به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتیجه های نظرسنجی ها: آیا به معجزه اعتقاد داری؟

رأی دهندگان
2. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • باز هم مجعزه

    1 50.00%
  • واقعی واقعی

    1 50.00%
نظرسنجی با انتخاب چندگانه
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 87 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1386-10-02
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    5,556
    سطح
    48
    Points: 5,556, Level: 48
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 40 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شفادرحرم حضرت رضا(ع)

    [/color][/size][/font]سلام دوستان
    من از توی یک سایت خوب یه داستان واقعی رو پیدا کردم حیفم اومد اونو واستون توی این تالار ننویسم.



    شفايافته: حميدرضا ثابتى
    بيمارى: سرطان، نارسايى كليه و لكنت زبان
    اگر تنهاترين تنهاها شوم، بازخدا هست. او جانشين همه نداشتنهاست، نفرينها و آفرينها بى ثمر است. اگر تمامى خلق گرگهاى هار شوند و از آسمان هول و كينه و درد و بلا بر سرم ببارد، تو مهربان جاودان آسيب ناپذير من هستى ، اى پناهگاه! تو مى توانى جانشين همه بى پناهى ما شوى و يار همه مظلومان دردفهميده دردكشيده دردديده.
    تو مى توانى به وفاجانم را بگيرى و به وفا عمر دوباره ام دهى . هستى ام از تواست، اى آن كه هستى ام دادى و آغازيدن را در آغازى نو، بى هيچ ترديدى در پوست و گوشت و استخوانم به ارمغان گذاشتى كه تو مهربانترين مهربانانى ، و اكنون در آغاز عمر دوباره ام عزيزى مهربان خود را همچون صاعقه برجانم زد، و من در برق آنـخود را به چشم ديدم! قلمى به رنگ خورشيدـبه دستم داد و قلمم را كه به رنگ سياه بود، از دستم گرفت و من امشب را نشستم و ايمانم را نوشتم و ... همين.
    درود بر تو اى وارث آدم برگزيده خدا!
    درود بر تو اى وارث نوح نبى خدا!
    درود بر تو اى وارث نوح ابراهيم خليل خدا!
    درود بر تو اى وارث موسى كليم خدا!
    درود بر تو اى وارث عيسى روح خدا!
    درود بر تو اى محمد(ص) حبيب خدا!
    درود بر تو اى ضامن آهو!
    شمس الشموس!
    امام رضا(ع)!
    وجودم تنها يك حرف است و زيستم تنها گفتن همين يك حرف.
    حرفى شگفت، حرفى بى تاب و طاقت فرسا، همچون زبانه هاى بى قرار آتش است، و كلماتش هر يك انفجارى را به بند مى كشند.
    كلماتى كه شالوده روح و مذهب و انديشه و ادب و زندگى و سرنوشت و سرگذشت من و ماست.
    كلماتى كه ساختار يك حرفند،
    و حرفى كه يك داستان است،
    داستان مستند يك اسير، اسيرى كه در ازاى عمرش به انتهاى جاده خويش رسيده بود.
    اسيرى كه دنيا با همه جاذبه اش در قالب گور سردى ، داستان تكامل خويش را به پايان مى رساند،
    اسيرى كه تصورش چهره كريه سرطان بود وارغنونش كوس رحلت.
    آرى تنها يك حرف، حرفى به بلنداى همه تاريخ ... اعجاز امام رضا(ع).
    در اين نوشته تمام كوششم اين است كه اعجاز مولايم على بن موسى الرضا(ع) را آن گونه كه بود و بر من گذشت بازگو نمايم، هرچند واقفم كه ادعايى است محال و كوششى است عبث.
    شب چنان بر عالم نشسته بود كه گويى هيچ گاه برنخواهد خاست، و از ازل در همين جا نشسته بوده است. هرگز نه ديروزى بوده و نه فردايى خواهد بود. و من همچون شبى كه در كوهستانهاى ساكت، صحراهاى به خواب رفته و پروانه هاى نوميد، قبرستانهاى عزادار و شهرهاى آلوده، سراسيمه و هراسان همه جا را بى هدف پرسه زند، زندگى مى كردم. رؤياى گيج و گنگ و خيال آميزى بود، به روى همه چيز حريرى از مرگ كشيده شده بود. حريرى سياه كه روزهاى شومى بود ... آه نمى توانم وصف كنم، همه جا شب بود. نه، همه چيز شب بود.
