سلام دوستان ، من احساس میکنم که خواهرشوهرم سعی داره با دادن نظرات و پیشنهاداش تو زندگی مون دخالت کنه و نظرشو تحمیل کنه .
به عنوان مثال دیشب شوهرم زنگ زد و گفت که خواهرش میگه یه جا لوازم آرایشی میشناسه که هم مارکش خوبه هم قیمتش مناسبه و کلی تعریف دیگه که معلوم بود شوهرم خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بود و یه جورایی حس کردم دارن وادارم میکنن که ازونجا چیزی بخرم در حالی که به نظر من هم گرونه هم مارک متفرقه است .
تا اینجا قبول ته دلت میخواستی از فروشگاه گرفته تا رنگ دسته شونه پیچ رو خودت انتخاب کنی...حتی اگه بر حسب تصادف نظر خواهر شوهر گرامی (ک این همه قیل و قال راه انداخته

)هم همین بوده باشه
خلاصه نخواستم تو ذوقشون بزنم فعلا اوکی دادم که منو ببرن تو گروهش و اگه مورد پسندم شد میخوام وگرنه نمیخوام و مارکی که خودم در نظر دارم رو میخوام ، شوهرمم قبول کرد و گفت نظر من براش مهمه و میخواد من لوازم آرایشی رو انتخاب کنم که بعدا پوستم دچار حساسیت نشه و پوستم رو خراب نکنه ، ازین جهت خوبه که به فکر منه . ولی اون خیال میکرد که قیمتش خیلی ارزونه درحالی که به نظر من خیلی هم گرونه و اگه دو سه تا قلم بخوام بخرم میشه 500 تومان ، نمیدونم خواهرشوهرم چرا اینقدر اصرار داره ازین بخرم . بدبختی اینجاست که هم مادرشوهرم هم دخترخالم ( جاریم ) و خود خواهرشوهرم ازونجا جدیدا میرن چیزی میخرن .
ی چیزی میگم امیدوارم تجربش کنی... وقتی خواهر شوهر مادر شوهر جایی بهت پیشنهاد کردن ک بری ک خودشونم به همون جا میرن یا لباسی میخرن برات ک خودشونم از همون میپوشن و مسائل شبیه به این ... بدون خیلی دوست دارن
حالا شوهرم همش میپرسه فکرکردی نظرت چیه ؟ میگم الان میخوای بخری پول داری ؟ میگه نه ندارم ، ولی نمیفهمم این همه اصرارش پس برای چیه ؟ میخواد نظرش اونا رو بهم تحمیل کنه .
از وقتی گفتم که پنج روز قبل امتحاناتم که شب یلدا هم میشه میخوام بیام تهران ، هزار جور نقشه برام کشیدن و همش نظر میدن و قصد تحمیل دارن چه در مورد حلقه ، چه لباس مجلسی و لوازم آرایش ...
پنج روز میخوام برم دلم باز بشه حوصله اینا رو ندارم که همش فتوا میدن و اگه عمل نکنم بهشون برمیخوره ، شوهرمم که انگار بی عرضه است بلد نیست چجوری رفتار کنه و بدتر اعصابمو خورد میکنه
جالب اینجاست که شوهرم دیشب گیر داد که لوازم آرایش چی میخوای برای خرید ، منم گفتم ،حالا مامانش رفته همونایی که من گفتم رو از همون لوازم آرایشی خریده به عنوان کادو شب یلدا ، ولی منکه میدونم زرنگ بازی درآوردن
مهسا خانوم...عه ...داشتیم...مگه قرار نشد مثبت اندیش باشی تو پست # 13 ...ستاره زیبا خیلی حرفهای خوبی زد ک من یکی خیلی استفاده کردم
و اینا رو سر خرید هم میخوان حساب کنن ، بدم میاد ازین زرنگ بازی ها ، شوهرم خیلی کلک بازه ، فریبم داد انگار . دیگه بهش اعتماد ندارم که بگم چی میخوام .
چرا داستان و پلیسی میکنی عزیز من
خرید ک طبق لیست خودته ،حالا بماند فروشکاهش اونا انتخاب کردن...فعلا شما بزرگواری به خرج بده...
در مورد مسئله اینکه لوازم ارایش مال خرید عروسیه حالا اینها دارن یلدا برات میارن...خب بگو ببینم مگه تو رسم شما یلدا برا عروس لوازم ارایش میبرن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حالا از لوازم خرید عروسی تو ی روز خاص بیارن اشکالی داره؟؟؟؟اینطور ک نیست ک بگی رسم ما دوسری لوازم ارایش میارن حالا اونها با اینکار از یکیش قسر در رفتن؟؟...هان؟؟؟؟؟؟؟
برای شب یلدا هم که میخوان برن پیش خودشون پالتو بخرن و به حساب خودشون سوپرایزه .
واز دارن حرصم میدن با این اداهاشون ، حق انتخاب رو ازم گرفتن ...
مهسا جونم...خانومم ...مگه این پالتو انقدر رو مسائل مهم زندگی اثر داره...میدونم میخوای بگی منظورت به ی پالتو نیس به خاطر حق انتخاب ناراحتی...ولی الان ما میخوایم به مسئله مهمتر رسیدگی کنیم مثل همون ک میگی شوهرم بهم توجه کنه و محلم بده و...یعنی دیگه شوهرت نمیخواد برات خرید کنه خب اون موقع سلیقه ات رو لحاظ کن... فعلا بگیر با به به و چه چه بپوشش کلی هم از شوهرت تشکر کن تا فعلا مسئله بزرگتر به امید خدا حل شه...
شیطونه میگه اصلا نرم تهران حوصله این اداها رو ندارم ....
دور از جون قشنگت شیطونه خیلی بیجا کرده ک بگه...

دلم میخواست الان حال شوهرم رو میگرفتم تا یکم با عرضه تر میشد و نظراتش رو بهم تحمیل نمیکرد ، هرچی خواهرش میگه سریع تحت تاثیر قرار میگیره . بعد میگه نظرات من براش مهمه ...

علاقه مندی ها (Bookmarks)