به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 خرداد 97 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1396-11-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    381
    سطح
    7
    Points: 381, Level: 7
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آخه این چجور شخصیتیه

    سلام دوستان
    دو روز قبل خونه همسرم بودم میخواستیم با هم نسکافه بخوریم پاشد رفت کاکایو تخته ای اورد من گفتم نمیخوام بعدش کاکایو رو داشت تیکه میکرد و میریخت تو نسکافه من بهش گفتم: نه،نریز،نمیخوام
    کلی بهش برخورد و رفت دور تر از من نشست(به نشانه ناراحتی) بعد هر چقدر هم نگاش میکردم بی توجه بود. و میگفت من رفتم با شوق اوردم برای تو، تو این رفتارو داری
    بعد هم که گوشیم زنگ خورد رفتم جواب بدم دیدم ناشناسه یه خورده مکث کردم بعد که برداشتم و فقط الو سلام گفتم(اونم با صدای بم) دیدم یه اقایی هست لهجه داره و... قطع کردم(سن بالا بود) شوهرم یهو اومد تو اتاق با عصبانیت گفت: کی بود باهاش حرف میزدی؟ چرا گوشیت رو ناشناس برداشتی ؟باید به من میگفتی. تو خونه خودتون هم کسی ناشناس زنگ زد اصلا جواب نده.نمیخوام بفهمن این خطه خانمه اگه کاری داشته باشن پیام میدن. چی میگفت؟(منم گفتم نفهمیدم لهجه داشت سریع قطع کردم) شمارشو بیار بهش زنگ بزنم بینم کیه و چیکار داشته.
    با گوشی خودم بهش زنگ زد و گفت چیکار داشتین؟ اون گفت:اشتباه گرفته بودم شوهم پرسید: بی کی میخواستین زنگ بزنید؟ اونم گفت فلانی...
    بعد از تمام شدن تماس از طریق برنامه نمبربوک اسم زرف رو صفحه گوشی اومد شوهرم هم گفت: این چیه؟ براش که توضیح دادم با عصبانیت میگفت: به چه دردت میخوره؟ برای چی اصلا نصب کردی؟شماره کیا رو بیرون اوردی؟!!!!

    دوباره حالت قهر گرفت.معلوم بود عصبانیه. گفتش من خستم میخوام استراحت کنم. بهش گفتم منو میرسونی خونه؟ گفتش برو شام بخور میرسونمت. بهش چند بار هم گفتم بیا باهم بریم شام بخوریم اخر نخورد.
    بعد از شام رفتم پیشش رو تخت خوابیده بود کنارش نشستم. گفت چیه؟ چرا اینجا نشستی؟ گفتم هیچی. دو دقیقه بعد انگشتاشو گرفتم دستشو کشید منم رفتم دور تر
    منو کشید سمت خودش گفت چرا خودتو میکشی عقب تر؟!!!!
    بعد گفت چرا هر چی میگم گوش نمیدی؟چرا جواب میدی؟
    من میخواستم همون موقع حس مردونگی بهم بدی!!!!!!!!!!!!!!!
    میتونستی کار بهتری کنی و به من بدی جواب بدم!!!!
    فکر میکنی یعنی نمیزارم جواب بدی؟؟ به من بدی بهتره!!!!
    تازه بعد ش هم بهم گفت چرا رفتی شام خوردی؟؟ نباید میرفتی. نباید بدون من شام میخوردی

    اخه این چجور شخصیته؟؟؟ نمیدونم دقیقا عقیده اش چیه

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    7,599
    سطح
    58
    Points: 7,599, Level: 58
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 151
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    622

    تشکرشده 16 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ما که قبلا خدمتتون عرض کردیم تشریف بببرید مشاوره
    تعجبتون بجاست
    ایشون رفتارشون صحیح و طبیعی نیست
    ببریدش مشاوره لطفا
    این رفتارها واقعا زندگی رو غیرقابل تحمل میکنن

  3. کاربر روبرو از پست مفید کلانتر جو تشکرکرده است .