    يادم نمى رود آن اولين روزى را كه با نام سرطان آشنا شدم، بعد از روزها به اين دكتر و آن دكتر مراجعه كردم، آن شب به خصوص، پزشك بعد از ديدن آزمايش، در گوش پدرم زمزمه اى كرد كه انعكاس نجوايش از زبان ناباورانه با، كلمه سرطان آقاى دكتر ... به گوش من رسيد و از آن شب، ديگر همه چيز برايم شب شد، و افسانه روز با همه جذبه هايش در من به خاموشى گراييد. احساسم را نمى توانم بگويم، چرا كه قلم بيچاره من با آن احساس بيگانه است. آه، آن شب آغازى ديگر بود.
    همه چيز رنگ باخت و دنيا و زيبايهايش ذره گشتند و در ظلمت شبهاى من فراموش شدند. آغاز دردهايم بود، شب مرّگى هايم جان گرفتند، هر شب گويى همه سردى اش آغوش مى گشود و به سراغم مى آمد، با نفسهايم مى آميخت، در بسترم بى خيال مى نشست و سرود مى خواند. گاه گرمم مى كرد و گاه آغوش مى گرفت و از سردى تنها شدن كبودم مى كرد.
    مى رفت و مى آمد و حضور خويش را در چشمان ملتهبم به وديعه مى گذاشت و من هر لحظه از حضور وحشتناك اين سايه موهوم، گرمتر مى شدم، داغتر مى شدم، شعله مى گرفتم و مى سوختم. گاه طنين صدايم گريه آلود مى شد و مى گرفت، و از فشار هيجان و درد استخوان، راه نفس بر من بسته مى شد و ناگهان همچون پرنده اى كه تيغ بر گلويش مى فشردند، به شتاب فريادى بر مى آوردم و معصومانه نقش بر زمين مى شدم و لحظه اى از دنياى شب پرست دور مى گشتم و هيچ كس و هيچ چيز را نمى ديدم حتى مرگ را.
    دقايقى متمادى از شب مى گذشت و من پس از گذشت زمانى كه نمى فهميدم چقدر بودـآه چه زمان خوبى !ـآرام آرام چشم مى گشودم. چشم به جمع عزيزانم در آن چهره هاى نگران. جز قطره هاى شفاف اشك و خوناب هيچ نمى ديدم، شنيدن زمزمه هاى قطره هاى عرق بر پيشانى ام گواه حضور مرگ بود و قطره هاى اشك بر سيماى عزيزانم، اندوه عظيمشان بود بر تكرار رسالت شبهاى من.
    سرطان در همه اندامهايم ريشه دوانده بود، هجوم سلولهاى سرطانى به مغز، نشانگر دفن آخرين بقاياى اميد از سراى ماتم زده دل خانواده ام بود درد بيداد مى كرد. شبها بر تن بى رمق من بيشتر سنگينى مى كردند، گذشت كند زمان، قرابت مرا با مرگ بيشتر مى كرد، و هر چه خانواده ام سعى مى كردند باور مرا بشكنند، رسالت عميق شبها نمى گذاشت. ديگر چشم به راه خورشيد نبودم، انتظار روز، در درد وحشتناك استخوانهاى تحيفم مدفون شده بود و از او جز گورى بى جان نمانده بود؛ گورى كه در زير ضربه هاى وحشتناك صدها داروى افيونى و به ظاهر ناجى ، با زمين يكسان شده بود، و چنان هموار كه از زمين قبرستان، همه خواستنهاى دوران بلوغم و جوانى ام نتوان بازش شناخت. درهاى وحشت يكى يكى به رويم گشوده مى شد.
    با اولين برق گذاشتن و شيمى درمانى ، خيلى زود يافتم كه اين شبها از جسم آراسته و به ظاهر آدم گونه من دل خوشى ندارند. آه! چه نقمتى ! و آن شد كه خواستند، ديگر هيبت آدميزاد هم نداشتم، چيزى بودم مثل پوست كشيده شب، حس مى كردم مرگ انتقامجو، مرا، كه به آغوش پر از مهر همسرم و اشكهاى بى پناه مادرم و دستهاى پر عاطفه پدرم پناه برده بودم مى جويد، و من دور از چشم هاى وحشتناك مرگ، خفته در آغوش پر آرامش يأس، از يقينى سياه برخوردار بودم، و من كه روحم هرگز تاب بى قرارى نداشت، دلم طاقت انتظار نداشت، من كه چشمان غم زده ام همواره چون دو كودك گم كرده مادر، سراسيمه و پريشان به هر سو مى دويدند، نمى توانستم به در خيره بمانم كه كسى بيايد.
