ماسه ساله همو میشناسیم قرار بود اخر تیر به خواستگاری اصلی بیان که خالشون فوت کرد و از من خواستن تا 40 صبر کنیم . منم تو ذهنم بود که اگه بازم خواستگاری عقب افتاد ارتباطم رو باهاشون قطع کنم .
دو هفته پیش یه دعوای شدید داشتیم و من ایشونو با نفر قبلی زندگیم مقایسه کردم و گفتم اون موقع ها خیلی شادتر بودم . ایشونم همینو بهونه کرد رابطتشو قطع کرد و گفت با این حرفت خیلی آزارم دادی دیگه نمی تونم بمونم.من نمتونم اون زندگی که تو میخوای رو واست بسازم
البته بخاطر پروژه تحقیقاتی که با هم کار می کنیم مجبوریم با هم در ارتباط باشیم .ولی ارتباطمون فقط محدود به اس ام اس ایمیل و گاهی هم تلفن البته با لحن جدی و خشک.
پیش روانشناسم رفتم گفت بهش فشار نیار دچار شک شده بذار خودش تو تنهایی مشکلاتشو حل کنه گفت باهاش مهربون تر از قبل باش و آروم باش!!!
ولی واسه من این وضع خیلی آزار دهندس و چند روز یه بار از دلتنگی عصبی میشم و اس ام اس میدم و جو بدتر میشه
حالا به نظر شما من باید چیکار کنم ؟
واقعا نمیدونم مشکل از منه یا اون . اون منو یه آدم خودخواه و مودی میبینه که هر لحظه نظرش عوض میشه و یه دقیقه خوشحاله یه دقیقه ناراحت .آدمی که همش غر میزنه .آدمی که طلبکاره . آدمی که تحمل سختی رو نداره . و آدمی که تو حال زندگی می کنه
من اونو یه مرد بی توجه به احساساتم میبینم که نه کادو میخره(البته میخره ولی نه چیزی که من دوس دارم) نه منو خرید میبره نه جای تفریحی میبره درسش تو زندگیش از همه چی براش مهم تره وتازه میگه من این کارا رو واسه خاطر تو و آیندمون میکنم.و خیلی هم نگران آیندس
البته ماها ویژگی های مثبتم داریم ولی واسه اینکه حسمو بهتون بگم اینار رو گفتم
به نطرتون این رابطه رو میشه دوباره ساخت؟؟؟
خواستگار قبلیم اخلاق و منشش خیلی خوب بود و خیلی هم جنتلمن بود ولی من بخاطر اینکه خیلی رفیق باز بود و خیلی هم ولخرج و رفتار خوبی هم با خانوادش نداشت و اینکه هیچ حسی بهش نداشتم اون رابطه رو بهم زدم الان اون ازدواج کرده و خیلی هم سرش به زندگیشه و اون رفتار های ناپسند دیگه درش دیده نمیشه .
بعضی موقع ها فک می کنم اگه منو خواستگار فعلیم ازدواج نکنیم اونم به زودی با یه دختر دیگه ازدواج میکنه و خیلی از رفتارایی که من ازش حرص می خوردمو دیگه میذاره کنار.
خیلی حس بدی دارم فک میکنم نمی تونم رابطمو مدیریت کنم به خواسته هام برسم فک می کنم سیاست ندارم
علاقه مندی ها (Bookmarks)