به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 96 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1395-1-10
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    2,705
    سطح
    31
    Points: 2,705, Level: 31
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 45 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عصبي بودن من بعد از ازدواج وبدرفتاري باشوهرم

    سلام
    دوماهه ازدواج كردم
    شوهرم رو خيلي دوست دارم...ولي بعدازازدواج بشدت عصبي شدم...بطوريكه توي روابط جنسي كوچكترين درد يا اذيتي شوهرم بهم وارد كنه من بشدت عصبي ميشم هولش ميدم ميزنمش جيغ ميزنم وبهش حرفم ميپرونم كه چراحواسش نيست
    اوايل حس ميكردم شوهرم توانايي جنسي نداره...وكلي خودخوري ميكردم
    كلن آدم حساس وبدي شدم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    عصبی شدنتون صرفا مربوط به مسائل جنسی هستش یا تو بقیه موارد هم رخ میده؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    tanin_eshgh (پنجشنبه 24 فروردین 96)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    طنین عشق عزیز
    شما الان بعد عروسیت تحملت کم نشده شما قبلا هم در رابطه با شوهرت پر توقع، سخت گیر و عصبی بودی
    البته امیدوارم ناراحت نشی از حرفام
    اینا رو میگم که سعی کنی کمی آستانه تحملت رو بالا ببری و قدر همسرت رو بیشتر بدونی

    شاید اگر همسرت قاطع و عصبی بود یا اگر بهت توجه نمیکرد و محتاج محبت نگهت میداشت به خودت اجازه نمیدادی این مدلی برخورد کنی و خشمت رو کنترل میکردی

    قطعا پس زمینه ذهنت یه چیزی اذیتت می کنه که عصبی شدی یه چیزی مثل همون مشکلی قبلا می گفتی و میترسیدی که در رابطه با بچه دار شدن مشکلی داشته باشی

    ولی حواست باشه هیچ عامل ناراحتی شما رو دارای این حق نمی کنه که هر جور خواستی با همسرت برخورد کنی یک سری حرمتها رو حفظ کن همسرت نفر اول زندگیت هست اگر اونو راضی نگه نداری و عذابش بدی همه آدمهای دیگه رو هم که راضی نگه داری در واقع هیچ کار مثبتی نکردی
    حواست به نفر اول زندگیت باشه انقدر باهاش بد برخورد نکن که یه روز ازت مایوس بشه و کلا دورت یه خط قرمز بکشه و این دفعه نوبت اون باشه که تلافی همه برخوردهای عصبی رو دربیاره

    آدمها با گذشت زمان ممکنه تغییر رویه بدن مراقب باش این تغییر رویه در مورد شوهرت اتفاق نیفته
    اصلا هم از شوهرت توقع نداشته باش اگر کمبودی در دوره قبل ازدواج داشتی برات جبران کنه اون یه آدم معمولی هست با رفتارهای معمولی