    دلم چنان بر ديواره ناتوان سينه ام به خشم مى كوفت كه هر لحظه گويى خواهد شكست. همواره بيم آن داشتم كه ضربه هاى خطرناك اين جانور خشمگين از درون بر ديواره هاى لرزان اندامم چنان فرود آيد كه ستونهاى نا استوار استخوانهايم را خرد كند. احساس مى كردم بايد با عجز و بيچارگى بر آستانه وحشت شبهاى مقتدر زندگى ام به التماس بيفتم و عاجزانه از او بخواهم رهايم كند. بخواهم شب برود، اما شب نمى رفت. شب نمى رود، كاش برود.
    نمى توانم آن شب ها را به ياد آورم و اين چنين ساده از كنارشان بگذرم. نمى دانيد با جان من چه كردند. آن شبها، جز اندوه ترس، موت و مرگ، خبرى نبود. يادم مى آيد كليه ام را از دست داده بودم. حالا ديگر سرطان تنها حامى شب نبود كه مرا به بازى مى گرفت، جسدى شده بودم كه تنها نفس مى كشيد. مرا به آن طرف مرزها بردند، آمريكا، اما آن جا هم همان داستان خيمها بود و شب ها. جنس شب از شب بود، و مرگ همان بى عاطفه شب هاى غربت من.
    من تنها اسير شب بودم، اما بعد از جواب پر ابهام و نوميد كننده دكترهاى آمريكايى ، گويى همه عزيزانم چونان من مسافر غم زده كاروان اشباح شب شده اند، و اين چيزى نبود كه در آن شب هاى غم زده بتوان تحمل كرد. كوله بارسه سال حسرت و غم و رنج و درد، ديگر بر شانه هاى نحيفم سنگينى ميكرد. من از هر چه اين كوله بار را به زخم مى كشيد و سنگينترش مى كرد هراسان بودم، و اين نوميدى بهترين و صبورترين خداوندان بودنم.
    كوله بارى را واژگون كرد، آخر راه بود. شب ها ديگر آرام آرام زمزمه لالايى خويش را از پنجره هاى باز خانه مان تجربه مى كردند. همه چيز بوى هجرت مى داد، همه جا ناقوس مرگ پيچيده بود. ديگر مرگ بازى خويش را تمام كرده بود و دست بيعت به سويم مى گشود. باور اين حقيقت چهره اى خاص داشت. مادرم با چشمهاى باران زده در آغاز شبى به سراغم آمد.
    در چهره اش آرامشى خاص بود. ديدگانش آتش خورشيد فراموش شده را تداعى مى كرد و صحبتش بوى سپيده مى داد. مرا مهمان كردـمرا به صبح نويد داد. گفت: به جايى بروم كه آن جا شبهايش چون روز روشن است. گفت به جايى بروم كه شب ندارد. گفت به جايى بروم كه خورشيدى به وسعت همه جهان آن جا مى درخشد و ... حرفهايش قشنگ بود. دلم براى خورشيد تنگ شده بود.
    گويى دلكش ترين سرودها را در نمايش روز شنيدم و جاذبه سرودها و جادوى غزلها مرا به سوى حرم مى خواند، جايى كه مادر از آن مى گفت: به نيروى عشقى كه در نهان به خدا داشتم و به قدرت پارسايى ها كه درخلوت خويش در آن شب هاى وحشتناك ورزيده بودم و به اعجاز ايمانم، به آن آستان پاك پاى نهادم. سى روز مقيم نور شدم. گلدسته ها به رنگ آفتاب بود. كشيده همچون آرزوى نازك همچون خيال. با قامت بلند دعوت به معراج آسمان گنبد هم رنگ خورشيد.
    كاشى ها لاجوردى ساده و بى ريا، به رنگ نيايش، به رنگ آسمان، در چشمان اشك آلود همسرم، به رنگ مسجد بلال به روى كوه ابوقبيسـساده لاجوردى متواضع، اما نه از خاك آجر و كاشى ، از اخلاص؛ و رنگش به رنگ نخستين طلوع در نخستين روز آفرينش. رواقهاى بلند و سرستونهاى زيبا و كاشى هاى براق و چلچراغهاى گرانبها و زمينهاى فرش شده تميز و شسته و نورى كه صحن را در پرتو نرم و روحانى خويش جلوه پر صفاى سپيده داده است، و در كنار ديوارهاى آن « خيال و آرزو و اميد، خسته از دويدنهاى بسيار با چهره اى روشن از لبخند توفيق و زيارت به خواب رفته اند. فضايش نزهتى از ارواح بهشتى است.
    نيمه هاى شب به خواب رفتم، در عالم رؤيا، صدايى مهربان مرا به خود آورد. صدايى كه دلنواز بود، صدا از جنس نور بود: پسرم، برخيز و برو. تو شفا يافته اى .
    باورم نمى شد، به خود آمدم، هيچ دردى در خود احساس نمى كردم و بدون اينكه زبانم بگيرد مدام آقايم را صدا مى كردم و مى گفتم: السلام عليك يا على بن موسى الرضا(ع)

