به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 تیر 95 [ 12:19]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,266
    سطح
    19
    Points: 1,266, Level: 19
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 24.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 38 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    یک خواستگار برای من اومده، لطفا راهنماییم کنید

    با سلام.
    من دختری هستم 20 ساله و دانشجوی ترم اول روانشناسی دانشگاه پیام نور. یک خواستگار برای من اومده که ایشون 26 ساله هستند و ما باهم صحبت کردیم ایشون از من میخوان که دیگه درس نخونم با توجه به این که خودشون لیسانس هستند. دلیلشون هم برای این هست که میگن زیاد از محیط دانشگاه خوششون نمیاد و هم راه دانشگاه از خونه ایشون دوره (در یک شهر هست فقط کمی دوره). بعد شغل ایشون ازاد هست و میگن خرج عروسیشون رو خودشون میخوان بدن ولی میگن تا یک مدت با پدر و مادر ایشون زندگی کنیم تا پول جمع کنیم و بعد از اونجا بریم. البته فقط پدر و مادرشون هستند. بقیه خواهربرادرا ازدواج کردند. حالا من نمی دونم چکار کنم؟ ایا خوبه که یک مدت با خانواده شوهر زندگی کنم؟ البته من شخصیت ارومی دارم و زیاد حاضر جواب نیستم. یعنی در حال حاضر توی خونه خودمون با هم خوبیم و حتی خواهرام منو از همه بیشتر دوست دارند. از لحاظ خانوادگی هم اونا یک خرده از ما بالاتر هستند البته نه زیاد. بعد اقا پسرشون هم از لحاظ قد و وزن به من میخوره ولی از من خوشگل تر هستن. البته من با ارایش پیش ایشون خیلی خوشگلم. بی ارایشم خوبم فقط جوش دارم توی صورتم.
    حالا نمیدونم! قبول کنم که درسمو نخونم و با خانواده ایشون زندگی کنم؟
    ایشون یک خرده از من خوشگل تره، بعدا پشیمون نمیشه؟
    بعد من صورتم نه خیلی ولی جوش و بیشتر جای جوش داره، برای اقایون چقدر اهمیت داره این موضوع؟
    خواهش می کنم زودتر جواب بدین.
    از راهنمایی شما دوستان عزیز سپاس ویژه دارم...

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 آذر 97 [ 14:07]
    تاریخ عضویت
    1394-5-14
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    3,139
    سطح
    34
    Points: 3,139, Level: 34
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 29 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ولا به نظر من درست رو بخون بهتره
    و جوش هم خیلی مهمه البته یا لیزر خوب میشه
    حالا دوستان میان جواب های بهتری میدن

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 خرداد 95 [ 10:13]
    تاریخ عضویت
    1392-12-29
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    2,472
    سطح
    30
    Points: 2,472, Level: 30
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    91

    تشکرشده 234 در 76 پست

    Rep Power
    23
    Array
    مسئله درس به خودت بستگی داره که دوس داری ادامه بدی یا نه...هدفی از خوندنش داری یانه... من دوستی دارم که شوهرش هرچی اصرار میکنه درس بخونه حداقل لیسانس بگیره، دوستم اصلا قبول نمیکنه و اصلا دوس نداره... یکی دیگه شوهرش گفت درس نخون و همیشه با حسرت از داشگاه میگه... ببین خودت چقدر برات مهمه و اولویت چندم زندگیته... البته که از نظر همه خوبه که این مرحله رو طی کنی و ازاینکه ممکنه روزی بکار بیاد غافل نباشی... البته با این اوصاف احتمالا اجازه کار هم به شما نمیدن چون به محیط حساسن
    در مورد زندگی با خانواده... اونم بستگی به دوطرف داره... به شخصیت شما و شخصیت و فرهنگ اون خانواده... من دو تا از دوستام و دوتا از فامیلام با خانواده شوهر زندگی میکنن و همه هم دخترای ساکت و بسازین... یکی از دوستام مشکل داشت و کارش به مشاور و قرص کشید که حل شده شکر خدا...اونایی هم که فکر میکردم آرومن و خوب وقتی باهاشون صحبت میکنم که خوبه خرجتون کمتره میگن فکر میکنی راحته و مشکلاتشو نمیبینی و با شناختی که از شخصیت من دارن میگن تو بودی دووم نمیاوردی..
    پس اینا مسایلی نیس که بشه حکم کلی داد بنظر من.... باید بسنجی و خوب با اخلاقیات و فرهنگ خانواده آشنا شی و میزان استقلال فکری و مالی پسر و نوع برخوردشون و میزان تسلطشون به پسر و میزان وابستگی و میزان احترام و همه همه رو خوب بسنجی و بعد ببینی میشه یا نه.... البته میدونم هرچقدرم خوب باشن باز مشکلات کوچیکی پیش میاد ولی اونا با تدبیر شما حل میشه و این مسئله به میزان زیادی هم به سیاست پسر ودختر بستگی داره که حدود رو تعریف کنن و همسو و هم نظر باشن
    جوش صورت هم حل میشه...من سن شما بودم صورتم همیشه جوش میزد و معضلی بود... ولی الان تو 29 سالگس فقط روزای خاصی از ماه جوش میزنه و زودم برطرف میشه... البته اصلا کاری باهاشون نداشته باش که جاشون نمونه
    جلوی خواستگارت اصلا آرایش زیاد نداشته باش که بعدها بگن مثلا شما جوش هاتون رو پوشوندین یا هر چیزی که ممکنههههههه پیش بیاد چون بنظر من مسئله قابل حلیه و جای نگرانی نیست ولی بعلت استرس شما میگم اصلا غلیظ خودتونو درست نکنید بذارید شمارو به چهره ای که همیشه هستید ببینن و تصمیم بگیرن
    در مورد زیبایی... نه، چرا باید پشیمون شن؟ ایشون وقتی پای سفره عقد مشینن یعنی شمارو انتخاب کردن همه جوره و با تمام شرایط...مگه اینکه این فکر باعث کمبود اعتماد بنفستون بشه و عنوان کنید یا بهش اشاره داشته باشید و ایشون رو خودتون رو این موضوع حساس کنید وگرنه مشکلی پیش نمیاد.... اینم بدونید که شخصیت زیبا میتونه زیبایی هر چهره ای رو چند برابر کنه...
    درضمن من کمی فکرم پیش اینه که شما ظاهر این آقارو خیلی پسندیدین...لطا دقت کنید که این جذابیت ظاهری شمارو از توجه به مسایل دیگه غافل نکنه
    امیدوارم بهترین براتون پیش بیاد