    توقع بیش از حد ازش نداشته باش روی خودت کار کن اگر از هر ناحیه دیگه ای کمبود داشتی یا داری قرار نیست شوهرت فرشته نجات شما باشه
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  5. 4 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Ramin231 (چهارشنبه 23 فروردین 96), tanin_eshgh (پنجشنبه 24 فروردین 96), داود.ت (پنجشنبه 14 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (چهارشنبه 23 فروردین 96)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 96 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1395-1-10
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    2,705
    سطح
    31
    Points: 2,705, Level: 31
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 45 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقاي جواديان وفكورجان عزيز
    اول عذرميخوام ازشماوتالار كه همچين موضوعي روتوي تايپيك ميارم ولي واقعا هيچ جانميتونم عنوانش كنم دوم اينكه جوابتون كلي ميدم
    عصبي بودن من درباقي مسائل هم هستن ولي بيشتر توجنسي عذابم ميده.
    مثلاشب اول زفافمون...من خيلي خسته بودم ولي به اصرار شوهرم قبول كردم رابطه داشته باشيم به قول خودش صبح بايد جواب بزرگترها روبدم به هرطريقي ميخواستيم دخول صورت بگيره نميشد من خيلي گريه كردم وحس كردم خودم شايدتوانايي نداشه باشم ازيه طرف دردشديد برام جوني نزاشته بود...ميدونستم شوهرم كار رو اشتباهي انجام ميداد وداره من عذاب ميداد ولي اون قبول نميكرد...خلاصه پانزده روز ازعروسيمون گذشت تاتونست باكرگي روازمن بگيره...نميدونم من ژرتوقع هستم ياواقعاحق بامنه...ولي حس ميكنم شوهرم تواين كار ضعيفه...من تجربه رابطه جنسي رونداشتم ولي عقلم تشخيص ميدادكه چيكاركنم تابهترصورت بگيره...ولي شوهرم اين چيزارو....من بايد يادش بدم همش بهش ميگم اين كاروبكن اون كاروبكن تاحس كنم دخول انجام شده....مثلاتوقع داره دخول به پوزيشنهاي متفاوت انجام بديم...بهش ميگم آخه اونابعدازچندسال اينطورميتونن واكثر زنها بعداززايمان قادربه همچين پوزيشنهايي ميشن....يه عروس يك ماهه چطورميتونه اينطور پوزيشنهايي انجام بده...حرفم قبول نداره....تااينكه رفتيم دكترزنان ومسئله روبراش مطرح كردم من رومنع كرد وهمون حرفايي كه من زدم رو به شوهرم گفت يامثلا ماازعروسي تاالان هرشب ياروزي وبار رو رابطه داريم يه بارازسفر برگشتيم من فردابايدميرفتم سركار همون شب ازم خواست ممن خيلي خسته بودم قبول نكردم فرداش شوهرم شمشير رو ازرو بسته بود وهيچ حرفي نميزد هرچقدربراش توضيح ميدم كه خسته بودم بهم ميگفت توبايدقبول ميكردي...انگارنه انگار كه من هرشب بهش ميرسيدم چيزاي ديگه اي كه من عصبي ميكنه دخالت بيش ازحدش توي كار خونه است كه ميشه گفت وجهمثبتي داره...
    بعضي وقتهاازسركارميام مشتاقانه سمتش ميرم بهم ميگه ميخوام تلوزيون نگاه كنم پيشم نشين من ميرم ميخوابم تاهشت شب بيدارميشم ميبينم خونه نيستش...صبرميكنم تابياد وقتي هم ميادديروقته ومستقيم ازم ميخوادبخوابيم ورباطه داشته باشيم
    اين من خسته كرده من ميخوام يكي به حرفام گوش بده ازم عيب نگيره ...مدام ازم ايراد ميگيره بينهايت گيرميده

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanin_eshgh نمایش پست ها
    سلام آقاي جواديان وفكورجان عزيز
    اول عذرميخوام ازشماوتالار كه همچين موضوعي روتوي تايپيك ميارم ولي واقعا هيچ جانميتونم عنوانش كنم دوم اينكه جوابتون كلي ميدم
    عصبي بودن من درباقي مسائل هم هستن ولي بيشتر توجنسي عذابم ميده.
    مثلاشب اول زفافمون...من خيلي خسته بودم ولي به اصرار شوهرم قبول كردم رابطه داشته باشيم به قول خودش صبح بايد جواب بزرگترها روبدم به هرطريقي ميخواستيم دخول صورت بگيره نميشد من خيلي گريه كردم وحس كردم خودم شايدتوانايي نداشه باشم ازيه طرف دردشديد برام جوني نزاشته بود...ميدونستم شوهرم كار رو اشتباهي انجام ميداد وداره من عذاب ميداد ولي اون قبول نميكرد...خلاصه پانزده روز ازعروسيمون گذشت تاتونست باكرگي روازمن بگيره...نميدونم من ژرتوقع هستم ياواقعاحق بامنه...ولي حس ميكنم شوهرم تواين كار ضعيفه...من تجربه رابطه جنسي رونداشتم ولي عقلم تشخيص ميدادكه چيكاركنم تابهترصورت بگيره...ولي شوهرم اين چيزارو....من بايد يادش بدم همش بهش ميگم اين كاروبكن اون كاروبكن تاحس كنم دخول انجام شده....مثلاتوقع داره دخول به پوزيشنهاي متفاوت انجام بديم...بهش ميگم آخه اونابعدازچندسال اينطورميتونن واكثر زنها بعداززايمان قادربه همچين پوزيشنهايي ميشن....يه عروس يك ماهه چطورميتونه اينطور پوزيشنهايي انجام بده...حرفم قبول نداره....تااينكه رفتيم دكترزنان ومسئله روبراش مطرح كردم من رومنع كرد وهمون حرفايي كه من زدم رو به شوهرم گفت يامثلا ماازعروسي تاالان هرشب ياروزي وبار رو رابطه داريم يه بارازسفر برگشتيم من فردابايدميرفتم سركار همون شب ازم خواست ممن خيلي خسته بودم قبول نكردم فرداش شوهرم شمشير رو ازرو بسته بود وهيچ حرفي نميزد هرچقدربراش توضيح ميدم كه خسته بودم بهم ميگفت توبايدقبول ميكردي...انگارنه انگار كه من هرشب بهش ميرسيدم چيزاي ديگه اي كه من عصبي ميكنه دخالت بيش ازحدش توي كار خونه است كه ميشه گفت وجهمثبتي داره...
    بعضي وقتهاازسركارميام مشتاقانه سمتش ميرم بهم ميگه ميخوام تلوزيون نگاه كنم پيشم نشين من ميرم ميخوابم تاهشت شب بيدارميشم ميبينم خونه نيستش...صبرميكنم تابياد وقتي هم ميادديروقته ومستقيم ازم ميخوادبخوابيم ورباطه داشته باشيم
    اين من خسته كرده من ميخوام يكي به حرفام گوش بده ازم عيب نگيره ...مدام ازم ايراد ميگيره بينهايت گيرميده
    سلام