    http://sahand27213.parsiblog.com/333359.htm

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 30 آبان 88 [ 11:45]
    تاریخ عضویت
    1386-7-10
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    16,204
    سطح
    81
    Points: 16,204, Level: 81
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    898

    تشکرشده 926 در 486 پست

    Rep Power
    175
    Array

    RE: شفادرحرم حضرت رضا(ع)

    چند پزسش مهم . . . .
    تا حالا شده یکی برود پیش امام رضا و دستش یا پایش قطع باشد،آن وقت دست یا پایش رشد کند و کامل و درست گردد؟؟!چرا همه بیماریها در داخل بدن و نادیدنی است؟؟؟
    چرا در تمام دنیا و حتی در آن آمریکا و کانادای کافر و بد بد بد،افرادی با نیروی اندشه و اراده،همین بیماریها را نیز درمان کرده اند و اصلا امام رضایی را هم نمی شناخته اند؟؟
    چرا هرکسی که به قول شما شفا یافته است، در خوابی یا حالت بیهوشی یک آقایی را می بیند که نورانی است یا لباس سبزی پوشیده است؟؟؟(جالب است که استثنا بردار هم نیست!!!)و این شباهتی به تعاریف کتب و تاریخی ندارد که امامان لباس سبز می پوشند یا نورانی هستند؟؟؟و این حرفها را در مجالس مذهبی هم زیاد می زنند؟؟؟
    آیا هیچ پیشوا و شخصیت روحانی تاریخی به جز امامان شیعه،شفا دهنده و معجزه گر نیستند؟؟؟؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 87 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1386-10-02
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    5,556
    سطح
    48
    Points: 5,556, Level: 48
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 40 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شفادرحرم حضرت رضا(ع)

    سلام گردآفرید

    به نظر شما آیا بیماریهای ((سرطان، نارسايى كليه و لكنت زبان))بیماریهایی نادیدنی و کوچک هستند.

    درباره ی این مطلب شما((چرا در تمام دنیا و حتی در آن آمریکا و کانادای کافر و بد بد بد،افرادی با نیروی اندشه و اراده،همین بیماریها را نیز درمان کرده اند و اصلا امام رضایی را هم نمی شناخته اند؟؟))
    باید گفت:اگه این طوره پس چرا باید قرآن کریم به زبان انگلیسی نوشته شده باشه پس بیبن حتماً این وسط رازی وجود داره که من و تو بی خبریم. و اینو در نظر داشته باش که دین اسلام و 124000پیامبر و 12معصوم آفریده نشده اند که فقط بگن به دین اسلام ایمان بیاورید وخدا یکتاست.
    آقای گرد آفرید عزیز مگه این امام باقر نبود لقب باقر العلوم را به او داده اند. شما این مسائل و مطالب رو گذاشتین کنار و دلتون خوشه که اون دانشمندان آمریکایی و ....
    فقط با اندیشه های نو و زیبا وارد صحنه بشن.

