به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 12:01]
    تاریخ عضویت
    1396-10-20
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    114
    سطح
    2
    Points: 114, Level: 2
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرم بهم محبت نمی کنه

    سلام
    من و خانمم 10 ساله ازدواج کردیم و یک بچه 7 ساله داریم.
    مشکل اصلی من کمبود یا نبودن محبت از طرف همسرم هست .
    چی بگم چجوری بگم . فکرش را که می کنم به هم می ریزم. حس یک آدمی که بهش خیانت شده را دارم.که یک جورایی درست هم هست . مگه خیانت فقط فیزیکی هست. چند سال بعد از ازدواجمون فهمیدم که اصلا من را نمی خواسته و به خاطر ترس از مجرد ماندن بله را داده.موقع ازدواج اون 29 بود و من 30 ساله . از این دلم می سوزه که اون موقع باهاش طی کردم به خاطر شرایط بیرونی و سن و ... روی تصمیمت تاثیر نزاره و واقعی باشه که بهم گفت اینطور نیست.مثلا چند سال هست که حتی تولد منم یادش نمی مونه و هیچی . باقیش بماند . تو خونه که نه کار می کنه و نه آشپزی.
    و کلا همه چی درهمه . اخیرا که متوجه یک بیماری در ایشون شدم اوضاع بدتر شده. اگر بچه نداشتم حاضر بودم تمام زندگیم را برای مهرش بدم و آزاد بشم.توقع زیادی هم ندارم . شبها هم که خونه هستم سرش تو موبایله تا خوابم می بره . خیلی سرده . در کل وظیفه من شده حمالی ایشون . دنبال فراموش کردن نیاز به زن هستم حالا هر چی باشه . آدمی هم نیستم که بخام هرز برم. چطوری میشه نیاز به محبت و کلا زن را فراموش کرد چون اون درست نمی شه و من باید تغییر کنم .

  2. کاربر روبرو از پست مفید mardian تشکرکرده است .

    yyousefi1981 (سه شنبه 03 بهمن 96)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام

    خوش امدین به همدردی

    این سوالها رو لطفا با دقت جواب بدین.

    چی شد که شما فهیمدین ایشون از روی اجبار و ترس از مجرد بودن با شما ازدواج کرده؟
    شما تولد ایشون رو یادتون هست؟
    چی باعث شده ایشون چند سال اول رو یادش باشه و بعد فراموش کنه؟
    اشپزی و تمیز کردن و امور خونه رو ایشون انجام نمیده ، پس این کارها رو در حال حاضر کی انجام میده؟
    در مورد بیماری ایشون بیشتر توضیح بدین و اینکه ایا شما تخصصی دارین که تشخیص این بیماری رو در ایشون دادین؟
    شما شغلتون چیه؟همسرتونم شاغلن؟
    تا به حال با ایشون در این مورد صحبت کردین؟
    دور از جونتون که گفتین وظیفه تون شده ..ایشون.یعنی شما دقیقا چیکار میکنین برای ایشون؟
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  4. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (جمعه 22 دی 96), mardian (پنجشنبه 21 دی 96), Pooh (پنجشنبه 21 دی 96), yyousefi1981 (سه شنبه 03 بهمن 96)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 12:01]
    تاریخ عضویت
    1396-10-20
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    114
    سطح
    2
    Points: 114, Level: 2
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ممنون
    خودش به من گفت که به خاطر ترس از شرایطی که داشته این جواب را به من داده.دختر عمه من هستش و برادرش چند سال قبل از ازدواجمون می دونست که من به اون فکر می کنم. به هر جهت وقتی رفتم خواستگاری تمام خونوادش من را تایید کردند چون که من را می شناختند و مورد تاییدشون.
    من همیشه تولداشون و مناسبت های دیگه را یادم هست و همیشه یک چیزی گرفتم .
    تمیز کاری را بعضی شبها و جمعه هاخودم انجام میدم . اشپزی هم می تونم بگم شاید هفته ای یکبار انجام میده و بعضی مواقع میرن خونه مادر و خواهرش.بعضی وقتا هم از بیرون می گیرم.ظرفها هم که می مونه جمعه می شورم.
    بیماری ایشون توسط دکتر تشخیص داده شده حدود 6 ماهی میشه که متوجه شدیم. درمان که نداره همیشه باید دارو مصرف کنه و با مصرف دارو مشکلی نیست و میتونه روال عادی زندگیش را داشته باشه.
    شغلم ازاده و خانمم خانه دار.درامدمون بد نیست و می رسونیم با شرایط دشوار الان.
    چندین بار صحبت کردم و هر طور که فکرش را بکنید . 6 یا 7 سال پیش بهش گفتم به فرض ما اشتباه کردیم و ازدواج کردیم . از الان بیا تصمیم درست بگیریم و راهمون را انتخاب کنیم.و به قولی یا اینوری باشیم یا اونوری.لزومی نداره همدیگه را اذیت کنیم.صحبت زیاد کردم و بی فایده بوده.خودش کامل قبول داره که وظایف زن بودنش نسبت شوهرش را درست انجام نمی ده.یک ماه پیش بهش گفتم من چکار کنم باید التماست کنم برای محبت و بهش گفتم که من خیلی چند وقته ناراحتی کشیدم. چند روزی بهتر شد و دوباره برگشت به همون حالت قبل.
    از خودم کم میزارم و هزینه های را که بعضی هاشون لازم نیست را بهش میدم.مسافرتهای با دوستاش و خانوادش که بماند. نمیزاره نفس بکشم . هزینه درمانش هم که تقریبا فراتر از دستور دکتر دارم انجام میدم.

