به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 49
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array

    راهنمایی جهت کنترل خشم احتیاج دارم

    با پناه به خدای بزرگ
    و با سلام خدمت دوستان
    راه حل برای کنترل و پیشگیری از خشم و عصبانیت میخوام. کتاب، مطالب تئوری و مقاله احتیاج ندارم هرچیز تئوری دستم رسیده خوندم تاحالا و در حال حاضر وقت مطالعه مطالب طولانی رو هم ندارم. مطالب غیرقابل اجرا و کاملا تئوری و انتزاعی هم بیشتر عصبیم میکنن.
    راه حل های عملی و قابل اجرا نیاز دارم که در موقعیت های عصبانیت بتونم به کار بگیرم. مدتیه تکنیک هایی که مشاور خودم میگه هیچ اثری در عصبانیت های شدیدم نداره (قبلا درصد زیادی اثر میکرد) و اکثر مواقع دیگه قابل اجرا هم برام نیست توان کنترلم خیلی پایین اومده. یه دلیلش به نظر خودم اینه که دوره های عصبانیتم بیشتر و طولانی تر شدن و شدتش هم نسبت به یکماه پیش خیلی بیشتر شده و دیگه مثلا ترک مکان برای من موقع عصبانیت غیرقابل اجرا شده یعنی قبل از اینکه بتونم مکان رو ترک کنم بخاطر شدت بالای عصبانیت، بروزش میدم و به نحو بدتری هم دارم اینکارو میکنم. بعد اینکه اینکارو میکنم تازه مکان رو ترک میکنم.
    نگرانی ها و فشارهای کاریم یکم زیادتر شده بخاطر آخر سال و مهلت اتمام پروژه، تدارکات عروسی و مسائل جانبیش هم که هست. اذیت های خانمم و حساسیت های من هم که به صورت ثابت سرجاشه و گاهی بهم فشارهای شدیدی میاره. یه سری مسائل دیگه هم پیش اومده این مدت برام که درگیرم کرده مثلا ده روزه که درگیر بیمارستان و عمل برادرم هستم و شب ها کلا دو سه ساعت بیشتر نمیرسم بخوابم. دغدغه و نگرانی اصلیم هم که برای بعد عروسی و زندگی مشترکم هست که بهم استرس وارد میکنه بخوام با این شرایطی که هر روز داره بدتر میشه با خانمم یک جا زندگی کنم و بتونم خودمو کنترل کنم و بهش آسیبی نزنم. جمیع این مسائل خیلی بهم فشار وارد میکنن و حس میکنم کنترلم رو کم کردن.
    نظر شما راجع به رفتن پیش روانپزشک رو هم میخوام. من وقت دکتر گرفتم ولی هنوز مرددم که برم و دارو بگیرم. جدای از بحث عوارض داروها که من در روابط و کارم ممکنه باهاش مشکل پیدا کنم بخصوص این مدت که مجبورم هفته ای یکی دو روز برم جنوب مستقیم بالای سر کار باشم و نیاز به هوشیاری بیشتری دارم، نگران واکنش خانمم هم هستم اگر یه زمان بفهمه من دارو مصرف میکنم ناراحت بشه. نظر مساعدی کلا نسبت به مشاوره نداره و البته من الان تاحدودی دیگه دارم دلیل مخالفت هاشو درک میکنم ولی نمیدونم همین نظر رو نسبت به دکتر روانپزشک هم داره یا نه ممکنه حتی بدتر هم باشه و فکر کنه آدم ضعیفیم که دارو میخورم. این چند مسئله من رو نگران و مردد میکنه که واقعا برم پیش دکتر یا نه. لطفا در این زمینه هم راهنمایی کنید که تصورات و نگرانی های من درسته یا نه. (سوال من نظرسنجی نیست دغدغه و مشکل شخصی خودمه نه عمومیت داره نه میتونم با پاسخش تحلیل آماری انجام بدم انتظار برخورد بدور از غرض و پاسخ از روی منطق دارم)
    پیشاپیش ممنون از راهنماییتون.

  2. 7 کاربر از پست مفید Amir A تشکرکرده اند .