  4. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 30 آبان 88 [ 11:45]
    تاریخ عضویت
    1386-7-10
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    16,204
    سطح
    81
    Points: 16,204, Level: 81
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    898

    تشکرشده 926 در 486 پست

    Rep Power
    175
    Array

    Smile RE: شفادرحرم حضرت رضا(ع)

    هم انجمن جوانم،این را بدانید که اوستا به زبان پارسی باستان،انجیل به زبان لاتین،تورات به زبان عبری،راما به زبان سانسکریت و کتاب مقدس شینتو ها به زبان چینی و . . . . نوشته شده است!!این که عزیزم دلیل نشد
    بعدم،بگو ببینم چه کسانی لقب شکافنده دانش ها را به پیشوای پنجم شیعیان داده اند؟؟
    دختر یا پسر گلم،چرا قاطی کردی!!:Dبنده کی از دانشمندان آمریکایی حرف زدم که شما می گویید دلم به آنها خوش است؟؟؟
    یک چیزی بهت می گویم،که اگر دلت را از فکر جواب دادن به من و نیز مغزت را از اندیشه های محدود تهی کرده و دیدت را گسترده تر کنی،برای مزاجت خوبه:
    این سخنان تو ناشی از یگانه انگاشتن عقیده ات و تنگی زاویه نگاهت است و البته نتیجه اش هم مقدس شمردن امور و موارد دین و مذهب خودت است.
    فی المثل از تفکر به شفای بیماران توسط پیشوای هشتم شیعیان،احساس رقت قلب،عبادت و ثواب می کنی!!!!!!!!!

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 87 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1386-10-02
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    5,556
    سطح
    48
    Points: 5,556, Level: 48
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 40 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شفادرحرم حضرت رضا(ع)

    سلام
    آره گردآفرید عزیز همینیه که می بینی . ظاهراً من هرچی بگم شما قانع نشده و بیشتر پا فشاری میکنین . عزیزم از این لحظه به بعد من در این مورد با شما کاری ندارم اگه مطلبی رو درباره ی معجزه امامان و دیگر پیامبران داری لطفاً منو بی دریغ از لطفت نگذار .
    امیدوارم از این تاپیک خوشتان بیاید.

  6. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 30 آبان 88 [ 11:45]
    تاریخ عضویت
    1386-7-10
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    16,204
    سطح
    81
    Points: 16,204, Level: 81
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    898

    تشکرشده 926 در 486 پست

    Rep Power
    175
    Array

    RE: شفادرحرم حضرت رضا(ع)

    آره گردآفرید عزیز همینیه که می بینی---------->>از نشانه های یک تفکر دیکتاتوری و نمونه ای از یک اندیشه انحصار طلب!!!
    دانی جان،اگر خواهی که درباره پیامبران و معجزاتشان دانی،روی به کتابخانه و خوانی آنچه را که ندانی ای دانی و در اینترنت نیز بینی بسی چیزهایی را که ندیدی!!!

  7. #7
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,602
    امتیاز
    308,765
    سطح
    100
    Points: 308,765, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,763

    تشکرشده 37,309 در 7,141 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: شفادرحرم حضرت رضا(ع)

    سلام dani
    من با این جمله گرد آفرید موافقم:
    نقل قول نوشته اصلی توسط گرد آفرید
    یک چیزی بهت می گویم،که اگر دلت را از فکر جواب دادن به من و نیز مغزت را از اندیشه های محدود تهی کرده و دیدت را گسترده تر کنی،برای مزاجت خوبه:
    معمولا شرکت در چنین بحثهایی خوبست ولی به نظر پیشرفت ملموسی بر آن بار نیست.
    باید بدانیم که همیشه کسانی هستند که دنیا را طور دیگر می بینند و یا در گاهی اوقات خیال می کنند....

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 87 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1386-10-02
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    5,556
    سطح
    48
    Points: 5,556, Level: 48
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 40 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شفادرحرم حضرت رضا(ع)

    سلام
    آقای سنگ تراشان از راهنمایی شما سپاسگذارم.

    پس حالا که این جوره به خاطر اینکه بعضی دوستان از دینهای دیگرند و این وسط اختلافی پیش نیاید
    من این موضوع رو کشش نمی دم .



 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.