  4. 2 کاربر از پست مفید setare sorbi تشکرکرده اند .

    آوای دل (سه شنبه 26 آبان 94), ستاره زیبا (دوشنبه 26 مرداد 94)

  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود
    با توجه به نوشته های شما در این تایپیک بنظر بنده بشخصه ازدواج کردن برای شما بسیار زوده بهتره بنشینید و درستان را ادامه بدهید و بعدها که بزرگتر شدید و معیارهای درست و کاملتری برای ازدواج داشتید اونموقع تصمیم بگیرید برای تشکیل زندگی مشترک.

    جوش صورت شما یا زیباتر بودن ایشون و اینکه شما آرایش نید مثل ایشون میشید.... اینها همه نشان از ناپختگی شما و نداشتن معیار مناسب برای انتخاب شریک زندگیتان است.


    ازدواج و معيارهاي انتخاب همسر


    با چه کسي ازدواج کنيم ؟‌ چگونه همسرآينده امان را بشناسيم؟
    چه شرايطي براي همسر در نظر بگيريم ؟ در چه سني بايد ازدواج کرد؟ چه شرايطي بايد داشته باشيم تا ازدواج کنيم ؟
    و هزاران سئوال از اين دست
    را هر روزه جوانان در ذهن خود مرور مي کنند و به دنبال جواب هستند. در اين يادداشت و چندين يادداشت بعدي ،
    سعي ما بر اين است که به اين مهم بپردازيم و سئوالاتي که مبتلا به عموم هست را از منظر روانشناسي کاربردي پاسخ دهيم.
    در مورد ازدواج بايد بگوئيم که : اين رابطه تنها به منظور ارضاي تمايلات آني نيست .
    بلکه زندگي آينده و خوشبختي زن و مرد و کودکان آنها بر اساس اين پيوند قرار گرفته است و چنانکه در بحث تربيت کودک نيز شرح داديم
    يکي از علل عمده اختلالات رواني در کودکان ، گسسته شدن رابطه خانواده و يا اختلافات خانوادگي است.
    ازدواج موفق بستگي به عوامل مختلفي دارد که خيلي از آنها را بايد در دوران نامزدي ( قبل از ازدواج ) ارزيابي کرد.
    عوامل ديگري نيز در موفقيت زندگي زناشويي موثر است که مي توان آنها را بعد از ازدواج شناخت.
    در ازدواج ، سازش دائمي و از خودگذشتگي فراوان لازم است ،
    ولي اگر زن و مرد قبل از ازدواج با يکديگر توافق بيشتري داشته باشند ، امکان سازش بعدي بيشتر خواهد بود.


    مهمترين عوامل توافق در ازدواج عبارتند از :
    1 - رشد عاطفي و فکري
    2 - تشابه علايق و طرز تفکر
    3 - تشابه مذهبي ( مسائل عيني مذهبي مد نظر است نه کليات )
    4 - تشابه تحصيلي و طبقاتي
    5 - تشابه طرز فکر نسبت به امور جنسي
    6 - تشابه علاقه به زندگي و سرعت عمل در کارها
    7 - رابطه با خانواده زن و شوهر


    سعي ما بر اين است که در اين يادداشت و يادداشت هاي بعدي موارد هفتگانه فوق را شرح دهيم و در اين يادداشت معيار اول را بحث مي کنيم.