  6. 3 کاربر از پست مفید mardian تشکرکرده اند .

    mercedes62 (پنجشنبه 21 دی 96), Pooh (پنجشنبه 21 دی 96), yyousefi1981 (سه شنبه 03 بهمن 96)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    همسر شما خونتونو با هتل اشتباهی گرفتن..

    ما فرضو میگیریم حرفای شما راست و درست باشه و شما این وسط قربانی شده باشین.. پس ایشون یا باید نیازهای شما رو براورده کنن و وظایفشونو انجام بدن و یا بکشن کنار و شما برای زندگیتون تصمیم بگیرین..

    باید یه تلنگر حسابی بهش بزنین و صحبت اساسی بکنین تا به خودش بیاد..

    اگه مشاور نرفتید حتما دو تائی برید تا ریشه مشکل و پیدا کنین..

  8. 6 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    mardian (پنجشنبه 21 دی 96), Pooh (پنجشنبه 21 دی 96), میس بیوتی (پنجشنبه 21 دی 96), Ye_Doost (پنجشنبه 21 دی 96), yyousefi1981 (سه شنبه 03 بهمن 96), بارن (پنجشنبه 21 دی 96)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 12:01]
    تاریخ عضویت
    1396-10-20
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    114
    سطح
    2
    Points: 114, Level: 2
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با تشکر از شما و دوستان
    هنوز خودم را قربانی نمی دونم . یک مساله ای که هست شیوه و وظایف جایگاه یک زن خصوصا در دوره جدید را بلد نیست.زن بودن را بلد نیست نه اینکه نیت بدی داشته باشه. بی خیال هست ولی بد ذات نیست.چون منم حوصله جر و بحث را نداشتم چیزی نمی گفتم.هرچند اونایی هم که گفتم فایده نداشته.
    اوایل تعداد دعواها خیلی بیشتر بود و به قولی کیفیت نداشت بعد از یکی دو روز عادی می شد. ولی الان تعدادش خیلی کمتر شده اگه دعوا بشه 2 یا 3 هفته طول می کشه کهشرایط عادی بشه. کوتاه میام و بی خیال میشم حوصله دعوا ندارم اصلا و بیشتر اذیت میشم.
    شش هفت سالی صدام نمی کرد.کی باور می کنه ؟چقدر سخت بود . با کسی زندگی کنی که صدات هم نمی کنه.
    و ....
    خیلی چیزها دیدم و اذیت شدم
    من دیگه گریه هام را کردم
    نتیجه این روند سفت تر شدن و بی احساس شدن هست.
    بدبختی این هست که آدم احساسی هستم و تحمل را خیلی سخت می کنه .
    اگر فامیل نبودیم بهتر می شد برخورد کرد . این هم از مضرات ازدواج فامیلی .

  10. کاربر روبرو از پست مفید mardian تشکرکرده است .

    yyousefi1981 (سه شنبه 03 بهمن 96)

  11. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام

    معلوم نیست ایشون این حرف رو در چه شرایطو موقیعتی زده ( اینکه بالاجبار با شما ازدواج کرده) .اصلا بهش فکر نکنین و تو ذهنتون پرو بال بهش ندین.اگرچه حرف کاملا غلط و به دور از انصافی هست

    با چیزهایی که نوشتین شما هم در ایجاد این حس در ایشون مقصر هستین
    دلیلی نداره شما تمیز کاری و شستن ظروف و ..رو انجام بدین
    بذارید انقدر ظرف جمع بشه توی سینک ظرفشویی و کپک بزنه و ....
    همسر شما هم باید احساس مسئولیت بکنه تو این زندگی
    شما هر وقت میخواین چیزی بخورید برای خودتون و بچه تون دو تا بشفاب بشورین و استفاده کنین...بدون اخم و تخم و در به تخته کوبیدن و ....