    نیاز. م (سه شنبه 08 اسفند 96)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اسفند 96 [ 07:41]
    تاریخ عضویت
    1396-1-28
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,057
    سطح
    17
    Points: 1,057, Level: 17
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 44 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لا اله الا الله...
    من هر وقت ازدواج کنم دخترم فلج باشه ، یه چشمشم کور باشه به همچین مردی نمیدم ، نمیدونم چرا مدام میپرسین ولی با این همه نشانه تردید میکنین. این عشقا عاقبت نداره. خیلی زود عقد کردی. اسم یکیم الکی رفت تو شناسمه شما.
    این عشقه؟
    والا هر چی تعریف کردی فقط یه شخصیت مظنون دیدم. یه روز نرسه الکی بهت شک کنه بزنه بکشتت و قتل رو بر عهده بگیره ، آخرشم بگه ببخشید شک داشتم بهش.

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 فروردین 02 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-11-15
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    8,905
    سطح
    63
    Points: 8,905, Level: 63
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 124 در 65 پست

    Rep Power
    26
    Array
    حالا چند نفر گفتن طبیعی نیست ولی به نظر من زیادم غیر عادی نیست خب شما که میدونید حساسه وقتی تلفن زنگ میزنه بگید ااا ناشناسه چکار کنم ینی کیه بعد جلوش جواب بدین اونم دوبار اینجوری گیر میده بعدش درست میشه... منم اگر بودم میدیدم شوهرم تلفن ناشناس رو میبره داخل اتاق جواب بده شک میکردم اونجا مقصر شما بودین از نظر من
    کلا شوهر شما تشنه توجه و حس مردانگی کردن هست به نظرم... خب این حسو بهش بدین کاری نداره که شوهر شما شمارو دوست داره فقط بهش توجه کنید و یکم زنانکی و حس نیازمند بودن به همسرتون رو نشون بدین

  6. 2 کاربر از پست مفید tommy تشکرکرده اند .

    mercedes62 (چهارشنبه 09 اسفند 96), بارن (چهارشنبه 09 اسفند 96)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اسفند 96 [ 07:41]
    تاریخ عضویت
    1396-1-28
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,057
    سطح
    17
    Points: 1,057, Level: 17
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 44 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tommy نمایش پست ها
    حالا چند نفر گفتن طبیعی نیست ولی به نظر من زیادم غیر عادی نیست خب شما که میدونید حساسه وقتی تلفن زنگ میزنه بگید ااا ناشناسه چکار کنم ینی کیه بعد جلوش جواب بدین اونم دوبار اینجوری گیر میده بعدش درست میشه... منم اگر بودم میدیدم شوهرم تلفن ناشناس رو میبره داخل اتاق جواب بده شک میکردم اونجا مقصر شما بودین از نظر من
    کلا شوهر شما تشنه توجه و حس مردانگی کردن هست به نظرم... خب این حسو بهش بدین کاری نداره که شوهر شما شمارو دوست داره فقط بهش توجه کنید و یکم زنانکی و حس نیازمند بودن به همسرتون رو نشون بدین
    خانوم‌...
    شما یک شخصیت سازشکار هستین.
    اکثرا میگن این آقا دچار اختلال روانی هست و باید زیر نظر باشه و شما میگی بهش حس بده!
    این آقا مشکل داره.
    در اطرافیان ما یکی شبیه این آقا بود بعد ازدواج درب منزلشو قفل میزد.
    خانمش با هیچ کدام از اقوامش حتی پدر و مادرش ارتباط نداشت.
    یکبار این خانوم خانه مادرش میگفت فقط اجازه داره یه کرم مطوب کننده استفاده کنه که اونم معلوم نیست کجاست.
    ولی بجاش کلی بچه داشت تا حدی که ایشون روانه بیمارستان شد.
    اینا اختلال دارن، هر کی باهاشون زندگی کنه جوانمرگ میشه.
    لطفا هر حرفی رو در قالب مشاوره نگین .. این دختر گناه داره..