    1 - رشد عاطفي و فکري
    مهمترين عامل موفقيت در زندگي زناشويي
    ، رشد عاطفي و فکري است. البته واضح است که درجه رشد عاطفي و فکري تنها بستگي به سن ندارد ،
    بلکه سن رواني ، اجتماعي و عاطفي و سن جسماني همه از عوامل موثر روشنفکري است.
    اگر اين عوامل فراهم باشد ، بهترين سن براي ازدواج 25 سالگي براي مرد و 22 سالگي براي زن است.
    در اين سن يک فرد عادي به اندازه کافي رشد و ثبات فکري و عاطفي دارد
    و امکان تغيير ناگهاني در رفتار او کم است ، اگر چه در اين سن عادات مختلف در فرد به صورت محکمي در آمده ،
    ولي هنوز قابليت تطبيق و سازش در او موجود است. البته بايد اضافه کرد که اين سن را تنها از لحاظ کلي انتخاب کرديم ،
    بدين معني که
    خيلي ازدواجهاي مقرون به خوشبختي وجود دارد که زن و مرد در موقع ازدواج بسيار مسن تر يا جوان تر از سن مذکور بوده اند.
    رشد جسماني نيز عامل مهمي در آمادگي براي ازدواج است.
    اگر چه در اجتماع کنوني ما ازدواج معمولا بعد از بلوغ صورت مي گيرد ،‌ معهذا بايد گفت
    که روان شناسان ، زناشويي کودکان تازه بالغ را که آمادگي وارد شدن به زندگي پر مسئوليت زناشويي را ندارد ، صلاح نمي بينند.
    مسئله ديگري که
    از لحاظ بهداشت رواني قابل ملاحظه است اينکه آيا در ازدواج اختلاف هوش و معلومات سبب بروز اختلافات زناشويي خواهد شد يا خير ؟
    تحقيقاتي که در اين زمينه موجود است نشان مي دهد که مردان تمايل دارند که با زنان کم هوش تر
    از خود ازدواج کنند و اغلب زنهاي خيلي با هوش مجرد مي مانند. از لحاظ خوشبختي زناشويي ، صلاح است که مرد از لحاظ هوش ،
    کمي برتر از زن باشد ، زيرا محيط ما چنين اقتضاء مي کند. ولي تفاوت زيادي در اين مورد نبايد وجود داشته باشد‌ ،
    زيرا در غير اين صورت علايق و طرز تفکر آنان با يکديگر توافق نخواهد داشت. البته امکان دارد ازدواج موفقيت آميزي که در آن زن
    با هوش و فعالي شريک است ، وجود داشته باشد ، ولي خطرات ناشي از آن زياد است . در واقع هوش يک معياري است
    که علايق و طرز تفکر خاصي را توليد مي کند و درصورت اختلاف هوشي زياد انطباق و توافق طرفين به شدت کاهش مي يابد.
    رشد اجتماعي رابطه نزديکي با رشد عاطفي و فکري دارد ،
    زيرا شخصي که از لحاظ اجتماعي رشد کرده است ، روابط اجتماعي را بهتر درک مي کند . او مي داند چگونه با ديگران ،
    به خصوص خانواده و همکارانش سازش کند . او درک مي کند که انتظارات اجتماع از او چيست و تا اندازه زيادي قادر است
    خود را با اين توقعات تطبيق دهد. همچنين او آماده قبول مسئوليت است و نسبت به محدوديتهاي خود آگاهي دارد.
    يکي از مهمترين عوامل رشد ، مقدار و چگونگي رشد عاطفي است .
    مثلا شخص ممکن است سي يا چهل سال عمر کرده باشد ، ولي از لحاظ رشد عاطفي عقب مانده محسوب شود .
    چنين شخصي قدرت کنترل احساسات و عواطف خود را ندارد و در نتيجه زندگي زناشويي او مختل مي شود.
    شخصي که رشد عاطفي کرده است ، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشکلات زندگي نظريه واقع بينانه اي دارد.
    او داراي فلسفه زندگي معيني است که بر اساس آن مي تواند از بحرانهاي دايمي زندگي جلوگيري کند .
    او به پيشرفت هاي فعلي خود متکي است و زياد به گذشته خود ، هر چند هم با شکوه بوده باشد ، اتکا ندارد.
    در ضمن به مطالبي از قبيل امور جنسي ،‌ عشق ، ازدواج و تربيت کودک با روشنفکري مي نگرد.

