نوشته اصلی توسط
peransa
عرض ب خدمتتون ازدواج ما عشق و عاشقی بوده و در نامزدی چندسالمون هرچند همین مشکلات بوده اما خیلی کمرنگتر بود اونموقعها همسرم با عشق باهام رفتار میکرد خوش صحبت، خنده رو و بااحساس بودند ولی بعد از ازدواج از همون اول دوست داشت ازم فاصله بگیره خیلی با رفتاراش با بیتفاوتی با بی محبتیاش رنجوندم حتی بیشتر موقع ها فکر میکردم دوستم نداره،اینقد این رفتاراش ادامه داشت کرد ک منو از خودش سرد کرد همونطور که گفتم سرسنگین و سرد برخورد میکردم ک نشات گرفته از رفتارش بود،لطفا نگین باید تحسینش میکردی بهش اقتدار میدادی ...!! آخه اون جای اینکارو برای من باقی میذاشت! عملا من فقط یه نصف ماه رو زیر یه سقف باهاش میخوابیدم و چیزی از گرما و صمیمبت وعشق رو تو زندگی نداشتیم بیشتر روزاهم ک خونه بابامم و ایشون پی نوشگذرونین! البته نمیگم من مقصر نبودم منم سهم خودمو قبول میکنم باید بیشتر صبور بودمو باسیاست برخورد میکردم، اما الان اوضاع من اینه ک تو بلاتکلیفیم و درست رو ازنادرست نمیتونم تشخیص بدم و ب همفکری احتیاج دارم؟؟!
علاقه مندی ها (Bookmarks)