    Amirhossein96 (شنبه 05 اسفند 96), paiize (چهارشنبه 02 اسفند 96), گیسو کمند (چهارشنبه 02 اسفند 96), باغبان (چهارشنبه 02 اسفند 96), خانم ایکس (دوشنبه 14 اسفند 96), صبا_2009 (شنبه 05 اسفند 96)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام
    حتما دکتر روان پزشک بروید و به حرف دیگران هم اهمیت ندید. داروهای دکتر روان پزشک 3-2 ماه اول بیشتر برای پیدا کردن ترکیب و دوز مناسب برای هر فرد هستند و کمی هم طول میکشه تا بدن بهشون عادت کنه. اگر نیاز به هوشیاری و کم خوابی دارید به دکترتون بگید.

    روش های تقویت اراده رو هم نیاز دارید یاد بگیرید. هرچقدر اراده تان قویتر بشه توانائی تان در کنترل خشم هم بیشتر میشه. البته بحث خشم شدید ناشی ناراحتی های روحی جدا است و باید دکتر روان پزشک با دارو درمان کنه.

    موفق باشید

  4. 5 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 05 اسفند 96), paiize (چهارشنبه 02 اسفند 96), باغبان (چهارشنبه 02 اسفند 96), خانم ایکس (دوشنبه 14 اسفند 96)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام
    کنترل خشم اصولا خیلی تخصصیه که نیاز به شناخت داره بعد هم تمرین و تمرین و تمرین
    که کار مشاور هست .

    چندتا نکته :

    *** اگر همه شرایط شما خوب و گل و بلبل باشه ،
    "خواب کم" خودش به تنهایی روی تمرکز و خلق و خو تاثیر منفی میگذاره .

    ***شما به این شرایط بالا ، "درگیر بیمارستان شدن" ، "تدارکات عروسی" (با توجه به رسوم خودتون ) ،
    "شلوغیه پایان سال شرکت" و "مشکل در برخورد با همسرتون" رو هم اضافه کنید .
    نتیجه بهتر نمیشه .

    *** از دور نگاه کردن به یک رفتار زشت خیلی کمک کننده است
    وقتی یک بچه 4 ساله خیلی گریه و جیغ جیغ میکنه
    یکی از راهکارهای مشاورین اینه که یه آینه بزرگ بگیرم جلوش که خودش رو ببینه ،
    آمار بازخورد مثبتش زیاده :

    - چون میبینه چقدر زشت میشه وقتی گریه میکنه
    - براش احمقانه به نظر میاد ( ممکنه خنده اش بگیره )
    - دفعه بعد چهره خودش رو در این حالت به یاد میاره و خودشو کنترل میکنه
    -و.....

    مثلا 2تا خانم که توی مترو دارند با هم بحث میکنن و هیچ کدوم کوتاه نمیان
    اگر دفعه بعد خودشون شاهد همین درگیری باشند
    یک لحظه از دور توجه کنند چقدر زننده است و مردم کاری ندارن ، کی بیشتر مقصره (نگاه مردم به طرفین درگیری)
    به احتمال قوی دفعه بعد حتی المقدور خودشون رو بیشتر کنترل میکنند .

    *** نگاه دیگران به خیلی از مسائلی که ما باهاش درگیریم
    ارتباط کاملا مستقیم داره به طرز فکر خودمون به این موضوع ، نقطه ضعف دست کسی ندید .
    قایم نکنید ، زیاد توضیح ندید ...

    ( این فیلم ها رو دیدید که طرف تا یه تنشی به وجود میاد میدووه سر کشوی قرصها
    و بعدش چندتا قرص میریزه کف دستش میندازه بالا و یهو آروم میشه ... به نظر خیلی مسخره است !
    شما احتمالا یه مدت کوتاهی روزی 1دونه قرص در کمال آرامش میخوری همین و اون اداها رو هم نداره )
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !


