به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 شهریور 95 [ 17:06]
    تاریخ عضویت
    1395-6-13
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    96
    سطح
    1
    Points: 96, Level: 1
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ترخدا کمکم کنید. عشقم هفته دیگه نامزدی داره

    سلام
    ماهان هستم 32 ساله ، از دوران نوجوانی علاقه خاصی به یکی از دخترخاله هایم داشتم که دختر وسط است و دو خواهر دیگر دارد. دخترخالم 4 سال از من کوچکتر است. اوایل یعنی سال 82 به خالم گفتم دوسش دارم ، روم نشد به مادرم بگم ترسیدم ، این موضوع کم کم توسط خالم تو کل خانواده پیچید تا مادرم فهمید ، از 82 تا سال 90 این عشق و دوست داشتن من شدید می شد. چند بار به دخترخالم پیام می دادم توی اسن چند سال و همش بهم میگفت صبر کن همه چیز درست میشه ، یا میگفت صبر کن تا زمان همه چیز درست کنه ، یا مثلا میگفت من باید خواهر بزرگم ازدواج کنه ، من صبر کردم تا اینکه خواهر بزرگش ازدواج کرد و اسفند سال 90 مادرم رفت خواستگاری قبول کردن ، آزمایش ژنتیک دادیم جوابش اردیبهشت 91 اومد، جواب خوب بود من خیلی خوشحال شدم. بار اول با دخترخالم رفتیم بیرون با هماهنگی بزرگترها برای صحبت ، مشکلی پیش نیومد. بار دوم قرار گزاشتیم رفتیم که چهره دخترخالم ناراحت بود ، گفتم چیزی شده گفت نه ، سر صحبت باز شد گفت تو برای من مثل پسرای توی خیابونب و هیچ حسی بهت ندارم.
    من میگی داغون شدم اومدم خونه غرق گریه بودم ، مادرم گفت فراموشش کن. سعی کردم فراموش کنم نشد. از سال 91 تا الان که 95 هستیم 4 سال میگذره توی این 4 سال هر وقت تو مهمونی ها میدیدمش دلم پرپر میزد ولی وانا فکر میکردن من فراموشش کردم ، مادرم چندجا رفت برام خواستگاری من خوشم نیومد و اونو میخواستم. تو این چهارسال دخترخال من توی همه محیط های اجتماعی بلاک کرد ولی بخدا به اون قرآن اصلا یه پیام حتی سلام بهش ندادم.
    یکی دو هفته ای هست تصمیم گرفتم به مادرم بگم دوباره بره خواستگاری که شاید بعد از 4 سال اخلاقش تغییر کرده باشه و از من خوشش اومده باشه.
    متاسفانه امروز شنیدم تاریخ 25 شهریور نامزدی داره
    من چیکار کنم ، میخوام خودکشی کنم ، ببینید سال 82 کجا سال 95 کجا
    خدایا چیکار کنم.
    همش آرزو دارم نامردیشون بهم بخوره.
    ترخدا کمکم کنید. به نظرتون برم به مادرم بگم یا به دخترخالم بگم من دوستت دارم.
    کمکم کنید.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 شهریور 96 [ 18:03]
    تاریخ عضویت
    1395-5-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,056
    سطح
    17
    Points: 1,056, Level: 17
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 23 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اولا چرا به شما این حرف رو زده که گفته تو برام مثل پسرای خیابونی میمونی بهت هیچ حسی ندارم

    دومن آدم که اینجوذ عاشق نمیشه آخ ه دخترذ کمه مگه به نظرم باید فراموشش میکردی از ذهنت پاکش کن
    به خاطر دختر خود کشی کردن دیوانگی محضه عشق چیه عاشقی چیه

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 شهریور 95 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1395-6-02
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    220
    سطح
    4
    Points: 220, Level: 4
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز اول از همه چیز باید بگم خودکشی یه حرف به چگونه س خواهشا بیخیال شو یکم مرد باش قیامت که نشده ی دخترو از بیشمار دختر دنیا از دست دادی نهایتا دنیا فیلم هندی نیست که ماهان جان اول باید ببینی ایا میتونی یه عمر با دختر خاله ت زندگی کنی اصلا با سلیقه و عقاید و ... تو سازگاره یا نه همین دلیل نمیشه که تو دختره رو دوس داری حتما باید با اون ازدواج کنی خواهشا کورکورانه تصمیم نگیر و از روی عقل و منطق بدون شرایط بالا رو داره یا نه ؟ ببین اگه باهاش ازدواج کنی بعدا منجر به اختلاف نمیشه که بگه زوری باهات ازدواج کردم اگه غیر این بود و تو خودتم شرایط ازدواجو داشتی (به شرطی که از ی زندگی مشترک خوب کاملا مطمن بودی) هنوزم دیر نشده و ی بار دیگه به مادرتون بگید که خواستگاری دختر خالتون برن البته فقط ایشون پیش قدم بشن ولی بعید میدونم که شرایط بالا رو واقعا داشته باشید و بتونید ی زندگی مشترک موفق داشته باشید و اگه من جای شما بودم فراموشش میکردم نمیدونم واقعا چرا الکی خودتونو گول زدین با ی عشق هندی درکتون میکنم خودمم عاشق دختر خالم بودم و میدونم الان چی میکشید ولی مطمن باشید که دنیا به آخر نمیرسه از اون بهترشم پیدا میکنید در هر صورت براتون از ته دل آرزوی موفقیت میکنم

