به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 فروردین 98 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-10-11
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    1,318
    سطح
    20
    Points: 1,318, Level: 20
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عاقبت تعیین نامزد اسمی در نوجوانی/یه عشق و حسرتی ابدی

    سلام
    یه غم تو دلمه که سه ماهه داره میسوزونتم
    من عاشق نه... دیوونه ی پسر خالم بودم و هستم...
    15 سالم بود و همه فکر و ذکرم درس خوندن بود اینکه با همکلاسیام رقابت درسی کنم برام خیلی مهم بود برعکس خیلی دخترهای توکلاسمون که تو فکر دوست پسر بودن من ابدا به این چیزا فکر نمیکردم دقیقا یادمه که توی حال خونمون نشسته بودم و تاریخ خوندم که تلفنمون زنگ خورد مامانم جواب داد و بعد از چند دقیقه گفت کدوم دخترمو میگید؟ دومی؟؟ اون نامزد پسر خالشه !!!
    من سرجام میخکوب شدم !!! چرا مامانم من و نامزد پسرخالم معرفی کرد اصلا چرا!!!
    تلفن که تموم شد مامانم گفت برات خواستگار پیدا شده ردش کردم گفتم جریان پسرخاله چیه که اومد و کنارم نشست و گفت سعید پسرخالت خیلی دوستت داره به خاله ات گفته ارشیدا خوشکل ترین و قد بلندترین دختر فامیله خاله ات هم گفته سعید که لیسانسش تموم شه و ارشیدا هم که دیپلمشو بگیره ترتیب ازدواجشونو میدیم...
    من 15 سالم بود و قند تو دلم اب شد سعید 5 سال ازم بزرگتر بود و شهر دور درس میخوند کی بدش میاد بفهمه کسی عاشقشه و ازش تعریف می کنن... من یه دختر مغرور بودم فقط خونه پدر بزرگ که می رفتیم از دور سعید و می دیدم و بهش لبخند می زدم روم نمیشد خیلی باهاش حرف بزنم فقط سلام و احوالپرسی و یه صحبت کوتاه...
    عاشورا 21 ماه رمضون 28 صفر و... نذری ها مهمونی ها من فقط لحظه شماری میکردم برم و سعید و ببیینم من توی 15 سالگی عاشق شدم و مادرم جرقه اش و زد اما یکسال بعد شنیدم سعید عاشق یه دختر شمالی شده و چون ما سمت جنوب بودیم خانوادش مخالفت کردن کمی بعد عاشق یه دختر کرد شد و بعدها فهمیدم دوست دختراش بودن ... من خیلی عذاب می کشیدم اما دیوانه وار عاشق سعید بودم فکر میکردم دیپلم که بگیرم به هم می رسیم من شاعر بودم و غمم و توی شعرم می نوشتم شعرام همه غم انگیز بودن و همه رو از عشق سعید نوشتم ...18 سالم شد که از سعید خواستم تو انتخاب رشته کمکم کنه اونم بهم گفت بچه ننه ای نمیتونی یه استان دور بری!!!منم برای اثبات خودم انتخاب اولمو زدم یه استان دیگه و قبول شدم شاید باورتون نشه من عاشق اون گوشه خونمونم که با سعید نشسته بودیم و انتخاب رشته میکردیم... احساس میکنم بوی سعید و میده...
    لیسانسمو توی غربت گرفتم 23 سالم بود و یه دختر هرزه خودشو به سعید چسبونده بود خالم و شوهر خالم بارها گفته بودن میخایم ارشیدارو واسش بگیریم منم تمام دلخوشیم این بود که بالاخره اصرار خاله وشوهر خالم اثر میکنه و سعید اون دختر هرزه رو ول میکنه من به پای سعید نشستم ...ارشدم و زدم شهری که خونه خالم اونجا بود تا حداقل از زندگی توی شهری که سعید توشه احساس ارامش کنم ارشدم روبه پایان بود که مامانم گفت بالاخره خاله ات راضی شد برن اون دختره رو برای سعید بگیرن... 7سال بغضی که پنهان کرده بودم شکست 7 سال بود به مامانم میگفتم حالا که سعید کس دیگه ای و انتخاب کرده منم بیخیالش شدم اما دروغ بود من دیوونه ی پسر خاله ام بودم و تمام خواستارامو رد کردم تا به سعید برسم هر وقت اسم سعید میومد حرف و عوض میکردم اما نیمه های شب توی تختم بالشمو روی دهنم میذاشتم و بی صدا اشک می ریختم...3ماه پیش بود که سعید با اون دختر عقد کردن و من توی مراسمشون نرفتم چون میدونستم اشکام امون نمیدن و رسوا میشم ... با خودم میگم شاید اگه حرفای خاله زنکی مامان و خالم 11سال پیش وجود نداشت
    اگه سعید که توی 20 سالگی از سر هوا و هوسش نظرش به من جلب شده بود وقتی همه ی فامیل مارا نامزد هم میدونستن اعتراض کرده بود منم اینجور مجنون نمیشدم من سه ماهه از سعید فراریم هرجا اسمی از سعید هست پا نمیذارم 3ماه بود ندیدمش که رفتیم خاونه پدربزگم اونجا سعید و نامزدشو دیدم سعید مثل همیشه صمیمی بود مث همیشه دست دادیم اما طبق معمول از اتش درون سوختم ...تو این یازده سال صد نه هزار بار خواستم فراموشش کنم نتونستم ای کاش پسر خاله ام نبود تا هرگز نمی دیدمش...
    کمک میخام