    ویرایش توسط گیسو کمند : چهارشنبه 02 اسفند 96 در ساعت 12:41

  6. 6 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 05 اسفند 96), paiize (چهارشنبه 02 اسفند 96), tavalode arezoo (پنجشنبه 03 اسفند 96), باغبان (چهارشنبه 02 اسفند 96), خانم ایکس (دوشنبه 14 اسفند 96)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,569
    امتیاز
    44,921
    سطح
    100
    Points: 44,921, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,987

    تشکرشده 6,467 در 1,463 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    359
    Array
    سلام
    به نظرمن خودتون جواب خودتون رودادید!!
    اینکه اینقدرسرتون شلوغه وهیچ توجهی به روح وجسم خودتون نمیکنیدآدم سالم وبدون مشکل روهم ازپامیندازه چه برسه به شما که چندوقته درگیرمشکلاتی هستید.
    به نظرمیادهیچ وقت فراغتی ندارید وشماهم طمینه خشم روداشتیدهمین باعثرشده احساس خستگی کنیدواین وسط استرس رابطه تون باهمسرتون هم ذهن شماروحسابی خسته کرده.
    یعنی واقعا هیچ کاری نمیشه کردکه کارتون رو کمترکنید یاکسی روکه اعتمادداریدبهش کمک حالتون بشه.
    ازلحاظ تغذیه چطور؟سعی کنیدویتامین های لازم روبه بدن برسونید.خواب کافی داشته باشید.حتما ورزش روتوی برنامه تون لحاظ کنیدمخصوصاپیاده روی.نه اینکه پیاده برید سرکار!!!نه به قصد تندرستی وسلامتی خودتون این کاروانجام بدید.
    حتما هم بریدپیش روانپزشک حاذق.
    امیدوارم هرچه زودترمشکلاتتون حل بشه
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  8. 4 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 05 اسفند 96), باغبان (پنجشنبه 03 اسفند 96), خانم ایکس (دوشنبه 14 اسفند 96)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام

    راهکار عملی:

    - در موردش با یک نفر حرف بزنید به خصوص فرد یا افرادی که در بروز اون عصبانیت در شما نقش داشتند. دقت کنید که اگر در حین حرف زدن پرخاشگری کنید راهکار شکست خورده. از دید تحلیل رفتار متقابل شما باید در نقش بالغ صحبت کنید. صحبت کردن منطقی و آروم بسیار موثره.

    - روی کاغذ در مورد عصبانیتتون بنویسید. دلیل رو پیدا کنید. شاید به این نتیجه رسیدید که خیلیم دلیلی برای عصبانیت نیست.

    در عمل راهکار اول خیلی موثرتره ولی راهکار دوم هم خوبه.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  10. 6 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 05 اسفند 96), paiize (پنجشنبه 03 اسفند 96), tavalode arezoo (پنجشنبه 03 اسفند 96), باغبان (پنجشنبه 03 اسفند 96), خانم ایکس (دوشنبه 14 اسفند 96)

  11. #6
    تمنای عشق
    مهمان
    سلام

    آقای امیر

    شما در کل پیش روانشناس بالینی رفتید؟ گاهی هم نیازی به مصرف دارو نیست و با تمرین های روانشناس می تونید روش های کنترل خشم و تغییر رفتار رو یاد بگیرید.
    روانشناس اگر ببینند نیاز به دارو هست شما رو به روانپزشک ارجاع میدند

    اگر هم احتیاج به دارو داشتید نیازی نیست به کسی بگید دارو مصرف می کنید ، همین به بقیه گفتن گاهی شما رو از ادامه درمان منصرف می کنه
    افرادی به ظاهر دلسوز هستند که شاید به شما بگند داروها عوارض داره و اعتیاد میاره و فلان...

    چیز مضحکی هم نیست ! اتفاقا خیلی هم خوبه که برای خودتون و سلامتی تون ارزش قائل هستید!

    من هم مدتی قرص مصرف می کردم و چون منم نمیخواستم خواب آور باشه به پزشکم گفتم

    و دکتر هم دارویی تجویز کردند که اذیتم نمی کرد.

    هر مشکلی دارید با روانپزشک تون مطرح کنید

    شاد و پیروز باشید

  12. 5 کاربر از پست مفید تمنای عشق تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 05 اسفند 96), paiize (پنجشنبه 03 اسفند 96), tavalode arezoo (شنبه 05 اسفند 96), باغبان (پنجشنبه 03 اسفند 96), خانم ایکس (دوشنبه 14 اسفند 96)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 مرداد 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1396-11-08
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,164
    سطح
    18
    Points: 1,164, Level: 18
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 86 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز یه روانشناس واقعی وقتی میتونه به شما کمک کنه که 1. ریشه رو پیدا کنه 2. راهکاری برای اون ریشه ارایه بده 3. شما امکان، توانایی و اراده عملی کرده اون راهکار رو داشته باشید.