  4. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    شما 32 سالتونه
    نه 16

    خودکشی چیه؟!!
    ایشون قبلا نامزدیش را با شما به هم زده چون احساس کرده مناسب هم نیستید.
    سعی کنید این را بپذیرید و برید دنبال زندگیتون.

    یه آخر هفته برو سفر
    یه جا تو طبیعت
    خوب فکر کن. گریه کن. داد بزن ... هر کاری خواستی بکن
    بعد همه خاطرات و آرزوها و نقشه هات را با دختر خاله بریز تو دریا و سبک بال برگرد خونه.
    دیگه نه در موردش حرفی بزن و نه فکری بکن. برات بشه یه دختر خاله مثل بقیه دخترخاله هات ...

    هر بار حرفش شد از اون فضا دور شو
    هر بار فکرش اومد توی سرت با خودت بگو ... من می خوام رها و سبک و آزاد باشم.
    من به همسر دیگری فکر نمی کنم.
    من به عشق دیگری فکر نمی کنم
    من به خودم و همسرم ... هر جای دنیا که باشه ... وفادار و متعهدم. همسرت را تصور کن و با یه لبخند برو دنبال کارت ... فکر کردن بهش ممنوع
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  5. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    نیکیا (یکشنبه 14 شهریور 95), آبی آسمونی (یکشنبه 14 شهریور 95), بانوی آفتاب (یکشنبه 14 شهریور 95)

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    131
    Array
    سلام. آقا ماهان، ازدواج چارچوب ها و روش صحیح خودش رو داره.
    روش ابراز علاقه روش محکم و منطقی برای ازدواج نیست. اگر مایلید از تمایل ایشون برای ازدواج با خودتون آگاه بشید، یک بار دیگر به واسطه بزرگتر ها، از طریق رسمی اقدام بفرمایید.
    و لیکن در نظر داشته باشید، ایشون حق انتخاب دارن که شما لازمه به حقوق ایشون مبنی بر شرایط پذیرش یا عدم پذیرش احترام بگذارید. من به احساس شما احترام میذارم، اما فکر میکنم ایشون اگر از سماجت های شما و پیگیریتون یا حتی رفتار های محبت آمیز و خیرخواهی های افراطی تون خسته نبودن هرگز در شبکه های اجتماعی و ... بلاکتون نمی کردند. حداقل اینکه از شما انتظار دارن به تصمیمشون احترام بذارید و به خصوص جایی که ایشون در دید فامیل و مورد هجوم حرف و حدیث هستند و البته با در نظر گرفتن رودربایستی های خانوادگی موجود شرایطشون رو درک کنید.

    به هرحال با توجه به شرایط موجود بهتره یک بار دیگر از طریق خانواده جویا بشید . اگر موافق بودن که خواستگاری رسمی، شناخت و بررسی معیارهای ازدواج و تطبیق و توافقات ، و اگر موافق نبودن، براشون آرزوی خوشبختی کنید و عرصه رو بر ایشون تنگ نکنید. فکر میکنم آرزوی خوشبختی و همکاری برای آرامش ایشون عاشقانه تر و زیبا تر از خودکشی و عذاب وجدان و رنجی که برای ایشون باقی میمونه باشه.

    موفق باشید.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
    ویرایش توسط عشق آفرین : شنبه 13 شهریور 95 در ساعت 21:45

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    43
    Array
    سلام
    این که شما یک نفر رو تا این حد دوست داشته باشی چیز عجیبی نیست. چون هر انسانی به هر حال عاشق میشه.
    ولی چیزی که نتونستم درک کنم:
    بهتون گفت شما با پسرهای توی خیابون براش فرقی نداری

    چطور بعد از گفتن این حرف ازش متنفر نشدی? عزت نفس نداری برادر من.
    ضمنا عاشقی نمیتونه زوری باشه. این دختر. دوستت نداره
    صریح گفته بهت حس نداره، بدون این که تو حتی سلام بدی، هر شبکه اجتماعی ثبت نام کرده تورو اول از همه بلاک کرده که نزدیک نشی بهش. نمیخواد دیگه زوری که نیست. شما بهتره عاشق خودت باشی. اگه عاشق خودت باشی، اونوقت کسی بهت بگه با مردم تو خیابون برام تفاوتی نداری, راحت از زندگیت پرتش میکنی بیرون.

