كودك شما، از نظر بهره هوشي در حد متوسط يا بالاتر قرار دارد، اما موفقيت تحصيلي او كه به وسيله آزمون استاندارد هم اندازه‌گيري شده، نشان‌دهنده آن است كه امتيازات كسب شده، كمتر از حد انتظار براساس سن تقويمي‌اش و آموزش متناسب با سن كودك است.
اين درست همان موقعيتي است كه مدت‌ها محل اختلاف متخصصان و مسئولان مدرسه بوده است؛ اختلالي كه از آن با عنوان «اختلال يادگيري» نام برده مي‌شود.

اختلالات يادگيري كه ممكن است تا حدودي جنبه ارثي داشته باشد، زماني در كودكي مطرح مي شود كه مشكلاتي در پيشرفت تحصيلي يا فعاليت‌هاي روزمره‌اي كه مستلزم مهارت‌هاي خواندن، نوشتن و حل مسائل رياضي است، ايجاد شده و ممكن است با روحيه ضعيف، عزت‌نفس پايين و كمبودهايي در مهارت‌هاي اجتماعي همراه باشد. ميزان ترك تحصيل كودكان يا نوجواناني كه اختلال يادگيري دارند در حدود 40 درصد، برآورد شده است.

از سوي ديگر و از آنجايي كه اختلال‌هاي يادگيري ممكن است تا بزرگسالي ادامه يابند، بزرگسالاني كه اين اختلال را دارند نيز ممكن است در زمينه‌هاي استخدامي يا سازگاري اجتماعي، با مشكلات جدي روبه‌رو شده و مواردي نظير بيش‌فعالي، لجبازي و نافرماني، اختلال سلوك و افسردگي را بروز دهند.

آيا كروموزم‌ها مقصرند؟

درست است كه زمينه ارثي، آسيب‌هاي زمان تولد و انواع گوناگون بيماري‌هاي عصب‌شناختي و طبي ممكن است با گسترش اختلال‌هاي يادگيري مرتبط باشند، اما وجود چنين شرايطي نمي‌تواند دليلي براي اختلال يادگيري نهايي باشد و بسياري از افراد دچار اختلال‌هاي يادگيري هم، چنين سابقه‌اي ندارند.

اما نكته ديگري كه حائز اهميت است، اين است كه در هر حال، اختلال‌هاي يادگيري گاهي همراه با انواعي از بيماري‌هاي جسماني نظير مسموميت با سرب، نشانگان جنين الكلي يا نشگانگانX شكسته ديده مي‌شوند.

البته اختلال‌هاي يادگيري، مواردي هستندكه بايد آنها را از تغييرات نابهنجار در پيشرفت تحصيلي و نيز مشكلات تحصيلي مربوط به فراهم نبودن امكانات، تدريس ضعيف يا عوامل فرهنگي، متمايز كرد؛ چرا كه تحصيلات ناكافي نيز مي‌تواند عملكرد ضعيف در آزمون‌هاي پيشرفت را به وجود آورد.

از سوي ديگر بينايي و شنوايي ناقص نيز ممكن است بر ميزان يادگيري افراد تاثيرگذار باشند.بنابراين، اين 2 عامل نيز بايد به وسيله آزمون‌هاي بينايي‌سنجي و شنوايي‌سنجي مورد بررسي قرار گيرند.البته تشخيص اختلال يادگيري در شرايطي كه چنين نقيصه‌هاي حسي وجود دارند، تنها زماني مطرح مي‌شود كه مشكلات يادگيري بيش از حد معمول باشد.

در مواردي هم اختلال‌هاي يادگيري با اختلال عمومي در كاركرد ذهني هماهنگي دارند و در برخي موارد مثل اختلال در رياضيات و اختلال در بيان نوشتاري، اختلال ديگري مثل اختلال در خواندن نيز وجود دارد. در زير به مواردي از اين اختلالات و ويژگي‌هاي تشخيصي آنها اشاره مي‌كنيم.

يك اختلال پسرانه

مهمترين مشخصه اختلال در خواندن، افت در پيشرفت خواندن است به اين معني كه دقت، سرعت و درك در خواندن دچار كاهش مي‌شود. در افراد مبتلا به اين اختلال، سن تقويتي، هوش اندازه‌گيري شده و تحصيلات متناسب با سن فرد، بسيار پايين‌تر از ميزان مورد انتظار است.

اشكال در خواندن به شكل چشمگيري در پيشرفت تحصيلي يا فعاليت‌هايي از زندگي روزمره كه نياز به مهارت‌هاي خواندن دارند، اختلال ايجاد مي‌كند و اگر يك نقيصه حسي هم وجود داشته باشد، مشكلات در خواندن، بيشتر از حدي است كه معمولاً در اين اختلال ديده مي‌شود. اختلال در خواندن را شايد بتوان اختلالي پسرانه به شمار آورد؛ چرا كه حدود 60تا80 درصد افرادي كه تشخيص اختلال در خواندن در مورد آنها داده شده، مذكر هستند.

دو دو تا پنج تا

اختلال ديگري كه مي‌توان در رابطه با آن صحبت كرد، اختلال در فهم رياضيات است كه مهمترين مشخصه آن، پايين بودن توانايي شخص در رياضيات با توجه به سن تقويمي، هوش اندازه‌گيري شده و تحصيلات متناسب با سن است.

در اين اختلال برخي از مهارت‌هاي مختلف از جمله مهارت‌هاي زباني (مثل درك يا نامگذاري اصطلاحات رياضي، عمليات مفاهيم رمزگشايي يا حل مسئله‌هاي نوشته شده با نمادهاي رياضي)، مهارت‌هاي ادراكي (مثل بازشناسي يا خواندن نمادهاي عددي)، مهارت‌هاي توجه (مثل رونويسي درست از اعداد) و... دچار اختلال مي‌شوند و اگر چه نشانه‌هاي دشواري در رياضيات مانند اشتباه در مفاهيم عددي يا ناتواني در شمارش دقيق ممكن است در كودكستان يا كلاس اول دبستان ظاهر شود، ولي اختلال در رياضيات به ندرت تا قبل از پايان كلاس اول دبستان قابل تشخيص است و حتي‌ امكان دارد تا كلاس پنجم يا بالاتر هم آشكار نشود.

كابوسي به نام ديكته

اختلال ديگري كه وجود دارد و از آن با نام اختلال در بيان نوشتاري نام مي‌برند، زماني اتفاق مي‌افتد كه مهارت‌هاي نوشتاري فردي با در نظر گرفتن سن تقويمي و هوش اندازه‌گيري شده و تحصيلات متناسب با سن فرد به ميزان قابل ملاحظه‌اي پايين‌تر از حد انتظار باشد.

اين اختلال معمولاً در مجموعه‌اي از مشكلات در توانايي فرد براي انشاي متن‌هاي نوشتاري ديده مي‌شود كه به صورت اشتباه‌هاي دستوري و نقطه‌گذاري در جمله‌ها، جمله‌بندي ضعيف و اشتباه‌هاي متعدد املايي و دست‌خط بسيار بد مشخص مي‌شود و معمولاً در كلاس دوم دبستان ظاهر ‌شده و به ندرت امكان دارد در كودكان بزرگتر ديده شود. به طور كلي، اطلاع زيادي در مورد پيش‌آگهي درازمدت آن در دست نيست.