    اگه مورد 3 رو دارید برید روانشناس در غیر این صورت تاثیرگذار نیست.

    شما شدیدا علاقه دارید همه ی کارها رو خودتون انجام بدید و به کار هیچ کس اطمینان ندارید. این رفتار شما فشارهای زیادی رو روی شما میاره و از طرفی اطرافیان رو شدیدا بهتون وابسته میکنه. این ریشه ی اول، مسئولیتها رو تقسیم کنید و به دیگران هم اعتماد کنید و با این کار این همه فشار رو از روی خودتون بردارید.

    اما ریشه ی دوم، زندگی مشترک شماست، اگه هزاران نفر روزی 100 بار به شما بگن در زندگی مشترک اون چیزی که باقی میمونه تناسب اخلاقی دو نفره و اون آتش عشق اولیه که الان در شما زبانه میکشه به زودی جای خودشو به یک شعله ی کوچک میده شما قبول نمیکنید. تمام دوست داشتن شما از جنس عشقی که امروز دارید بعد از گذر مدتی تبدیل به خاکستر میشه و نوع دیگه ای از دوست داشتن جاشو میگیره. اونجا تناسب، احترام و تفاهم تاثیرگذاره چیزی که در زندگی مشترک این روزهای شما ذره ای وجود نداره. اگه من 1000خط هم بنویسم بی تاثیر هست چون حس این روزهای شمارو میفهمم و تجربه کردم فقط امیدوارم در آینده حرفهای منو به یاد بیارید.

    ریشه ی سوم، شما باید شخصیت خودتو بشناسی و وارد قالب شخصیتی خودت بشی، شما از قالب واقعی خودت خارج شدی و همین باعث خشمت میشه. اگه فرصت داری بهت توصیه میکنم یه سریال به نام دکستر رو تماشا کنی (البته با شناختی که از شما دارم باید مواظب باشی به هیچ وجه الگوبرداری نکنی)

  14. 3 کاربر از پست مفید reza.m1986 تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 05 اسفند 96), paiize (پنجشنبه 03 اسفند 96), tavalode arezoo (شنبه 05 اسفند 96)

  15. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ممنونم جناب یه دوست عزیز. روش های تقویت اراده رو سرچ کردم بیشترش با توجه به شرایط زندگی من غیرقابل اجرا هستن. مثلا خواب هشت ساعته برای من امکانش نیست. اراده خودم به صورت طبیعی اصلا ضعیف نبوده و نیست. خشم و کمبود صبر نقطه ضعف هستن برام.
    حرف دیگران برام هیچ اهمیتی نداره اصلا کسی هم قرار نیست متوجه بشه دارو میخورم. فقط نظر خانمم برام مهمه اونم بیشتر از این جهت که نگرانم دیگه منو تکیه گاه قوی ای حساب نکنه. و البته من نمیخوام فکر کنه لازمه ازم مراقبت کنه چون روحیه شو میدونم وقتی من یه سرماخوردگی هم میگیرم اون شروع میکنه ازم مراقبت کردن البته میفهمم که از روی محبت زیادش اینکارو میکنه و تشکر هم میکنم ولی دلم نمیخواد کاری بکنه و ممکنه اگه خیلی گیر بده عمدی هم باهاش بداخلاقی بکنم که دست از مراقبت من برداره. نمیدونم دلیلش چیه ولی نه دوست دارم نگرانش کنم نه دوست دارم از من مراقبت کنه و نه دوست دارم منو در ذهنش ضعیف و غیرقابل اعتماد ببینه. و فکر میکنم اگر بفهمه داروی اعصاب میخورم همه این اتفاقات با هم می افته. از این بابت اگر داروهارو توی گاوصندوق بذارم هم نگران هستم یه زمان بفهمه.