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام ارشیدا جان

    قبل از هرچیزی دوست خوبم خوب بود از روز اول همین مشکل رو میگفتی..به جای زدن تاپیک متعدد.مشکل اصلی اگر حل بشه بقیه مشکلات هم حل میشن.

    یه اشتباهی شده و دو تا مادر اینجوری غلط تصمیم گرفتن

    سعید هم که رفت دنبال زندگی خودش و عشق خودش...

    حالا تو میخواهی تا کی زانوی غم بغل بگیری؟
    تا کی به قول خودت در این عشق اتشین بسوزی؟

    سعید رفت و ازدواجم کرد و داره زندگیشو میکنه و تو داری خودتو نابود میکنی...

    کدوم عشق؟ دم از کدوم عشق میزنی؟ چرا به این احساس پایان نمیدی؟به این نمیگن عشق...عشق یک ارتباط دو نفرست بین عاشق و معشوق....

    دست بکش از این نگرش غلط

    دو روز بعد سعید بچه اولش به دنیا میاد و با زنش و بچه اش خوشحال و شاد و وووو اونوقت تو هنوزم داری دست و پا میزنی در دوران 11 سال گذشته

    به اندازه کافی احساس به خرج دادی....وقتش رسیده این پرده احساس رو بزنی کنار و منطقی بری جلو

    زندگی و اینده و درس و ....رو گذاشتی پای ادمی که ذره ای برات ارزش قائل نشده....نهایتا به کجا میخوای برسی؟

    برو ارشد بخون...اما رشته و شهری که مورد علاقه خودته نه اون.

    خودت به خودت بها بده
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  3. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    arshida (سه شنبه 26 دی 96), Ye_Doost (چهارشنبه 27 دی 96), شیدا. (چهارشنبه 27 دی 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 فروردین 98 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-10-11
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    1,318
    سطح
    20
    Points: 1,318, Level: 20
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    سلام ارشیدا جان

    قبل از هرچیزی دوست خوبم خوب بود از روز اول همین مشکل رو میگفتی..به جای زدن تاپیک متعدد.مشکل اصلی اگر حل بشه بقیه مشکلات هم حل میشن.

    یه اشتباهی شده و دو تا مادر اینجوری غلط تصمیم گرفتن

    سعید هم که رفت دنبال زندگی خودش و عشق خودش...

    حالا تو میخواهی تا کی زانوی غم بغل بگیری؟
    تا کی به قول خودت در این عشق اتشین بسوزی؟

    سعید رفت و ازدواجم کرد و داره زندگیشو میکنه و تو داری خودتو نابود میکنی...

    کدوم عشق؟ دم از کدوم عشق میزنی؟ چرا به این احساس پایان نمیدی؟به این نمیگن عشق...عشق یک ارتباط دو نفرست بین عاشق و معشوق....

    دست بکش از این نگرش غلط

    دو روز بعد سعید بچه اولش به دنیا میاد و با زنش و بچه اش خوشحال و شاد و وووو اونوقت تو هنوزم داری دست و پا میزنی در دوران 11 سال گذشته

    به اندازه کافی احساس به خرج دادی....وقتش رسیده این پرده احساس رو بزنی کنار و منطقی بری جلو

    زندگی و اینده و درس و ....رو گذاشتی پای ادمی که ذره ای برات ارزش قائل نشده....نهایتا به کجا میخوای برسی؟

    برو ارشد بخون...اما رشته و شهری که مورد علاقه خودته نه اون.

    خودت به خودت بها بده


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بالاخره همسرم حاضر شد برای تعیین تکلیف..اشتی یا طلاق؟!
    توسط amf66 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: سه شنبه 11 آبان 95, 23:19
  2. سرنوشت از قبل تعیین شده؟
    توسط saminnaz2 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 شهریور 95, 08:45
  3. نظرخواهی : شرایط تعیین شده برای ازدواج
    توسط sobhan13 در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: جمعه 28 تیر 92, 00:10
  4. بالاخره اقدام قانونی برای تعیین تکلیف زندگیم کردم
    توسط mitra6057 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 28
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 تیر 91, 07:28
  5. تعیین مهریه
    توسط جویای نیمه گمشده در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 40
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 اسفند 90, 02:48

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.