    مراجعه تون به دکتر کار خوبی بوده .. دلیله عمده مشکلتون کم اطلاعیه هر دوتون از مسائل زناشوئیه .. و با مطالعه کتابها و سایتها میتونید کم کم به اخلاق هم تو رابطه اشنا بشید.. و باید به ایشون تفهیم کنید زمانیکه میل به رابطه داره بهتون اطلاع بده تا شما هم حاضر بشید

    چون مردان برای اماده شدن نیازی ندارن ولی خانمها باید به امادگی برسن.. ایشون فک کنم تحت تاثیر سایتها و فیلمها قرار میگیره و دوس داره اون مدلی اجرا کنه ..

    کمی با روی خوش و مهربانانه رفتار کنید تا ایشون هم لجبازی نکنند.. وقتی تو رابطه بداخلاقی و عصبانیت بروز بده هر دو طرف زده میشن و این باعث میشه اختلاف و بد اخلاقی به دیگر جزئیات زندگی کشیده بشه..

    با همدیگه گفتگو کنید و مشکلتونو حل کنید .. ایشون هنوز خامه تو رابطه و تا پختگی وقت میبره

  8. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    ستاره زیبا (جمعه 25 فروردین 96), شیدا. (پنجشنبه 24 فروردین 96)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    طنین عشق عزیز
    مجددا سلام
    حرفهای کامنت قبلی من کلی و بر اساس شناخت قبلی بود که از شما داشتم
    به طور مثال ماجرای گم شدن انگشترت در دوران عقد و ...

    در رابطه با موضوعی که مطرح کردی به نظر من از دیدگاه مثبت موضوع رو نگاه کن
    از این دیدگاه که این نابلد بودن به خاطر پاکی همسر شماست وگرنه اگر ایشون در این زمینه تجربه های متعدد داشت شاید قضیه جور دیگه ای پیش میرفت

    و اینکه فعلا به دلیل اینکه اولین تجربه است هیجانزده و شتابزده هست

    اینکه جای دیگه سرش گرم نیست
    اینکه شما تنها زن توی زندگیش هستی

    یه خرده تحمل کن
    یه مقدار هم گذشت کن
    بذار زمینه نارضایتی فراهم نشه

    چون این موضوع واقعا ایراد خاصی نیست که بخوای رفعش کنی
    فعلا فقط همسرتو درک کن و حتی اگر برات سخته کمی تحمل کن و پیش خودت شرایطت رو مقایسه کن با زنهایی که همسرشون جای دیگه سرشون گرم هست و هیچ شور و هیجانی برای همسر خودشون ندارن