    ممنونم خانم گیسو کمند از راهی که پیشنهاد دادین. یکم گنگ هست چیزی که فرمودین. چطوری در اون موقعیت که میخوام خرخره یکی رو بجوم از دور به رفتارم توجه کنم؟ من همینجوریشم زیاد برام مهم نیست دیگران چطوری منو میبینن چه برسه موقع عصبانیت (البته نظر خانمم مهمه و کنترل خشم رو هم فقط برای خانمم نیاز دارم) ولی کلا آدمی نیستم که خیلی چشمم به حرف و قضاوت دیگران باشه که همچین چیزی به تنهایی بتونه بازدارنده قوی ای برام باشه. من فقط وقتی خانمم گریه میکنه یا میبینم خیلی ترسیده متوجه زشتی کارم میشم که اونم دیگه کار از کار گذشته و بازم آرومم نمیکنه یعنی حتی وقتی میفهمم کارم زیاده رویه یا زشته هم طول میکشه تا بتونم بیخیال بشم جدای از اینکه خود گریه یا فرار کردنش منو بیشتر کفری و عصبانی میکنه. میخوام راهی پیدا کنم کار اصلا به این جاها کشیده نشه چون غیرقابل پیش بینی میشم در این مواقع حتی برای خودم.
    فرمودین قایم نکنم منظورتون اینه که خودم مستقیم به خانمم بگم میخوام برم دکتر و دارو مصرف کنم؟ به نظرتون اگر نگم بهش، تغییر رفتار در اثر دارو انقدر شدید هست که خودش متوجه بشه یا شک کنه؟ ممکنه دارو باعث بشه کاری کنم که در حیطه شخصیت من نباشه و منو لو بده؟
    خب طبیعتا من خودم که هیچ نظر مثبتی به دارو ندارم از سر اضطرار به فکر این کار افتادم ولی راهی وجود داره به نظرتون من بدون اینکه باعث القای ذهنیت منفی در خانمم بشم بتونم بهش بگم؟


    ممنونم خانم پاییزه
    یادتونه گفته بودم مشاورم میگه احتمالا بخاطر خستگی، اون شب کذایی نتونستم عصبانیتمو کنترل کنم و اون اتفاق افتاده؟ الان فکر میکنم شاید دلیل اصلی اون اتفاق همین بوده البته من کلا از زمان های قدیم خیلی مواقع مشکل کنترل خشم داشتم ولی شاید خستگی هم تشدیدش کرده چون الان که مثلا فشار کار و ناراحتی های زندگیم بیشتر شده کنترلم خیلی کمتر شده و تقریبا هردفعه که میبینمش یه اتفاقی داره بینمون می افته. استرس و فشار هم ممکنه اثرگذار باشه که من تقریبا تمام زندگیم تحت فشار بودم و الانم مدت زیادیه از هر طرف فشارها زیادتر شدن. انتظارات اطرافیانم از من زیاده و منو یک شخصیت خیلی محکم و قوی میدونن که هیچی خمش نمیکنه و تمام مسائلم حل میکنه. کسی این حقو به من نمیده که مثلا برای چیزی ناراحت بشم و غصه بخورم اجازه دارم عصبانی بشم بزنم همه چیزو داغون کنم ولی غیر از عصبانیت حق دیگه ای انگار ندارم منم احساسات دیگه مو بستم نه خیلی عمیق ناراحت میشم نه دلم میشکنه نه از کسی برای امورات شخصی خودم کمک میگیرم نه ضعف و خستگی و نیاز نشون میدم همونیم که ازم انتظار دارن. درحقیقت خودمم دیگه مطمئن نیستم این احساسات در من واقعا و به اندازه آدم های دیگه وجود دارن یا خیر.



    نه واقعا امکان کم کردن کارم نیست فعلا. اینطور نیست که من همه کارهارو هم خودم انجام بدم من با دو نفر شریک هستم و مثلا همونطوری که الان من دو روز میرم بالای سر کار اون دو نفر دیگه هم چهار روز دیگه هفته رو میرن. ولی اونا از طرف اعضای خانواده شون کمک زیاد دارن و خانمهای بسیار بسازی هم دارن کلا آرامش از زندگیشون چیکه میکنه. کارهارو تقسیم میکنیم ولی اینکه مثلا مهندس ناظر استخدام کنیم تو این مرحله دیگه امکانش نیست و باید حتما خودمون سرکشی کنیم. یکم هم راستش شرایط کاری من حساسه یعنی جدای از ضرر و خسارت مادی اگه کار درست و به موقع پیش نره یا با خودت مشکل پیدا کنن و فکر کنن داری اهمال میکنی میتونن بندازنت تو گونی. خواب من مواقع عادی که حالا جریان بیمارستان و گرفتاری های عروسی هم نبود چهار پنج ساعت بیشتر نبود جمعه ها گاهی تلافی میکنم و اگه نرم سر کار و خانمم برنامه ای نداشته باشه صبح ها یکم میخوابم.