    2 - توافق و طرز فکر
    مسئله مهمي که قبل از ازدواج وجود دارد ‍ ، اين است که جوانان قبل از وارد شدن به زندگي زناشويي ‍ ،
    د رموضوع هاي مهم زندگي توافق نظر داشته باشند و اين توافق معمولا روي علايق و طرز فکر قرار مي گيرد.
    طرز تفکر ‍، موضوع بسيار مهمي است ؛ زيرا بر اساس آن ‹‹ فلسفه زندگي ›› هر فردي ريخته مي شود.
    براي روشن شدن مطلب چند مثال ذکر مي گردد: آيا زن و مردي که خيال ازدواج دارند
    به يک اندازه جاه طلب هستند يا اينکه يکي از آنها خيلي جاده طلب و ديگري معتقد به داشتن زندگي
    آرام و آهسته و بي دردسري است . اگر در اين مورد ، مرد ،‌ شخص جاه طلبي است ‍ ، شايد مضار آن زياد نباشد ،
    اگر چه ممکن است زن او از اينکه شوهرش ساعات طولاني مشغول به کار است آزرده گردد. ولي اگر زن بي اندازه جاه طلب باشد ‍،
    سعي خواهد کرد تا شوهر راحت طلب و تنبل خود را به اصرار و پافشاري به کار بکشد و او را مجبور به پذيرفتن مشاغلي کند
    که از عهده استعداد و علاقه اش خارج است ،‌ و اين وضع با موفقيت و خوشبختي زناشويي تباين دارد.
    نظريات سياسي ، مي تواند عوامل اختلافات زناشويي شود ،
    زيرا با افراطي بودن يکي و محافظه کار بودن ديگري ، امکان تصادم افکار زياد است. البته حتما نبايد نظريات سياسي
    دو همسر شباهت کامل به هم داشته باشد ولي صلاح در اين است که از لحاظ عقايد سياسي در دو قطب مخالف قرار نگيرند.
    مسئله مهم ديگر در زناشويي ، توافقي است که زن و شوهر در مورد قضاوت درباره مسائل زندگي دارند.
    مثلا اگر شوهر ،‌ فردي تخيلي و ايده آليست ، ولي زن شخص واقع بين و به اصطلاح رئاليست باشد ،
    شوهر ممکن است از رويه خشک و زياده از حد مادي زن خود خسته شود و احساس کند که زنش قدرت
    درک معنويات و ظرايف زندگي را ندارد. زن واقع بين نيز ممکن است از دست شوهر تخيلي و فلسفه باف خود به ستوه آيد
    و او را آدمي خيالباف ،‌ تنبل و دور از حقيقت زندگي بداند و مکرر آرزو کند که اي کاش شوهرش قدري به خود بيايد
    و واقعيات زندگي را آن طور که هست مشاهده کند. در چنين موقعي امکان وجود يک کانون خوشبختي کم است.
    البته علايق رابطه نزديکي با طرز تفکر دارد و شامل فعاليتهاي متعدد روزانه از قبيل رفتن به سينما
    ، تئاتر ،‌کنسرت ، گوش دادن به راديو و تماشاي تلويزيون ، خواندن کتاب ‍ ،‌ رفتن به مهماني ،‌ سخنراني ها و امثال آن مي گردد.
    البته نبايد انتظار داشت که زن و شوهر در همه اين علايق با يکديگر توافق داشته باشند ،
    ولي براي سعادت خانواده توافق کلي در قسمت عمده اي از علايق ضرورت دارد.


    3 - عقايد مذهبي
    شباهت در عقايد مذهبي به قدري در سعادت کانون زناشويي اهميت دارد که روان شناسان ،‌
    ازدواج دو نفر از مذاهب مختلف را معمولا غير عاقلانه مي دانند . دلايل اين نظريه بسيار است.
    در وهله اول ،‌اگر تنها يکي از دو همسر به عقايد مذهبي خود با ايمان کامل پايبند باشد ، امکان اختلاف نظر در اين مورد زياد خواهد بود.
    به علاوه آنچه که در اين زمينه اهميت دارد ، تربيت کودکان بر حسب عقايد مذهبي به خصوص است.
    يکي ديگر ا زمشکلات ازدواج افرادي
    که داراي مذاهب مختلفند ، مخالفت اولياء آنهاست ، زيرا اين مسئله اغلب باعث جدايي جوان از پدر و مادر خود مي شود
    و بعدها ممکن است هر يک از طرفين تقصير اين جدايي را به گردن همسر خود بيندازد.
    ولي اگر يکي از طرفين مسئله مذهب را جدي نگيرد ،‌احتمالا مشکل حادي پيش نخواهد آمد.
    نکته بسيار مهم در مورد نقش مذهب و ازدواج :
    بسيار پيش آمده است که دو نفر قبل از ازدواج از مفاهيم کلي در مورد مذهب استفاده مي کنند
    و هر دو توافق پيدا مي کنند ولي بعد از ازدواج ، در نمودها و مصاديق آن موارد کلي ، دچار اختلاف مي شوند.
    مثلا ، هر دو مي گويند مسلمانيم ، هر دو از صداقت ،‌ ايمان ،‌ حجاب و .... حمايت مي کنند .
    ولي در برخورد با مسائل و جزئيات زندگي ، برداشتها و اختلافهاي جدي پيدا مي کنند.
    يکي حجاب را چادر مي داند ، ديگري هيچ اعتقادي به چادر يا حتي به مانتو هم اعتقاد ندارد.
    يکي هرگونه موسيقي را حرام مي شمارد ، ديگري موسيقي را آرامش روح مي داند.
    يکي زندگي مرفه را در تعارض با مذهب نمي داند ،‌ ديگري رفاه گرايي را در تضاد با مذهب خود مي داند.
    يکي پذيرائي مهمان زياد را در منزل ، مهمان نوازي دانسته و مي گويد : در خانه من، به روي همه باز است و من مهمان نواز هستم ،
    ‌ ديگري ميگويد مگر خانه ما ،‌ کاروانسراست که درش بروي هر کسي باز باشد. و ديگري را ولخرج مي شمارد.
    يکي براي مسافرت ، مشهد و زيارت را در نظر مي گيرد ، ديگري دوست دارد به شمال و لب دريا برود .
    و هزاران مسئله ريز و درشت ديگر در زندگي مشترکشان پيش مي آيد ،‌ که با تولد فرزندان حادتر مي شود ،‌
    چون تفاوت در سبک تربيتي فرزندان را نيز شامل مي گردد. و هر کدام سعي دارد با زير و بمهاي ارزشي خود ، فرزندان را تربيت کند.
    لذا توصيه مي شود ، که قبل از ازدواج ، فقط روي مفاهيم کلي بحث نشود ، و به نمودها ، مصاديق و مثالهاي عيني آن توجه شود .
    سعي شود با مثالهايي ، طرف مقابل را در موقعيت هاي عيني و واقعي قرار داد
    معيارهاي تيتروار اما اثرگذار در ازدواج