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 فروردین 02 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-11-15
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    8,905
    سطح
    63
    Points: 8,905, Level: 63
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 124 در 65 پست

    Rep Power
    26
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نیاز. م نمایش پست ها
    خانوم‌...
    شما یک شخصیت سازشکار هستین.
    اکثرا میگن این آقا دچار اختلال روانی هست و باید زیر نظر باشه و شما میگی بهش حس بده!
    این آقا مشکل داره.
    در اطرافیان ما یکی شبیه این آقا بود بعد ازدواج درب منزلشو قفل میزد.
    خانمش با هیچ کدام از اقوامش حتی پدر و مادرش ارتباط نداشت.
    یکبار این خانوم خانه مادرش میگفت فقط اجازه داره یه کرم مطوب کننده استفاده کنه که اونم معلوم نیست کجاست.
    ولی بجاش کلی بچه داشت تا حدی که ایشون روانه بیمارستان شد.
    اینا اختلال دارن، هر کی باهاشون زندگی کنه جوانمرگ میشه.
    لطفا هر حرفی رو در قالب مشاوره نگین .. این دختر گناه داره..
    خیلی عذر میخوام ولی به نظر من وقتی آدم میبینه یک نفر مشکل داره نباید تحریکش کنه برعکس باید سازش کنه تا درست بشه رفتارهای تحریک آمیز بدترش میکنه شما میگید همسایه ما فلان بود ولی من میگم شوهر خود من اینجوری بود چند نمونه مثال میزنم مثلا همسرم میگفت لباس به خوشکشویی نده نمیخوام دست مرد غریبه بهش بخوره یا وقتی طلا میگیری از پسر جوون نگیر نمیخوام دستش به گردنبندی که تو میخری بخوره یا در مورد تلفن نمیخوام شماره غریبه جواب بدی وقتی تنها هستی وقتی من بودم جواب بده،و.... شما الان به این آدم میگید روانی اما من مدتی هر چی میکفت گوش میدادم تا تحریک نشه تا اعتماد کنه الان شده یک آدم کاملا نرمال تازه میگه من قبلا چقدر احمق بودم چه چیزهایی میکفتم چقدر بدبین بودم....
    به نظر من اگر بخواهیم به هر کسی انگ روانی بودن بزنیم باید اول از خودمون شروع کنیم چون هیچکس کامل نیست

  9. کاربر روبرو از پست مفید tommy تشکرکرده است .

    بارن (چهارشنبه 09 اسفند 96)

  10. #7
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و صبحتون بخیر
    شما احتیاج دارید به شناخت بیشتر از هم
    با ایشون به صورت دوستانه بفرمایید من قرار نقش دختر تو برات بازی کنم تو زندگی که هی مخوای تربیتش کنی و هیچ وقت اجازه استقلال بهش نمی دی
    یا قرار بانوی این خونه باشم که استقلال خودش داره و شخصیتش شکل گرفته
    یک بانوی خونه خودش بلد با مرد غریبه که زنگ میزنه به موبایل چگونه بر خورد کنه البته تو تذکرت بده ولی حق قهر کردن نداری
    احتمالا ایشون مهار کوچک نباش دارند
    چون مدام در پی مراقبت از بقیه می باشد. چون اجازه و توان رسیدگی به خود و احساسات خود را ندارد، سعی در مراقبت و حتی احساس به جای دیگران می کند.
    بچه نباش اینم لینکش
    حالا احتیاج به نوشتن قرار دادSMART دارید
    شخص باید بپزیره که رفتارش اشتباه است سعی کنید بهشون بگید اگر من همین رفتار با تو داشتم ایا رفتارم اشتباه نبود
    اگر نپزرفتن صحنه ای را درست کنید که تقریبا همین رفتار شما بکنید
    تا بپزیره که اشتباه است
    دانستن این دو مثلث هم به شما کمک میکند

