خانواده من کنارم نیستن

[فرزاد ف]

خانواده من به جای این که کنارم باشن و کمکم کنن تا از شرایط سختم عبور کنم فقط بهم زخم میزنن روزی هزار بار نقص های داشته و نداشتمو اشتباهات کرده و نکرده ام رو تو سرم میزنن نمیبینن تلاشام رو ..نمیبینن تمام زورم رو دارم میزنم نمیبینن خودم داغونم همش بدترم میکنن همش به قلبم خنجر میزنن همش انگار تیغ تو چشمم فرو میکنن تا حالا بارها سعی کردم با حرف باهاشون این مسله رو حل کنم اما هیچ فایده‌ای نداره نتیجه تمام مشورتام باهاشون اینه که شروع کنن به زدن نقص ها و اشتباهات داشته و نداشتمو تو سرم و ذکر این که تو هیچی نمیشی هر غلطی دلت میخواد بکن به ما ربطی نداره ...هه با ایندکه نگران من هستن با این که ناراحت هم هستن واسه مشکلاتم ولی تموم کاری که میکنن داغونتر کردنمو آزار دادنمه اینم هزار بار بهشون گفتم ولی ...