    لازم به ذکر است ، چنانچه شخصي آگاهي کاملي براي ازدواج ندارد و در واقع هنوز سواد کافي را براي ازدواج کسب نکرده است ،
    مي بايست ديدگاه فرد و توقعاتتش نسبت به ازدواج و نحوه انتخاب تغيير اساسي پيدا کند .
    به گونه اي که توجه فرد به يكي از معيارهاي ازدواج باعث نشود ،‌معيارهاي ديگر كمرنگ شوند.

    احساسات مثبت در ازدواج و انتخاب همسر مهم هست. اما در كنار اين معيارها بايد ساير خصوصيات همسر نيز مورد بررسي قرار گيرد.
    اين معيارها، متنوع و فراوان هستند كه من به چند مورد آن اشاره مي كنم.

    يكم: تطابق فرهنگي

    دوم: تطابق تحصيلي

    سوم: تطابق اقتصادي

    چهارم: تطابق مذهبي

    پنجم: تطابق انتظارات از زندگي

    ششم: تطابق ديدگاه در مورد وظايف زن و شوهر در زندگي

    هفتم: تطابق شخصيتي و رواني

    هشتم : انعطاف پذيري

    نهم : مسئوليت پذيري

    دهم: مهارتهاي ارتباطي و كنترلي

    يازدهم : احساسات مثبت و جذابيت نسبت به يكديگر

    و ....


    بکاربردن معيارهاي فوق:

    الف)
    چنانچه دو فرد در بيشتر معيارهاي مهم ، تطابق لازم را نداشتند ،
    احتمالا احساس مثبت درشان به وجود نمي آيد .به همين خاطر هست که عدم تناسب ها در معيارها منجر به احساس فاصله مي شود.

    مثلا در مورد مسئله حساسيت متفاوت روي حجاب در دو خانواده ، منجر به پيش آمدن بافت مذهبي متفاوت و انتظارات متفاوت مي شود.
    و مسلما در آينده تعارض و اختلافاتي را زن و شوهر و همچنين خانواده هايشان در مورد اينگونه مسائل خواهند داشت.


    ب)
    همچنين عدم توجه به لزوم داشتن اشتراکات معيارهاي فوق در طرفين ،
    و نيز مجذوب احساسات تند ابتداي آشنايي شدن، باعث ناهمگوني احساسي بين زن و مرد مي شود؛ که متاسفانه
    اين ناهمگوني معيارهاي ازدواج موجب خواهد شد روز به روز نه تنها احساسات دونفر همسو نشود، بلكه از هم فاصله نيز بگيرند.
    مثلا وقتي يکي از طرفين ، تحت احساسات شديدي واقع شده است،
    كوتاه آمدنهاي يك طرفه ايشان مي تواند نشاندهنده اين باشد كه اكنون او خودش نيست.
    يعني خود واقعي اش را ناخودآگاه در برابر طرف مقابل مخفي ساخته است،‌چون دوست دارد وي را به دست آورد.
    اما توجه به اين نکته ضروري است که:
    معلوم نيست پس از ازدواج به همين مقدار كوتاه بيايد، همراه باشد، و صرفا ديدگاه و نظرات طرف مقابل را در راس كار قرار دهد.
    در آن وقت تفاوتهاي اساسي بين زن و شوهر آشكار شده و اين فاصله احساسي بيشتر خواهد شد.



    خلاصه و نتيجه گيري:

    براي بررسي و شناخت بيشتر و قطعي تر نياز هست
    كه تمام معيارهاي ازدواجي را كه مورد اشاره قرار دادم،‌ بررسي شود. (مثلا با مراجعه به يك مشاوره خانواده)

    تفاوتهاي اصولي كه در بدو آشنايي
    ديده مي شود( هرچند جزئي) را جدي بگيريد چراکه موجب نگراني بوده و هشداري هست كه توجه كافي را مي طلبد.

    و در مورد احساسات نياز هست كه كمتر روي آنها متمركز شويد و اين معيار احساس را در كنار معيارهاي ديگر مورد ارزيابي قرار دهيد.

    >>>> و در آخر متذکر مي شوم که بايد معيارها و توقعات و انتظاراتتون را نسبت به زندگي واقعي طرح كنيد نه ايده آلي.
    با دقت مطالعه کنید.مقالات بخش خواستگاری را بخوانید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    آخیش (چهارشنبه 28 مرداد 94), ستاره زیبا (دوشنبه 26 مرداد 94)

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    236
    Array
    زندگی داماد با خانواده عروس یا عروس با خانواده داماد مضرات زیادی دارد.