    با گذر زمان تعادل توی این موضوع هم به وجود میاد اصلا شک نکن
    این مواردی که مطرح کردی مشکل خاصی به نظر نمیاد

    باز هم اگر مشکلی وجود داشت از همون دکتر زنان کمک بگیر و حلش کن
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
    ویرایش توسط فکور : پنجشنبه 24 فروردین 96 در ساعت 19:50

  10. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    جوادیان (جمعه 25 فروردین 96), ستاره زیبا (جمعه 25 فروردین 96)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 96 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1395-1-10
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    2,705
    سطح
    31
    Points: 2,705, Level: 31
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 45 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خدمت آقاي جواديان عزيز وفكورجان
    شرمنده اگه اين مدت نبودم خيلي درگير كار وچيزاي ديگه بودم وقت مناسبي نداشتم كه راحت بتونم جوابتون بدم
    فكورمن حرفهات همون موقع كه جوابم دادي خوندم...ميخوام يه اعترافي بكنم...نميدونم چرابعداز ازدواج همش به نقاط منفي شوهرم زوم كردم...اوايلش همه چيزش من عصبي ميكرد ..ولي الان دارم كنترل ميكنم....رفته رفته اونم مثل من شد....البته دليل عصبي شدن من بخاطر بعضي رفتارهاي اوست
    مثلا همين كه ميبينم ازم ايراد ميگيره...خودش ميگه من باهات شوخي ميكنم...ولي بهش گفتم اين كارت ادامه بدي من ازدست ميدي...ايراداش سر اشپزي كاراي خونه تيپ و اخلاقمه
    من هفته اي يك بار فقط ميرم خونه پدرم...بشه دوبار...ميشم ولگرد
    خونه خواهرم و بقيه فاميل بعدازازدواج خيلي خيلي كم رفتم شايد يه بار
    يعني تمام طول هفاه مسير من فقط خونه ومحل كاره...وغيرازاين تاحالا تغييرنكرده...عصري بشه وبخوام برم بازار ياجايي بهم ميگه چقدر ول ميگردي
    يعني تونميشه نري بيرون؟
    ارايش خيلي كمرنگ بكنم بهم ميگه اگه برامنه من نميخوام ارايش كني بهش ميگم من براي اراستگي ارايش ميكنم بهم ميگه نه من راضي نيستم
    هميشه رخ اشپزي مادرش بهم ميكشه
    من ازاين چيزا ميرنجم
    خيلي وقتها شده سرش غر ميزنم دادميزنم باش بداخلاقي ميكنم...ازته دلم نيست...ولي ته دلم موندن دوست دارم سرش خالي كنم اوايل يه گوشه كز ميكرد وماتم ميگرفت...تاتوي اون حالت ميديدمش قلبم ميشكست وميسوخت سرش وطاقت ديدن اون حالش نداشتم سريع ميرفتم بغلش ميكردم ميبوسيدمش ...ولي الان كمتر ناراحت ميشه وجوابم ميده...بعضي وقتها اينقدر باهم بگو ومگو ميكنيم ...مثل دوتابازيگر كه يه فيلنامه باهم بازي ميكنن....بينش هم خندمون ميگيره ازحرفامون...وساكت ميشيم
    ميدونم ايراد ازمنه...من خيلي دختر آرومي بودم...شوهرم بخاطراين آرومي اوايل عقد بهم دل بست ولي الان خشمگينترشدم....وزود ازكوره درميرم
    مثلا يكي از دلايل عصبي بودنم در طول روز اينه كه وقتي ظهرساعت دوازسركارميام ميبينم شوهرم هنوز ازخواب صبح پانشده عصبي ميشم...دعواش ميكنم بهش ميگم پس كي ميري سركار...كارش چون آزاده بعضي وقتها هست بعضي وقتها نيست...ولي عقيدم اينه حتي اگه نباشه بايد بره دنبالش تا بيكارنمونه
    بعضي اعمال دين انجام نميده وبهشون اعتقاد نداره وماخيلي سرش بحث ميكنيم...مثلا غسل بعداز رابطه انجام نميده فقط يه دوش ميگيره واون روش غسل انجام نميده وبهم ميگه براچي غسل ميكني اصلا غسل يه چيز بي معني كافيه فقط روي خودت اب بريزي كه تميزبشي
    موقع اذان يا ايام شهادت همش ترانه بلند ميزاره...هرچقدربهش ميگم خوبيت نداره بهم ميگه حالا من جلوي نمازخوندن همه روگرفتم؟
    نماز كه هيچي
    روزه هم كه بهانش چون نمره چشماش 6 هستش نبايدروزه بگيره وبه قول خودش دكترگفته
    سر سيگار كه ديگه باهاش بحث نميكنم وبراي من عادي شده
    ولي نميخوام بقيه چيزا برام عادي بشه
    ولي بازم قبول دارم شوهرم آدم خلي خوبيه ولياقت بيشترازايناروداره...قلب خيلي مهربوني داره ...خيلي سرش حساسم
    فهميدم اين ايامي كه بداخلاق بود بخاطربيكاربودنش بودده...چون اين چندروز كه رفت سركار...خيلي مهربون وعاشق پيشه شده