    اگر همسر شما به شما به عنوان شوهرش بهایی نمیده شما هم نباید به ایشون بها بدین.
    اینکه ایشون قبول داره که وظایفش رو درست انجام نمیده کافی نیست.باید در صدد جبرانش باشه.
    شما هم میتونین بخوابین توخونه و خرجی ندین و لفظی بگین میدونم که وظایفم رو به عنوان شوهر انجام نمیدم.اما ایا همسر شما میتونه با باد هوا زندگی کنه؟؟؟؟؟
    شما وقتی در مقابل کارهای غلط ایشون سکوت میکنین و در عوض بیشتر بهش میرسیدن و کم نمیذازید و .....خب منم جای همسر شما باشم میگم لابد شوهرم از این روال و این بی اهمیتی ها راضیه و بیشترش میکنم....دلیل این رفتار شما در مقابل همسرتون رو نمیفهمم...

    دوره جدید و قدیم نداره ! یک زن وظایف مشخصی در منزل داره و باید انجام بده.در حدی که به طور حداقلی ارامش خانواده رو فراهم کنه..کار دشوار و کمرشکنی هم نیست.
    زن بودن رو یاد نمیگیره چون با رفتارهای شما فکر میکنه مسیرش درسته....


    دلایلی که باعث میشه شما کوتاه بیاین در مقابلش و به قول خودتون کاری میکنید که شرایط عادی بشه و ...چی هست؟
    شرایط عادی از نظر شما چی هست کلا؟
    در شرایط عادی از ایشون چی دریافت میکنید که در شرایط غیر عادی دریافت نمیکنید و سعی میکنید بعد از دعوا سریع اشتی کنید؟
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  12. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    mardian (شنبه 23 دی 96), نادیا-7777 (شنبه 30 دی 96)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mardian نمایش پست ها
    با تشکر از شما و دوستان
    یک مساله ای که هست شیوه و وظایف جایگاه یک زن خصوصا در دوره جدید را بلد نیست.زن بودن را بلد نیست نه اینکه نیت بدی داشته باشه. .
    منظورتون از این جمله که نقل قول کردم چیست؟ میشه تعریفتون رو از جایگاه و وظایف زن در دوره جدید بنویسید؟

