باسلام به دوستان خوب همدردي
خسته نباشيد به همه
ظهرگرم تابستونيتون بخير وان شالله زندگيتون همچون تابستون گرم بانشاط باشه
اومدم با باهاتون درد ودل كنم...بعضي ازدوستان درجريان حرفاي من هستن كه بعضي وقتها ميام اينجا حالا ياغرميزنم يا شكايت ميكنم ياهرچي
من خداروشكر ميكنم بابت اين زندگي و ديدن سلامتي عزيزانم
خداروشكر ميكنم بابت داشتن همسري كه وقتي ناراحتم اون رو دارم كه هرچي بهش بگم اخم نميكنه تاالان كه ژنج ماه ازعقدمون گذشته تاحالا هيچ كاري نكرده كه دلم بشكنه
ولي بعضي وقتها ميرنجم
ميترسم
استرس ميگيرم
ايندم رو سياه ميبينم
بابت حرفاي مادرشوهرم كه بهم ميگه بايد كاركني بايد كمك خرج شوهرت باشي بايد توزندگيتون مراعات كني
البته مادرشوهرم خيلي خوبه خيلي بهم انگيزه ميده نسبت به زندگي
شوهرم سرم دادبكشه دعواش ميكنه بهش ميگه حق نداري بازنت اينطور رفتاركني
هميشه بهم ميگه براي عروسيت فلان چيز ميگيريم اينطور برنامه داريم وووو.....
ولي ميترسم فقط حرف باشه فقط ميخواد هندونه زير بغلم بزاره
اونروز راست بهم گفت كارت رو ول نكن بمون تابعداز ازدواج وقبل از بچه دارشدن .......چندبار هم تعريف دختراي ديگه ميكنه كه چطورهم كار ميكنن هم شوهرداري ميكنن خيلي ناراحت شدم ....به شوهرم گفتم شوهرم گفت ازاين به بعدهركي بهت گفت بهش بگو شوهرم راضي نيست ديگه طرف حساب وپاسخگو منم وديگه كسي بهت گير نده فقط به من ربط داره كه بري يانري ازحرف مادرم اصلا ناراحت نشو....بهش گفت ميدونم مادرت ازته دلش نيست ولي باز ناراحت واسترسي ميشم
چندوقت پيش يكي ازدوستام بهم گفت فلان رستوران رفتيد بهش گفتم نه...گفت چته چقدر ساده اي تاميتوني ازشوهرت بكش اگه الان نبرتت ديگه تورونميبره...ياد ميگيره به خرج نكردن و نبردن...برو ببين دختراي ديگه چطور از دوست پسراشون پول ميكشن....فلان دوستم ديدمش چطوري از دوست پسرش ميكشه بهش ميگه من بايد اون شال هفتادهزارتومني روبخرم وپول كم دارم يه ساعت بعد پول توي حسابش ريخته شده...همش رستوراناي گرون ميرن....بهش گفتم رستوران كه فرار نكرده...من واون داريم به عروسيمون فكرميكنيم نه پدرومادرمن كمكم ميكنن ونه پدر واون كمكش ميكنن مبوريم ازخودمون بزنيم تا وسايل خونمون خودمون جوركنيم مارستوران ميريم ولي درحد پولمون اون رستوراني كه ميگي نصف حقوقمون روميبره من اينا برنامه ها رو وقتي ميزارم كه هيچ دغدغه اي براي زندگيم نداشته باشيم...بهم گفت اشكالت همينه فردا ببين چطور سرت دم درمياره ويه ريل واست خرج نميكنه اونوقت ميگي كاشكي عادتش ميدادم به اينطور خرج كردنها...خيلي واسم خط ونشون كشيد كه يه روزي به حرفم ميرسي...واقعا نميدونم كارم درسته يا بعدا پشيمون ميشم بخاطر قناعتم...
بعضي ازدوستان يه رفايي ميزنن كه شوهر واسم ديو ميكنن وازچشمم ميندازن ولي دوست ندارم قبول كنم وبنظرم ارزش شوهر بيشتر از اين چيزهاس كه بخوايم درموردش اينطورفكركنيم
علاقه مندی ها (Bookmarks)