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم تبریک میگم.....
    شما مگه قبلا درمورد مسایل اعتقادی باهم صحبت نکردین؟؟؟؟
    اگر میدونستی پس یعنی قبولش داشتی اما اگرنه این روششش نیست!!!
    اول اینکه تا میتونی رابطه عاطفی قوی ایجاد کن اینقدر غرغرو و نق نق نباش تا ایشون هم از سر لجبازی بهت گیر نده
    اگه میگه چقدر ول میگردی ازین به بعد همون یکبار رو برو و اگه حوصله ات سر رفته بود بهش بگو عشقم حوصلم سررررررر رر رفته باهم بریم فلان جا
    لطفا دیگه بحث جدل نکن
    اوایله که ایشون چیزی نمیگه اما اگه رو ها بهم باز بشه دیگه نمیشه کاریش کرد
    با رفتارت نباید اجازه توهین بدی اگر خودت با احترام رفتار کنی
    در مورد مسایل وقتی تو یه حالت ارامش و مهربونی هستین بهش بگو عزیزم شما ادم غیر مسلونی نیستی که اصول رو قبول نداشته باشی درسته ادم با حمام تمیز میشه ولیاگر ما خدارو قبول داریم گفته برا اینکار باید غسل بگیریم پس حتما اون یه چیزی میدونه که ما نمیدونیم خیلی هم کار سختی نیست فقط کافیه اخر حمومت تو دلت نیت داشته باشی و اول سرو بعدم راست و چپت رو یه اب بگیری خیلی سخت نیست
    درمورد اهنگ گذاشتن هم با ارامش بگو میدونم تو عمدی اهنگ وقت اذان و شهادتها نمیذاری اما شما که داری همش اهنگ میذاری فقط اون لحظات و روزها رو بخاطر حرمتش که تو زندگیمون اثر داره نذار
    شما اگررابطه ات رو خوب کنی اصلا بخاطرعلاقه ای که به شما داره کاری رو که دوست داریو میدونه خوشت میاد خاهد کرد و همش مواظب میشه کاری نکنه که شما ناراحت بشی و کم کم تو مسیر میفته!!!!
    درمورد ارایش هم ایشون که دوست نداره انجام ندی بهش بگو باشه عزیزم بخاطر تو نمیکنم اصلا مهم تویی شما به حرفش گوش بده تا ایشون هم
    دختر خوب لطفا تو این سایت بیشتر ممطالعه کن بچهایی که جدید اومدن دارن خداروشکر نتیجه میگیرن شما که قدیمی هستی فقط برای تاپیک خودت اینجا میای.......

  13. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    tanin_eshgh (پنجشنبه 14 اردیبهشت 96)

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    با سلام

    این پست مناسب خیلی متاهلین و بیشتر مطالب آن برای مجردین خارج از محدوده است ولی خب اون قسمت مربوط به غسل و ...
    بسیاری از احکام دینی صرفا برای عبادت یا تشریفات قبل و بعد از آن نیست. بلکه مستقیما روز زندگی و سلامت افراد و حتی نطفه و فرزندشون تاثیرگذار هستش. بعضی از این مسائل دلایلش بیان شده و بعضی بیان نشده. ازبین اون هائی هم که دلایل شون گفته شده بعضی ازنظر علمی هم اثبات شده (برای کسانی که اعتقاد به مشائل مذهبی ندارند). هر دو شما این مطالب رو مطالعه کنید بهتره.