    مخصوصا در زندگی عروس با خانواده داماد زیرا خانوم بیشتر در خانه هستند و مسائلی مثل تقسیم بندی کارها و.. هست وخیلی مسائل دیگه مثل میهمان داشتن شما یا آنها که بیشتر خانوم درگیر میشوند و در هر صورت صبر ایوب میخواهد.

    درستونو بخونید ولی با هدف سعی کنید در آموزشگاههای بیرون یا محیط مجازی یک مهارت کاربردی یاد بگیرید و یک کار برای خودتون دست و پا کنید تا 3-4 سال آینده هم وقت برای ازدواج خیلی خوب هست

    اما اگه هدف ندارید و نمیتونید یک مهارت کاربردی یاد بگیرید این مدرک لیسانس و.. به هیچ دردی نمیخوره ، برای ازدواج هم بهتره توی همین سایت زندگی ها و خانواده ها رو بیشتر بشناسید و البته در درجه اول خودتون رو.
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  8. 3 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 26 مرداد 94), آخیش (چهارشنبه 28 مرداد 94), ستاره زیبا (دوشنبه 26 مرداد 94)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 تیر 95 [ 12:19]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,266
    سطح
    19
    Points: 1,266, Level: 19
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 24.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 38 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همه شما دوستان عزیز و راهنمایی هاتون متشکرم.
    لازم دونستم که بعضی از مسائل رو اینجا عنوان کنم.
    ما از لحاظ مالی خیلی سطح پایین هستیم و خیلی هم سختی کشیدیم. خواهر من فوق لیسانس داره ولی خب تا الان نتونسته کار خوبی پیدا کنه چون واقعا برای درسش زحمت زیادی کشیده. فعلا در یک شرکت خصوصی کار میکنه که از قبل از عید هم حقوق نگرفته. سن پدرم بالا رفته و نمیتونه کار کنه و ما هیچ بیمه ای هم نداریم و کل دارایی ما طی سی سال زندگی هشت میلیون است. مستاجر هم هستیم. بعد خواهر دیگرم ازدواج ناموفق داشته و الان با فرد دیگه ای ازدواج موقت کرده و فعلا بلاتکلیف مونده. من عاشق درسم هستم. تا دیپلم با بهترین معدل فارغ التحصیل شدم زیاد خوب نیستم. ولی بعد به خاطر ناراحتی روحی نتونستم کنکور بدم و به پیام نور قانع شدم. اون موقع هم نمیدونستم پول دانشگاهمو به دست بیارم. واقعا پناه بر خدا رفتم. همیشه دوست داشتم ازدواجی کنم که همسرم بذاره درسمو بخونم ولی الان این چندمین خواستگاری هست که میگن درس نخون.
    به نظر خودم امادگی ازدواج رو دارم. ولی اعتماد به نفسم پایین هست. فکر میکنم ما از لحاظ خیلی چیزها از همه عقب هستیم. رکود داریم توی زندگی. نه ازدواجی داریم نه بچه ای نه نوه ای که پدر و مادرم ارزوشون هس. با حسرت بچه های مردمو نگا میکنیم. خسته شدیم از بس رفتیم عروسی دیگران ولی خودمون هیچی. هی رفتم قدم مبارکی خودمون هیچی. البته بگم نه اینکه حسود باشم من از خوشحالی دیگران واقعا خوشحالم ولی دوس دارم خانواده ما هم داشته باشن. دوستام میگن بین 70-75 درصد قیافم خوب هس ولی خودم فک میکنم زیاد خوب نیستم. به خاطر این گفتم پیش اون اقا قیافم پایین تر هست.
    البته اینم بگم من اون طوری نیستم که از روی احساس ازدواج کنم و بگم برم برام بهتر هس ولی خب شرایط خانوادم هم باید در نظر بگیرم. نمیدونم خرج دانشگاهم از کجا بیارم؟ احساس میکنم سربار خونه شدم. اینم بگم به دلایلی نتونستم کار کنم. دوست دارم ازدواج کنم تاحداقل یکی از دغدغه های خانوادم کم بشه. هرچند نمیدونم اگه وضعیت خواهرم رو بفهمم میان جلو یا نه؟ فعلا هم که ازشون خبری نشده ولی اگ بیان من جواب مثبت رو میدم.
    ببخشید سرتون درد اومد. از همتون ممنون. خبرش رو بهتون میگم. بازم اگه نیاز به راهنمایی دارم راهنماییم کنید.
    با تشکر

  10. کاربر روبرو از پست مفید آوای دل تشکرکرده است .

    آخیش (چهارشنبه 28 مرداد 94)

  11. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما وضعیت الانت مطمئنا خیلی بهتر از وضعیتی که با عجله بخوای به فردی جواب مثبت بدی عجله نکنید برای شما هم خواستگار خوب میاد فقط باید سنجیده تر عمل کنید و توقعات خودتان را با توجه به شرایط خانواده تان و شرایط حال حاضر جامعه بسنجید بعد تصمیم گیر یکنید.
    روی اعتماد بنفس خودتان کار کنید بسیاری از افرادی که فرد موفقی شدند در شرایطی همچون شما بودند.