    تغذیه م هم بد نیست چون خودمم حواسم نباشه مرتب سر کار بهم میرسن گرسنگی زیاد رو هم نمیتونم اصلا تحمل کنم خودش بدتر عصبانیم میکنه. کافئین و هایپ هم مرتب میخورم. فقط الان شب هایی که خونه تنهام حوصله شام ندارم دیگه و انقدر خسته م که با همین لباسای بیرونم خوابم میبره. یه وقتایی هم دیگه احساس میکنم به خوابیدن کلا احتیاج ندارم و دارم ماهیت انسانیمو از دست میدم. دو روزی که الان میرم سر پروژه فعالیتم زیاده ولی تهران فعالیت فیزیکی چندانی ندارم و پیاده رویم در حد پارک و خرید با خانممه که اونم رو حالت اسلوموشنه فعالیتی حساب نمیشه. بخوام صبح زود برم پیاده روی جای پنج و نیم باید چهار بیدار بشم دیگه خیلی سخت میشه برام. شب ها هم اگه کارم زود تموم بشه اینور اونور درگیر کارهای دیگه م یا پیش خانمم هستم بازم فرصت ورزش ندارم وگرنه اگه وقت آزادتری داشتم خودمم خیلی علاقه داشتم.

  16. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ممنونم جناب ام رضا. شاید من درست طرح مسئله نکردم. من راهکار جهت مواقعی منظورم بود که امکان گفتمان منطقی رو کلا از دست دادم. مواقعی که خیلی شدید عصبانی میشم و واکنش های فیزیکی نشون میدم مورد سوالمه نه عصبانیت های معمولی که میشه با چندتا نفس عمیق و یکم سکوت بشینی صحبت منطقی کنی یا تحلیل کنی و چیزی بنویسی. در عصبانیت های کوچیک یا بی مورد، من همین کاری که شما میفرمایید رو انجام میدم یعنی یکم که آروم میشم میشینم منطقی صحبت میکنم ولی در موارد جدی تر کنترل برام سخت شده خیلی.
    به عنوان مثال یکی از کارهایی که قبلا یاد گرفته بودم موقع عصبانیت های طوفانیم میکردم پرت کردن حواسم به یک مسئله دیگه بود مثلا فکر یا زمزمه یه تیکه از آهنگی که دوست داشتم و شاد بود یه جورایی شرطی شده بودم که قبل اینکه به نقطه جوش برسم، از بحث اینجوری فاصله بگیرم و شاید توی هفتاد هشتاد درصد مواقع هم این راه به عنوان پیشگیری در اون لحظه وقتی به کار میبردم جواب میداد ولی الان متاسفانه دیگه قادر به استفاده ازش نیستم قدرت پیشگیری و کنترلم رو حس میکنم از دست دادم یا تکنیک های گذشته دیگه روم جواب نمیدن.


    ممنونم خانم تمنای عشق.
    مشاور با روانشناس بالینی چه فرقی داره؟ من پیش خانمی که الان میرم ابتدا به عنوان مشاور خانواده به همراه زنم و برای مشکل دوتاییمون میرفتم بعد که خانمم دیگه همراهی نکرد من تنها برای مشکل عصبانتیم میرفتم و ایشونم راجع به گذشته ی من باهام حرف میزدن و دنبال علل عصبانیت در من بودن و راهکار هم ارائه میدادن. این همون کار روانشناس بالینی هست؟ البته الان دو جلسه ست که روند درمان خشم من قطع شده چون من میرم فقط راجع به خانمم و ناراحتی های فعلیم و راه چاره در این زمینه حرف میزنم. الان به شک افتادم که ایشون تخصص لازم رو برای من دارن یا نه البته راه حل های خوبی میدادن فقط الان من قادر به استفاده نیستم نمیدونم چرا.