  8. 4 کاربر از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده اند .

    نیکیا (یکشنبه 14 شهریور 95), آبی آسمونی (یکشنبه 14 شهریور 95), بانوی آفتاب (یکشنبه 14 شهریور 95), ستاره زیبا (یکشنبه 14 شهریور 95)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 شهریور 95 [ 17:06]
    تاریخ عضویت
    1395-6-13
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    96
    سطح
    1
    Points: 96, Level: 1
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همه دوستان تشکر میکنم راهنماییم کردید.
    ولی
    ولی اینکه پس چرا این همه من الاف خودش کرد ، چرا انقدر من منتظر گذاشت ، حتی آزمایش ژنتیک که رفتیم بعدش که جواب خوب بود یکی از اقوام به ما گفت که دخترخالم بهش گفته من همینجوری رفتم آزمایش که شاید منفی دربیاد و این موضوع بهم بخوره. آخه چرا؟؟؟
    همون اول اول بهم میگفت دوستت ندارم.
    دوستانی که میگن من الان برم خواستگاری مجدد ، دخترخالم هفته دیگه نامزدی داره ، این یعنی خدا میدونه الان چندماهه با این پسر داره صحبت میکنه و رفت و آمد دارن.

  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    131
    Array
    اگر به صحبت های خودتون بار دیگری توجه بکنید، ایشون همان سال 91 که گفتن براشون معمولی هستید و نمیتونه حسی به شما داشته باشن عدم علاقه شون رو ابراز کردن و انتظارتون بی مورد بوده.

    اگرچ خواستگارشون فقط در حد شروع خواستگاریست، شما هم میتونید عنوان کنید. اما اینگونه که شما میفرمایید، اگر جوابشون مثبت هست، بهتره فراموش کنید و دیگر اقدامی نکنید.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  11. کاربر روبرو از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده است .

    نیکیا (یکشنبه 14 شهریور 95)

  12. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. شما مطمان هستىد نامزدىشون؟شاىد ىک خواستگار معمولى بوده. اگر خىلى به اىشون علاقه مندىد بهتره با پدر تشرىف ببرىد پىش پدرشان چون اجازه دختر دست پدرش است با اىشان صحبت کنىد از وضعىت مالىتون بگىد از شغلتون برنامه تون براى فردا بگىد اگر جواب مثبت بود که خىلى عالى وگرنه اشکال نداره اىن هم ىک تجربه بود

  13. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    146
    Array
    سلام..
    برین خدا رو شکر کنین که قبل از اینکه کاری انجام بشه ایشون نظرشو راجبه شما گفته و تکلیفشونو با شما روشن کرده..

    روشنه که ایشون از اول شما رو نمیخواستن و هی با عقب انداختن و بهانه اوردن میخواستن شاید شما ازدواج کنید و نمیخواستن با گفتن نه به شما رابطه فامیلیتون خدشه دار بشه..

    کما اینکه اخرین امیدشون هم این بوده که جواب ازمایش منفی باشه و این قضیه به خوبی و خوشی فیصله پیدا کنه ولی چون این اخرین تیر شونم خطا رفته مجبور شدن قضیه رو باهاتون در میون بذارن ..

    و با بلاک کردنتون در شبکه های مجازی به شما بگن که شما همون جای پسر خالشون باشین نه چیز دیگه..

    شمام نه از ایشون متنفر باشین نه عاشق سینه چاک.. چون ایشون به این نحو خواستن رابطه فامیلی خراب نشه.. پس برگردید به زندگی شخصی و ارزوی خوشبختی به ایشون بکنید و حتی اگه تونستین با پیامی ازدواجشونو بهشون تبریک بگین
    تا عزت نفستون سر جاش بمونه .. و مثله قبل رابطه فامیلیتونو ادامه بدین..

    کمی فراموش کردنش سخته ولی به مرور فراموش میکنید.. فراوان دخترهای خوبی هستن که میتونید با ازدواج از این پروسه رد بشید و بعدا از مرور خاطرات این دوران با لبخند یاد کنید نه با تنفر و نا امیدی..

    موفق باشید


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.