    فکر ميکنم بهترين کار اين باشه که سعي کنيد اعتماد به نفس خودتون رو افزايش بديد
    و به اين ترتيب متوجه تغييرات بزرگتري در زندگيتون خواهيد شد.
    من يه سري راهکارهايي رو براي افزايش اعتماد به نفستون بهتون ميگم؛ اميدوارم که موثر واقع بشن:
    1. سعي کنيد هر روز حداقل به مدت نيم ساعت جلوي آينه بايستيد و ا خودتون تعريف کنيد؛
    جلوي آينه براي خودتون موضوعي رو انتخاب کنيد و در ارتباط با آن موضوع با خودتون صحبت کنيد.
    2. از موفقيت هايي که از ابتداي زندگيتان تا به امروز داشتيد براي خودتون ليستي تهيه کنيد
    و اون ليست رو هميشه با خودتون همراه داشته باشيد.
    3. در هنگام راه رفتن سر خودتون رو بالا بگيريد و محکم و با انرژي راه بريد.
    4. يکي از عامل‌هاي اصلي در اعتماد به نفس پايين، ترس از عدم پذيرش (طرد شدن) است.
    آنچه را که فکر مي‌کنيد درست است انجام دهيد.
    به ياد داشته باشيد اين انتظار اشتباهي است که بخواهيم هميشه مورد پذيرش و تأييد ديگران باشيم.
    5. توقعات خودتون رو پايين بياريد؛ اين غير ممکنه که هميشه بخوايد عالي و بدون نقص باشيد،
    کساني که مي خواهند هميشه عالي باشند اصولا هيچ کاري انجام نمي دهند.
    6. مسئوليتي را بر عهده بگيريد.
    7. به هيچ وجه خودتون رو با ديگران مقايسه نکنيد.
    8. هميشه ارتباط چشمي برقرار کنيد.
    اکثر مردم خيلي زياد نگران اين هستند که ديگران چگونه در مورد ان‌ها فکر مي‌کنند.
    با ايجاد ارتباط چشمي مي‌توانيد خود را يک فرد شايسته، نترس، با اعتماد به نفس نشان مي‌دهيد.
    يک ترفند کوچک وجود دارد و آن اين است که اگر شما از اين ترس داريد که مستقيم به چشم طرف نگاه کنيد،
    به جاي چشمان طرف، به فاصله? ميان دو ابروي آن فرد نگاه کنيد.
    در اين حالت نه شما مستقيم به فرد نگاه کرده‌ايد و نه آن فرد متوجه اين موضوع مي‌شود.
    براي اين کار شما بايد مدتي تلاش کنيد تا اين کار عادت شما شود.
    9. با ترس‌هايتان رو به رو شويد و از ان‌ها فرار نکنيد.
    10. آنقدر وانمود کنيد تا به دستش بياوريد.
    اگر شما در وضعيتي قرار بگيريد که احساس کرديد اعتماد به نفستان کم شده، وانمود کنيد که اعتماد به نفس بالايي داريد.
    مطمئن باشيد که اثر مي‌کند. در آن لحظه فکر کنيد يک فرد با اعتماد به نفس و محکم هستيد.
    سعي کنيد ظاهرتان را هم کنترل کنيد.
    بهتر است براي اينکه بتوانيد سريع اين کار را انجام دهيد يک فرد با اعتماد به نفس را در ذهن تجسم کنيد.


    يادت نره که براي اينکه بتوني به خواستت برسي بايد تلاش کني و از شکست هاي کوچک نترسي!
    اگه حرفي ميزني و متوجه ميشي که کسي به حرفت گوش نميده، به هيچ وجه نا اميد نشو،
    بلکه تلاشت رو بيشتر کن و اون حرفت رو با روش هاي مختلف بزن تا بالاخره به نتيجه اي که ميخواي دست پيدا کني!
    نوشته استاد سنگتراشان مدیر سایت همدردی

    کتابي که چند سال پيش خواندم پيشنهاد جالبي داشت هر چند نام کتاب را نمي توانم به خاطر بياورم
    و از اين بابت شرمنده هستم اما مي دانم نوشته «هنريت آن کلاسر» بود او در اين کتاب گفته يک جعبعه دلگرمي بسازيد.
    هر چه تعريف و کلمات مثبت درباره خود مي شنويد را بنوسيد و در اين جعبه بيندازيد هر گاه جمله زيبايي شنيديد
    که در شما احساس خوبي القا کرد آنرا روي کاغذي بنويسيد و درون جعبه بيندازيد. هر گاه احساس نا اميدي مي کنيد
    در جعبعه خود را باز کنيد و آن ورق کاغذ ها را مرور کنيد و اجازه دهيد روي شما تاثير بگذارد و درون شما را آرم کند.

    اين روش کمک فوق العاده اي به من کرد بسيار بيشتر از آن که فکرش را بکنيد.
    هر بار از شدت شادي گريستم، به خاطر مي آوردم چقدر مرا دوست داشته اند و چقدر برايم ارزش قائل شده اند
    و بخاطر ايماني که به خداوند داشتم چقدر پاداش هاي زيبا از او گرفتم. و من همه آن لحظات زيبا را مي توانم به ياد آورم.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  12. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    آخیش (چهارشنبه 28 مرداد 94), شیدا. (سه شنبه 27 مرداد 94)

  13. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    آوای عزیز،

    کسی نمی تونه مستقیم به شما بگه این خواستگار را قبول کن یا نه. چون با معیارهای خودت باید بسنجی.
    مخصوصا که ما اکثرا تخصص مشاوره نداریم و به غلط (ناخواسته) جواب شما را با معیارها و ملاکهای ذهنی خودمون می نویسیم.