    ممنونم جناب رضا ام عزیز. ریشه این مسئله ی خشم من، به خانمم برنمیگرده مربوط به دوران بچگیمه. نظر مشاورم اینه که من چون از سه چهار سالگی یادمه شاهد کتک خوردن های مداوم مادرم از پدرم بودم جدای از کتک هایی که خودم میخوردم و شرایط محیطی که توش بودم اینجوری شدم. محیطی که من توش بزرگ شدم تهیه سلاح و مواد توش از خرید گوشت و مرغ برای مردم راحت تر و در دسترس تر بود و خشونت یه جز لاینفکش بود برای اینکه بتونی زنده بمونی. من تا قبل از دوره دانشجویی اصلا هیچ تصور واقعی ای راجع به دنیایی خارج از اونی که خودم توش زندگی کرده بودم نداشتم هرچند با آدم های مختلفی در تماس بودم ولی به محیط خشن کاملا خو گرفته بودم. از نظر ژنتیکی هم که خب من خشونت رو از پدرم ارث بردم احتمالا. به نظر مشاورم من بابت اینکه نتونستم جلوی پدرمو بگیرم و اونطوری که میخواستم از مادرم مراقبت کنم احساس خشم و عذاب وجدان و گناه دارم و حتی دلیل مراقبت های شدیدم از اطرافیانم رو هم مشاور همین مسئله میدونه که اگر خیلی مراقبشون نباشم ممکنه از دستشون بدم. اینکه من به مادرم قول داده بودم انتقامشو میگیرم و از اون شرایط هم درش میارم ولی قبل از اینکه به قدر کافی بزرگ بشم و بتونم قدرتی پیدا کنم مادرم از دنیا رفت و این مسائل و عصبانیتش برای من حل نشده باقی موند و مشاورم فکر میکنه ریشه اصلی خشم من احتمالا این مسائل هست. خیلی مسائل و شباهت ها توی مشاوره حضوری پیدا کردم که دقیقا بخاطر ارتباطش با گذشته، الان راحت عصبانیم میکنه. خیلی چیزهای حتی ساده.
    راجع به راهکار هم مشاور نظرش این بود که من باید راجع به این مسائلی که تو زندگیم اتفاق افتاده انقدر باهاش جز به جز صحبت کنم و تحلیلشون کنیم تا هرکدوم حل بشن. چون قبلا راجع بهش با کسی نمیتونستم حرف بزنم و یه سری اتفاقات رو از ذهن خودمم ریخته بودم دور و مقاومت خیلی زیادی هم کردم تا تونستم خیلی چیزهارو تعریف کنم و هنوزم یه سری چیزارو نگفتم بهش. اول که من حالت های عصبانیتم رو برای مشاور توضیح دادم و چندتا تست هم ازم گرفت نظرش این بود که روان درمانی و دارودرمانی رو با هم باید پیش ببرم ولی بعد که راجع به گذشته صحبت کردیم نظرش انگار عوض شد و گفت روان درمانی نیاز اصلی منه الان ایده رفتن پیش دکتر نظر شخصی خودمه چون در به کارگیری راه های کنترل خشم چند هفته ایه موفق نیستم دیگه.
    فکر میکردم توانایی و اراده تغییر رو دارم تاحدودی هم پیشرفت کرده بودم ولی در حال حاضر با توجه به بدتر شدن اخلاقم نمیدونم دیگه. هنوز پیگیر هستم. فقط الان جای مشاوره هام اینجا و حضوری عوض شده این دو جلسه اخیر من پیش مشاورم راجع به خانمم حرف میزدم چون واقعا احساس ناراحتی و خستگی میکردم و دیگه مستقیم به مقوله خشم و گذشته م نپرداختم اینجا هم که حالا برای کنترل خشمم اومدم ببینم چی میشه.

    منظورتون از اینکه از قالب خودت خارج شدی رو مطمئن نیستم درست متوجه شده باشم. اگر اون چیزیه که من فکر میکنم خودم هم یه درصد این احتمال رو میدم که شاید چون سعی کردم این مدت خیلی آدم متفاوتی بشم و از خودم انتظار تغییرات زیادی داشتم که خیلی نرم برخورد کنم، خیلی مراعات کنم، خیلی سکوت کنم، خیلی ندید بگیرم بهم فشار اومده و الان اینجوری شدم. ولی فکر میکنم حتما یه راهی برای تغییر بدون بازگشت هم وجود داشته باشه. یعنی این توانایی رو در خودم میبینم فقط راهکاری که روی من اثر کنه رو شاید هنوز پیدا نکردم.

