سلام
خوش امدین به همدردی
این سوالها رو لطفا با دقت جواب بدین.
چی شد که شما فهیمدین ایشون از روی اجبار و ترس از مجرد بودن با شما ازدواج کرده؟
شما تولد ایشون رو یادتون هست؟
چی باعث شده ایشون چند سال اول رو یادش باشه و بعد فراموش کنه؟
اشپزی و تمیز کردن و امور خونه رو ایشون انجام نمیده ، پس این کارها رو در حال حاضر کی انجام میده؟
در مورد بیماری ایشون بیشتر توضیح بدین و اینکه ایا شما تخصصی دارین که تشخیص این بیماری رو در ایشون دادین؟
شما شغلتون چیه؟همسرتونم شاغلن؟
تا به حال با ایشون در این مورد صحبت کردین؟
دور از جونتون که گفتین وظیفه تون شده ..ایشون.یعنی شما دقیقا چیکار میکنین برای ایشون؟
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)