    ایا از ابتدا که ازدواج کردید روش خانه داری همسرتون اینگونه بوده؟

    آیا بیماری ایشون باعث ضعف بذنیشون میشه؟

    آیا ایشون وظایف مادریشون رو هوب انجام می دهند؟

    دوستانی که نظر می دن خواهشی ازتون دارم. لطفا کمی آرامتر . مواظب باشیم ما باعث تلختر شدن زندگی ای نباشیم.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  14. 3 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    mardian (شنبه 23 دی 96), yyousefi1981 (سه شنبه 03 بهمن 96), شادینه (شنبه 23 دی 96)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 12:01]
    تاریخ عضویت
    1396-10-20
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    114
    سطح
    2
    Points: 114, Level: 2
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    تشکر از وقتی که گذاشتید
    چیزی که مسلم هست از روی یک حالت بی اهمیت جواب بله داده وبا ذهنیت دیگه برام مهم نیست جلو رفته.
    اوایل که باهاش صحبت می کردم خواست که بهش وقت بدم درست می شه که همینطور زندگی گذشته دیگه .
    خونواده شلوغی داره و پر رفت و آمد و حمایتش می کنند . مثلا اگر من مقابل به مثل بکنم و یک چیزهایی کم بزارم با حمایت اونا بی اثر میشه و نتیجش میشه ضایع شدن من. چندین بار شده که خواهرش اومده براش جمع و جور کرده و باز دوباره ولش کرده . اگر سکوت می کنم دیگه زورم نمی رسه اخه چقدر بگم چجوری بگم . حرف گوش نمی کنه دایم که نمی تونم بگم و دنبالش دعوا کنم .
    منظور خاصی از قدیم و جدید نداشتم . ولی به نظرم قدیما مسایل این چنینی مشکلش کمتر سرباز می کرد و قضیه حاد نمی شد . ولی الان اینجوری نیست و مردا تا کمبودی حس کنن از جای دیگه جبرانش می کنند.هر چند که من اینطوری نبودم و برای همین بهتره بیشتر برای هم وقت بذارن.
    وقتی می بینم چیزی عوض نمی شه و همون روال قبل هست دیگه زورم نمی رسه و حوصله صحبت و دعوا را ندارم.
    از ابتدا در خونه داری اینطوری نبود ولی می گفت هر جور و هر کجا خواستم میرم و احتیاج به اجازه نیست من مشکلی با این نداشتم .
    بیماریشون باعث ضعف میشه ولی اینقدر نیست که نتونه کارهاشون را انجام بده.کلاس ورزش و خونه خواهر و مادر میره و اونجا فعال هستش.
    وظایف مادریشون را هم کم میذارن بارها گفتم من مهم نیستم حداقل به بچه برس اون گناه داره میگه اشپزی دوست ندارم . و نتیجه اش تا حالا بچه با وزن کم و ضعیف هستش . هی دایم که نمی شه از بیرون غذا گرفت .نتیجه غذای بیرون میشه تغییر ذائقه بچه و نخوردن غذای خونگی که دکترش چندین بار با ما گوشزد می کرد و نشنیده گرفته شد.
    اعتماد به نفس پایینی داره ومستاصل در تصمیم گیری و برای همین من آزادش گذاشتم تا اذیت نشه.
    از صحبت کردن طفره میره و وقتی هم صحبت می کنیم درست جواب نمی ده.
    ما تو شهرستان هستیم و متاسفانه اینجا مشاور درست و حسابی هم نداریم.
    ببخشید زیاد شد . ممنون از همه

  16. کاربر روبرو از پست مفید mardian تشکرکرده است .

    yyousefi1981 (سه شنبه 03 بهمن 96)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نظر من اینه که شما و فرزند 7 ساله شما هم سعی کنید در کارهای خانه همکاری کنید اگر مشکلتان فقط کارهای خانه است. مثلا چه اشکالی داره شما به همسرت بگویی من امروز شام درست می کنم و شما ظرفها را بشور. یا من و فرزندمون ظرفها را بشوریم شما غذا را اماده کن و بعد همگی با هم فعالیت کنید یا همگی با هم مشغول مرتب کردن خانه شوید. این خودش هم احساس نزدیکی برای شما می آورد و هم همسرتون احساس درک شدن پیدا می کند و هم فرزندتون مسولیت پذیر بار می آید. شما سه نفر با هم در آن خانه زندگی می کنید و کارهای خانه می تاوند بر عهده سه نفر با توجه به تواناییها قرار گیرد. سعی کنید ابتکار داشته باشید و شادی رو وارد خانه تان کنید.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  18. 2 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    mardian (شنبه 30 دی 96), yyousefi1981 (سه شنبه 03 بهمن 96)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 12:01]
    تاریخ عضویت
    1396-10-20
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    114
    سطح
    2
    Points: 114, Level: 2
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    نظر من اینه که شما و فرزند 7 ساله شما هم سعی کنید در کارهای خانه همکاری کنید اگر مشکلتان فقط کارهای خانه است. مثلا چه اشکالی داره شما به همسرت بگویی من امروز شام درست می کنم و شما ظرفها را بشور. یا من و فرزندمون ظرفها را بشوریم شما غذا را اماده کن و بعد همگی با هم فعالیت کنید یا همگی با هم مشغول مرتب کردن خانه شوید. این خودش هم احساس نزدیکی برای شما می آورد و هم همسرتون احساس درک شدن پیدا می کند و هم فرزندتون مسولیت پذیر بار می آید. شما سه نفر با هم در آن خانه زندگی می کنید و کارهای خانه می تاوند بر عهده سه نفر با توجه به تواناییها قرار گیرد. سعی کنید ابتکار داشته باشید و شادی رو وارد خانه تان کنید.
    ممنون از شما
    مشکل من این نیست . هر چند که تو کارهای خونه تا اونجا که بتونم کمک می کنم.
    منظور بیان یک طرز فکر اشتباه بود که ببینیم کار را تا کجا می رسونه.
    اشتباه اول از خودم بوده که دقت نکردم (هرچند که همسرم یک جورایی با من روراست نبوده تو این زمینه ) . به هر جهت گذشته گذشته دیگه . از الان به بعد چطوری میشه بهترش کرد ؟

  20. کاربر روبرو از پست مفید mardian تشکرکرده است .

    yyousefi1981 (سه شنبه 03 بهمن 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.