    راجع به سریال هم که معرفی کردین ممنونم متاسفانه من فرصت تماشای سریال و دنبال کردن سلسله وار ندارم اگر یک قسمت خاصی هست که نکته آموزنده ای برای من داره بگید ببینم یا نکته خاصی هست که لازمه ازش یاد بگیرم ممنون میشم خودتون برام بگید. خلاصه داستان رو البته رفتم خوندم. مشاور خودم هم وقتی جواب تست های منو دید وضعیت منو با قاتل ها و مجرمین خطرناک مقایسه کرد ولی به نظر خودم همچین آدم خطرناک و افسار گسیخته ای هم نیستم. اتفاقا این مدت متوجه شدم که با وجود عصبانیت های زیادم به نظر دیگران مدیر و رفیق خیلی خوبی هستم و الکی ازم تعریف نمیکردن. آدم بی اعصاب هم بهرحال حق داره زن و زندگی داشته باشه.

    عشق و علاقه من به زنم از بین نمیره احتمال همچین رخدادی به صفر میل میکنه. ممکنه گاهی خسته بشم و بخوام برم تو غار تنهایی خودم ولی در اون حالتم حواسم هست نیازی به من نداشته باشه بعد میرم تو لاک خودم. ماه دیگه عروسیمه منم آدم روراستی هستم اگه بعد عروسی پشیمون شدم میام بهتون میگم بعد میتونین بگین ما بهت گفته بودیم.


  17. 2 کاربر از پست مفید Amir A تشکرکرده اند .

    خانم ایکس (دوشنبه 14 اسفند 96), صبا_2009 (شنبه 05 اسفند 96)

  18. #10
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    میدونید مثل شما مثل چی میمونه ؟
    مثل فردی که فقط تا حالا موقع نیازش ماکارونی(خشم) خورده برا همن فکر میکنه ماکارونی بهترین غذای زندگیه
    نمیدونه یه غذا داریم به نام لو ماهیچه یا خوراک بره یا .... که خیلی لذیذ تر از ماکارونی هستند
    این فرد بهتر چی کار کنه؟؟
    بهتر از اون غذا ها هم چند دفعه بچشه
    شما برای گفتگو تا حالا غیر از خشم راه حل دیگه ای رفته اید؟؟
    تا حالا دیده اید با قربون صدقه چقدر بهتر کارتون راه میافته ؟؟؟

    چند دفعه بخاطر خودتون هم شده امتحان کنید و ببینید که هم روان شما چقدر ارام و خوب و هم روان فرد روبه رو
    چقدر با این زبانی که همه ازش میترسیدن چقدر راحت میشه ارامش به هم هدیه بدیم
    پس امیر قرار فقط یک هفته تنش نداشته باشه
    نه اینکه برای امیر مشکلی پیش نیاد نه
    قرار با ارامش و مهربانی با دور بریاش برخورد کنه که بازخورد کارشو ببینه

    من همین الان بهتون میگم بازخوردش حداقل ده برابر بهتر از خشم
    بشینید مضرات خشم برای خود و دیگران بنویسید
    حالا اثرات مهربانی و خوش خلقی بنویسید

    میدونید انسان یک موجود منطقی است بعد از چند بار حساب کتاب نا خود اگاهتون میره به سمت ارامش چون با منطق پذیرفته و کم کم خود اگاهتون خیلی راحت تغییر میکنه
    طوری که میگید چی شد؟؟ ایا برای من معجزه اتفاق افتاد ؟؟
    نه شما نا خود اگاهتون راضی کردید به ارامش
    موفق باشید

  19. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    Amir A (یکشنبه 06 اسفند 96)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. واقا به کمک و راهنمایی احتیاج دارم دیگه ذهن خودم نمیکشه
    توسط homan74 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: شنبه 12 خرداد 97, 12:53
  2. تقاضای راهنمایی در مورد نتیجه مطالعه یک کتاب
    توسط sina2004 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 25 آذر 90, 11:36
  3. به راهنمایی شما عزیزان احتیاج دارم
    توسط ترلان 63 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 26 شهریور 90, 11:03
  4. مشکل جدی تر از قبل (به راهنمایی احتیاج دارم)
    توسط aminor در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 18:55
  5. احتیاج به راهنمایی وهمفکری دارم .لطفاااااااااااا
    توسط پانیز در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: چهارشنبه 31 شهریور 89, 08:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.