    مثلث کارپمن
    مثلث تد که برای تغییر مثلث کارپمن

    موفق باشید

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 خرداد 97 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1396-11-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    381
    سطح
    7
    Points: 381, Level: 7
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tommy نمایش پست ها
    حالا چند نفر گفتن طبیعی نیست ولی به نظر من زیادم غیر عادی نیست خب شما که میدونید حساسه وقتی تلفن زنگ میزنه بگید ااا ناشناسه چکار کنم ینی کیه بعد جلوش جواب بدین اونم دوبار اینجوری گیر میده بعدش درست میشه... منم اگر بودم میدیدم شوهرم تلفن ناشناس رو میبره داخل اتاق جواب بده شک میکردم اونجا مقصر شما بودین از نظر من
    کلا شوهر شما تشنه توجه و حس مردانگی کردن هست به نظرم... خب این حسو بهش بدین کاری نداره که شوهر شما شمارو دوست داره فقط بهش توجه کنید و یکم زنانکی و حس نیازمند بودن به همسرتون رو نشون بدین

    فکر کنم اشتباه متوجه شدید.
    ما تو حال نشستیم گوشیم تو اتاق تو شارژ بود وقتی زنگ خورد رفتم ببینم کیه جواب بدم...
    بحث همسرم سر این موضوع بود که من واسه ناشناس باید گوشی رو میدادم دست اون و تو خونه هم جواب ندم ناشناس رو...
    البته دیشب بهم گفت من سر موضوع قبلش(کاکائو!!!) ناراحت شدم و عصبانیم رو اونجا خالی کردم

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اسفند 96 [ 07:41]
    تاریخ عضویت
    1396-1-28
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,057
    سطح
    17
    Points: 1,057, Level: 17
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 44 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tommy نمایش پست ها
    خیلی عذر میخوام ولی به نظر من وقتی آدم میبینه یک نفر مشکل داره نباید تحریکش کنه برعکس باید سازش کنه تا درست بشه رفتارهای تحریک آمیز بدترش میکنه شما میگید همسایه ما فلان بود ولی من میگم شوهر خود من اینجوری بود چند نمونه مثال میزنم مثلا همسرم میگفت لباس به خوشکشویی نده نمیخوام دست مرد غریبه بهش بخوره یا وقتی طلا میگیری از پسر جوون نگیر نمیخوام دستش به گردنبندی که تو میخری بخوره یا در مورد تلفن نمیخوام شماره غریبه جواب بدی وقتی تنها هستی وقتی من بودم جواب بده،و.... شما الان به این آدم میگید روانی اما من مدتی هر چی میکفت گوش میدادم تا تحریک نشه تا اعتماد کنه الان شده یک آدم کاملا نرمال تازه میگه من قبلا چقدر احمق بودم چه چیزهایی میکفتم چقدر بدبین بودم....
    به نظر من اگر بخواهیم به هر کسی انگ روانی بودن بزنیم باید اول از خودمون شروع کنیم چون هیچکس کامل نیست
    خسته نباشی دوست من .
    چه شوهر نرمال و خوبی دارین . ولی اینی که میگین رویاییه.
    من بیام با یه آدم با اختلالات روانی مشخص سازش کنم تا اینکه شفا پیدا کنه!
    شوهرتون خوب نشده... یا شما عادت کردین یا اون نقش بازی میکنه.
    این آدمها نیاز به مراجعه به روانشناس دارن یا حتی دارو بخورن که خوب بشن.
    پسری که تحمل یه رفتار و گفتار عادی رو نداشته باشه چطور میخواد تو این جامعه زندگی کنه؟
    فرداها این دختر پر پر میشه تو این زندگی که دورش حصار کشیده شده، اکثر این مردان نیاز به یک برده دارن که مطیع اوامر اونها باشه و تا میتونن از بودن اون فرد لذت ببرن . اما نیازهای طرف مقابلشونو نادیده بگیرن و بهش شخصیت ندن.
    من به آرزو خانم نصیحت میکنم که حتما حتما حتما با پدر و مادرش مشورت کنه تا زیر یک سقف نرفته
    ویرایش توسط نیاز. م : چهارشنبه 09 اسفند 96 در ساعت 10:32