    منهم زودتر از اینجا خارج و به محدوده خودم برمیگردم

  15. 2 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    tanin_eshgh (پنجشنبه 14 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (سه شنبه 12 اردیبهشت 96)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 96 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1395-1-10
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    2,705
    سطح
    31
    Points: 2,705, Level: 31
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 45 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خدمت ستاره زيبا
    توخواستگاريم اولين حرفم نماز و روزه بود...كه اون گفت مگه مامسلمون نيستيم؟؟؟ ولي بعضي وقتها ميخونم بعضي وقتها نه...يعني يطوري حرفش زد كه هم اره هم نه...بعد باتوجه شناختي كه ازخانوادش وخانواده پدربزرگش داشتم فكرنميكردم اينطور باشه...شوهرم فاميله...فاميلامون خيلياشون سنتي هستن...اكثر دختروپسراشون به نماز وروزه اهميت ميدن...پدربزرگاي شوهرم از پيرمردهاي سرشناس ومذهبي فاميل هستن...همه دختراشون نجيب هستن...پسراشون هم همين شكل...ولي بعدا فهميدم كه شوهرم وچندنفر ازپسراشون اينطور هستن...وضعيت مالي پدرشوهرم ازتمامي برادر وخواهرش كمتره...هميشه هشتشون گره نهشونه...شوهر خودم كودكي ونوجواني سختي داشته
    خودش بعضي وقتها توبحثهامون ميگه من باخداقهرم هي وقت كمكم نكرده كه بخوام نماز بخونم هروقت خوندم بدبياري اوردم
    تواين يك سالي كه من عروس اين خانواده هستم يه چيزهايي دستم اومد...مثلا خانواده شوهرم واكثر برادر وخواهراشون يه اخلاق خساستي دارن...واهمه دارن نزديك يه چيزگرون بشن...يه جاهايي نديد وبديدهستن...من ازاين جوراخلاقا بدم مياد...وقتي هم يه چيز داشته باشن فقط براي خودشون ميخوان وخودشون ميگيرن...بتظرم اگه انساني خدا يه چيزي بهش بده به اندازه ظرفيتش ميده...واگه بيشتر از ظرفيتش بده براي امتحانش هست...مثلا خانواده شوهرم وشوهرم دديم وقتي يه چيزي ندارن...ازاون چيز بد ميگن ئفلاني داره بد هستش وضرر كرده...ولي وقتي خودش باهزار قرض وقوله اون چيز رو ميخرن ميشه بهترين چيز وپزش ميدن بعد ميبينم خوب ازاون چيز استفاده نميكنن...من ازاينچيز متنفرم...حالا خودم رو ميبينم...خدا شوهري بهم داده همون چيزي كه من هميشه ارزوش ميكردم...خيلي ازدختراي فاميلا حسادت من روميكنن....مخصوصا دخترعموش كه قبلا عقد كردش بود..ولي من دارم نق نقو ميشم ...براي همين اومدم اينجا مطرش كردم وننميخوام ظرفيت نداشته باشم وفردا به خوم نگم اره تولياقتش نداشتي
    ستاره زيبا من نميدونستم توبعضي ازمسائل هم باهم اختلاف نظر داريم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فشار عصبی و فکری در مورد کارم
    توسط bb12 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 20 خرداد 94, 01:33
  2. اعصاب فوق العاده ناراحت خواهرم
    توسط نازنین 2 در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 15 اردیبهشت 94, 21:17
  3. خواهر و برادر ناسازگار و اعصاب خورد کن
    توسط من راضیه هستم در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 اردیبهشت 94, 13:12
  4. چرا اینقدر عصبی؟چرا اینقدر عصبانی؟
    توسط کاربر19 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 24 مرداد 93, 12:06
  5. چگونه با همسر عصبانی و پرخاشگر کنار بیایم؟
    توسط دختر بیخیال در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 اسفند 92, 09:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.