    یکی دوست داره کار کنه با همسرش مشکل داره می آد می گه قبول نکنی
    یکی شاغله از کار بیرون و خونه با هم خسته شده می آد می گه وای چه خواستگار خوبی ...

    به شرایط اقتصادی خواستگارت دقت کن.
    ایشون سنی نداره و با توجه به لیسانس و سربازی، نمی شه توقع داشت پس انداز زیادی داشته باشه. اما بسنج ببین آدم تواناییه؟ مرد کار و زندگی هست؟
    سابقه کاریش را بررسی کن. چه کار کرده؟ چی بلده؟ تخصصی یا کاری بلد هست یا از این شاخه به اون شاخه پریده و گاهی کار می کنه، گاهی بیکاره ...
    از 18 سالگی تا امروزش را ببین چیکار کرده. زمان دانشجویی کار می کرده؟ وقتهای آزاد و تابستونهاش را چه کار می کرده؟

    در مورد زندگی با خانواده اش هم باز بستگی به خودت داره.
    خونشون چقدر جا داره؟ شما چقدر می تونی استقلال داشته باشی؟
    مخارج پدر و مادرش را هم این آقا باید بده؟ می شید یه خانواده 4 نفره پر رفت و آمد (عروس و دامادها و ....)
    آیا شما قراره همه کارهای اون خونه را بکنید و این آقا هم مخارجش را بده؟

    کمی سخته که یک عروس جوان خلوت و آرامش خودش را نداشته باشه. ببین تا چه حد می تونی مستقل باشی تو اون خونه.
    خوبی که این موضوع برای شما داره این هست که با توجه به این که توان اقتصادیتون پایینه، می تونی جهیزیه مختصرتری بخری.

    زندگی بقیه خواهر برادرهاش را ببین.
    از نظر مادی و استقلال و دخالت مادر و پدرش تو زندگیشون و ...
    ببین مادر و پدرش چه رفتار و نفوذی تو زندگی بقیه شون دارند. کمکت می کنه بسنجی می تونی یکی دو سال باهاشون تو یه خونه باشی یا نه.


    اگر قبول کردی دانشگاه نری،
    حداقل برای کلاس رفتن با ایشون صحبت کن. حتما برای یادگیری یه مهارت دوره ببین. آشپزی، خیاطی، ارایشگری، مربی ورزش ... هر چیزی که علاقه داری و اون آقا هم قبول می کنه و محیطش را می پسنده. اینطوری قسمتی از روزت را بیرون از خونه می گذرونی و احتمال کنتاکت و مشکل با خانواده همسر کمتر می شه،
    ضمن این که این مهارت می تونه در آینده به دردت بخوره. اگر شرایط خاصی پیش بیاد بتونی گلیم خودت را از آب بکشی.
    اعتماد به نفست هم بیشتر می شه. حتما دنبال یادگرفتن یه کاری به شکل حرفه ای و جدی باش.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (سه شنبه 27 مرداد 94), آخیش (چهارشنبه 28 مرداد 94)

  15. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    انگار که خودتم میدونی هم سنت کمه برا ازدواج هم فکرت بالغ نیست و هم درست مهمتره و هم زندگی کردن با پدرشوهر و مادرشوهر توی یه خونه خیلی جالب نیست. حتی نمیتونی با شوهرت عشق بازی درستی داشته باشی یا لباسای آنچنانی بپوشی چون تنها نیستید و پدر مادرش ور دلتن. اما خوب میدونی که برای فرار از وضعیت فعلی خونوادت میخوای ازدواج کنی به امید رها شدن از مشکلات فعلی.
    این خطرناکه.
    امیدوارم از چاله به چاه نیوفتی

  16. 3 کاربر از پست مفید سوشیانت تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (چهارشنبه 28 مرداد 94), آخیش (چهارشنبه 28 مرداد 94), شیدا. (چهارشنبه 28 مرداد 94)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 تیر 95 [ 12:19]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,266
    سطح
    19
    Points: 1,266, Level: 19
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 24.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 38 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همه شما دوستان عزیز به خاطر راهنمایی هاتون تشکر می کنم.
    قضیه منتفی شد....

  18. کاربر روبرو از پست مفید آوای دل تشکرکرده است .

    شیدا. (شنبه 31 مرداد 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 86
    آخرين نوشته: شنبه 29 اردیبهشت 97, 00:23
  2. شرایط زندگی من و اومدن خواستگار..لطفا راهنماییم کنید من چطوربرخوردکنم
    توسط Kimiya.khanom در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 شهریور 96, 04:50
  3. دارم وابسته میشم...راهنماییم کنید
    توسط parasoo67 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 اسفند 90, 02:39
  4. راهنماییم کنید-خواستگارجدید
    توسط النا61 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 47
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 اردیبهشت 88, 23:18
  5. +راهنماییم کنین دیگه واقعا خسته شدم
    توسط Sahar H در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 بهمن 87, 23:42

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.