  13. کاربر روبرو از پست مفید نیاز. م تشکرکرده است .

    Erica (چهارشنبه 09 اسفند 96)

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 خرداد 97 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1396-11-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    381
    سطح
    7
    Points: 381, Level: 7
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط کلانتر جو نمایش پست ها
    ما که قبلا خدمتتون عرض کردیم تشریف بببرید مشاوره
    تعجبتون بجاست
    ایشون رفتارشون صحیح و طبیعی نیست
    ببریدش مشاوره لطفا
    این رفتارها واقعا زندگی رو غیرقابل تحمل میکنن

    پدر و مادرم دیروز رفتن پیش پدر و مادرش(این سومین بار بود که صحبت کردن باهاش. یه بار بابام با خودش،یه بار بابام با باباش و خودش و این بار هم با مامان و باباش، اما دو بار قبلی چنان تغییری نکرد) و صحبت کردن که این رفتار ها و بحث ها هست و ما میخوایم ززندگیشون رو حفظ کنیم و دو تاشون برن مشاوره. پدرش هم تایید کرد که اره انگار بحث هایی وجود داره و ما هم متوجه میشیم.
    پدرش موافق بود بریم مشاوره ولی صبر کردن تا خودش هم بیاد.
    دیشب که همسرم رو دیدم بهم میگفت چیا به خانوادت گفتی؟ چرا گفتی؟(خیلی رو این موضوع حساسه و حتی کوچکترین چیزی مثل شوخی هامون هم نمیتونم به خانواده ام بگم اما این بار صبرم تموم شده بود...) گفتم نمیدونم یادم نیست چیا رو گفتم. گفت یادت نیست؟ یادت میارم...
    گفتش من اصلا نمیتونم تحمل کنم که تو به خانوادت بگی و طلاق بگیریم. گفتم خب از پدر و مادرم کمک خواستم ما میخواهیم حلش کنیم بیا بریم پیش مشاور.
    گفتش من مشاور نمیام اصلا. بیام که چی بشه؟
    فقط صحبتش اون موقع این بود که نمیتونم تحمل کنم این زندگی برام زندگی نیس و طلاق بگیریم.

    دو ساعت بعد که اومد دنبالم دیدم یه بلایی سر انگشتش اورده و دستمال دورش بود.صداش هم خییییلی گرفته بود. من دلم یهو سوخت اینو دیدم . هر چی گفتم که چی شده دستت میش ببینم؟ و... گفتش حرف نزن دیگه چیزی نگ.
    گفتش: میایی بریم پیش بابام همه چی رو تموم کنیم؟؟
    گفتم:ما میخوایم درستش کنیم بزار بریم پیش مشاور
    گفت:نه من نمیام پیش مشاور. تمومش کنیم بهتره.
    اولش که همینجور میگفت. اما اخرش اروم تر شد از تاثیر من اما بازم میگفت خودمون حلش کنیم مشاور نریم فعلا(راستش زیاد هم باهاش حرف زدم که اینجوری نمیشه و از این رفتار هات نارالحت میشم) هر چی هم بهش گفتم که خودمون زیاد با هم حرف زدیم و بریم پیش مشاور قانع نشد...


    حالا منم قصد دارم یه بار دیگه بهش فرصت بدم واگه بازم اینجور بود تمومش کنم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.