خر کیف یعنی
    توسط parnian1 در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 21 فروردین 89, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.