حسادت شدید و غیر منصفانه شوهرم به باجناقش

[فرشته شب]

سلام
لطفا کمکم کنین مشکبم رو نمیتونم جای دیگه مطرح کنم.
ما هشت ساله ازدواج کردیم و تو این مدت همسرم بیشتر اوقات با خانواده من بوده و خانواده منم خیلی هوامونو داشتن و محبت کردن به همسرم.ایشون هم محبت کردن ولی پشت سر با کلی منت به من...
با ازدواج خواهرم که هنوز یه سال هم نشده من به مشکل با همسرم برخوردم.
با اینکه خانواده م تفاوتی قایل نمیشن شوهرم شدیدا حسادت میکنه به باجناقش.
اتفاقا خودش هم اینو میگه که منی که هشت سال به خانواده ت خدمت کردم الان با اون یکی هستم.شوهر خواهرم هم فرد بسیار مبادی ادابی هست.اخه وقتی احترام میذاره چرا باید باهاش بد باشن؟
شوهر من هم بلد نیست هم خجالت میکشه خیلی تعارفات زبانی بکنه.حتی سلام کردن هم زورش میاد.منم خیلی معذب میشم پیش خانواده م و میبینم اونا هم گاهی دلخور میشن.
به تک تک اعضای خانواده م الان بدبینه.همش بهم میگه هوای خواهرت و شوهرشو بیشتر دارن.
خواهرت داره ریاست میکنه و برای همه چی خط میده.خیلی مراقب شوهرش هست و همش میخواد اونو تو چشم بقیه بزرگ کنه.یا اینکه خواهرت با من بدرفتاری میکنه من فلان نظر به مامانت دادنی فوری برگشت گفت نه اونجوری نکنیم مامان و....
البته خواهرم هم زیاد رفتارشو بلد نیست ولی شوهرممم خیلی بزرگش میکنه چون همش گذاشته زیر ذره بین .
طوری شده حتی یه لحظه هم نمیتونه وقتی باجناقش اونجاست خونه مامانم بشینه و بدجوری اخم و تخم میکنه منم زهرمارم میشه بقیه هم بهرحال متوجه میشن.
حتی کوچکترین محبتی خانوادم به اونیکی داماد بکنن این عصبی میشه تا حدیکه برگشتنی سری قبل کلی با من تندی کرد که من دیگه اونجا نمیرم با مامانت اینا جایی نمیرم همون دامادشون ببره مامانت ببینه چه طعمی داره.اینهمه وقت من بردم الان اون بگردونه به من چه.حالا که با اون حرف میزنن و محبت میکنن و....با اون باشن.
از الان عزای جهیزیه خواهرمم گرفته که حالا ببین براش فلان فلان میخرن و چند ببرابر جهیزیه تو هزینه ش میشه و...
خب برای منم اون زمان جهیزیه م خیلی خوب بود ولی طبیعتا قیمتای الان و اونموقع یکی نیست .چکار کنن نخرن؟
خلاصه دوستان شدیدا تو عذاب و اضطراب هستم چند وقته نمیدونم قراره چی بشه.شوهرم وقتی اون روش بالا بیاد هرکاری از دستش برمیاد.بی احترامی گرفته تا قطع رابطه و عذاب دادن من و...
الان من چکار کنم شدیدا مستاصل شدم کارم شده منت کشیدن و توضیح دادن به شوهرم درحالیکه درونم بد جور ناراحت مضطرب و خشمگین هستم از اینهمه بی انصافی.
التماس میکنم کمکم کنین

[آنیتا123]

سلام دوست عزیز

اول که تاپیکت رو خوندم فکر کردم چه شوهر حساس و زودرنجی داری.ولی رفتم تاپیک های گذشتت رو خوندم.

همین حساسیت ها و عکس العمل های شدید رو شما هم قبلا نسبت به خانواده ایشون داشتی. تا اونجا که جواب دوستانی که سعی می کردن یه کم منطقی تر به

موضوع نگاه کنند رو یه کم با تندی میدادی.نمیدونم هنوزم اونجوری هستی یا نه.

ولی اگر همسرت از اول زندگی تا این حد حساس نبوده این احتمال رو بده که گیر دادن ها و ایرادگیری های الانش تا حدودی تحت تاثیر ایرادگیری ها و حساسیتهای

شدید شما نسبت به خانواده ایشون باشه.

[فرشته شب]

من الان مثل اونموقع ها نیستم.خیلی منطقی تر برخورد میکنم.
ولی برعکس شوهرم تندی میکنه.منو به اضطراب میندازه.داد و هوار راه میندازه...
ارامش و امنیت نذاشته برام تو زندگی.
گمون نکنم رفتار الانش بخاطر رفتار اونموقع من باشه.
واقعا از کوچکترین تعامل خانواده من با دامادمون شدیدا ناراحت میشه

[آنیتا123]

قبلا هم اینقدر حساس بود؟

منظور من این نیست که قصدش تلافی باشه.شاید ناخودآگاه نگرش اون موقع شما نسبت به خانواده همسر روش تاثیر گذاشته باشه.

به ها حال الان که شما منطقی تر شدید خیلی هم فرق نمیکنه دلیلش چی باشه.فقط این باعث میشه چون خودتون هم یه زمانی درگیر همچین حساسیتهایی بودین

بیشتر بتونید درکش کنید و بهش کمک کنید.

وقتی اون درباره خانوادتون اعتراض میکنه شما چه عکس العملی نشون میدین؟دفاع میکنید یا باهاش همدلی میکنید؟اگر فکر میکنید تا حدی رفتار خواهر شما نادرسته

به همسرتون این حس رو بدین که درکش میکنید ولی در عین حال بگین که این وسط شما هم نمیدونید باید چیکار کنید و اینجور رفتارها شما رو مستاصل میکنه.

[فرشته شب]

من محبتای خانواده مو یاداوری میکنم.تعریفاشونو.ولی همشو با بدبینی جواب میده.همه چیو ضربدر صفر میکنه.
درمورد کم محلی خواهرم بهش حق میدم اما میگم بزرگش کردی برای خودت.حتی بخاطر خواهرم ازش معذرت خواستم گفتم تو بخاطر من ببخشش