به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 آذر 87 [ 18:57]
    تاریخ عضویت
    1387-6-07
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    3,316
    سطح
    35
    Points: 3,316, Level: 35
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    +درد دل نه خون دل!

    سلام عزیزان
    من یه ماجرایی واسم پیش اومده که به هیچکس نمی تونم بگم و داره خون به دلم می کنه! فقط می خوام شما بخونید و نظر بدین تا احساس کنم چند نفر حرفامو شنیدن شاید آروم بشم!
    من چند ماه پیش یه اس ام اس از یه دختر گرفتم(من 19.5 و اون 17 سال سن داریم) و به مرور با پرسش و پاسخ من با اون آشنا شدم خیلی ابراز علاقه می کرد و دختر یکی از آشنایان بود و می گفت 2 ساله منو می خواد! من به مرور باهاش صمیمی شدم ولی همیشه به این نکته تاکید داشتم نمی تونم قول ازدواج بدم البته ارتباط ما در حد اس ام اس و تلفن بود!تا اینکه من یه روز بخاطر یه دختر اینترنتی دیگه جوابشوندادم ولی بعد از اینکه از اون دختر اینترنتی خواستم که در باره ی ازدواج با من فکر کنه و اون منو ول کرد خیلی احساس تنهایی می کردم یاد این دختره افتادم که منو می خواست برای اینکه راحت تر بتونم دختر اینترنتی رو فراموش کنم بهش زنگ زدم و اونم با کمال میل منو قبول کرد تا اینکه 3 روز پیش رفتم در خونشون و کاملا دیدمش البته صورتشو! من از اون موقع ابراز علاقمو دو برابر کردم و البته قبلا هم کلی ابراز احساسات می کردم!من امروز رفتم و خارج از محوطه ی مجتمعشون از نزدیک و بیرون دیدمش(قرار گذاشته بودیم) خیلی خورد تو ذوقم خیلی ناجور!(آخه اصلا خوشگل نبود البته خیلی هم بد نبود و خیلی از نظر جسمی کوچیکتر از اونی بود که فکرشو می کردم) بعد که از هم دور شدیم بهش زنگ زدم و گفتم یه فرصت 1 ماهه می خوام تا فکر کنم البته این فرصتو می خواستم تا اگه تونستم بی خیالش بشم دیگه جوابشو ندم چون احساس می کردم دیگه از فکر اون دختر اینترنتی هم بیرون اومدم! تا اینو شنید قطع کرد اون موقع(امروز عصر) خونه ی دوستش بود هرچی زنگ می زدم قطع می کرد یه بار دوستش ورداشت گفت بهش چی گفتی رفته یه اتاق دیگه و درو بسته داره گریه می کنه! بالاخره موقعی که رسیدم خونه از خونشون بهم زنگ زد و از این حرفم داشت دق می کرد نمی دونید با چه لحن سوزناکی حرف می زد خیلی تلاش می کرد گریشو پنهون کنه ولی صداش تابلو بود! من اونجا آتیش گرفتم و جیگرم براش سوخت، هر چی گفتم باشه من دیگه فرصت نمی خوامو بیا با هم باشیم دیگه اثر نداشت من کارو خراب کرده بودم نمی دونید چقدر به من دل بسته بود حتی قبلا بعضی وقتا گریه می کرد می گفتم چه ته؟ می گفت می خوام کنارم باشی نوازشم کنی خواسته ی زیادیه؟ یا می گفت کاش می تونستم بگم چقدر دلبستت شدم و خلاصه بد جور عاشق بود! الان دیگه جوابی بهم نمی ده البته من اصلا نمی خوام به رابطه با اون ادامه بدم ولی دارم می سوزم که چه ظلمی در حقش کردم باور کنید اشک چشمام براش سرازیره!نمی دونید از وقتی صداشو شنیدم چقدر خون به دل شدم می گفت: فقط یه کم به حرفایی که به من (یعنی خودش) زدی فکر کن! راستش می بینم چقدر اونو وابسته کرده بودم!
    ببخشید خستتون کردم هم عذاب وجدان بود هم خون دل خودم با این حال دارم می ترکم از شدت غصه! اشک چشام هیچجور وای نمیسته مخصوصا وقتی یاد اون لحظه که حرفاشو از ته قلب می زدو منو آتیش می زد می افتم!

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 اردیبهشت 88 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1387-6-19
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    3,466
    سطح
    36
    Points: 3,466, Level: 36
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 16 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درد دل نه خون دل!

    سلام ایشون متوجه شدن شما به خاطر شکل ظاهرشون پشیمون شدین البته ناراحت شدن و دلشون شکسته.... شما هم اشتباه کردین قبل این که ایشونو ببینین و حتما بپسندین دلبستشون کردین ....به نظر من رابطتونو کم کم قطع کنید...کمی صبر کنید وقتی ایشون آروم شدن منطقی باهاشون صحبت کنید...که الان نمیتونید ازدواج کنید... موقعیتشو ندارید...همین طور معلوم نیست خانواده ها قبول کنن یا نه...مخصوصا خانواده شما...پس این رابطه صحیح نیست.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 آذر 87 [ 18:57]
    تاریخ عضویت
    1387-6-07
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    3,316
    سطح
    35
    Points: 3,316, Level: 35
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درد دل نه خون دل!

    اون اینو می دونه و حاضره چند سال صبر کنه ولی من اصلا نمی خواستم با اون ازدواج کنم اما از دلش درست خبر نداشتم یعنی چشامو بسته بودم.البته بعدش تو دلم گفتم اگه واقعا دوسم داره چرا ردش کنم اما واقعا خورد تو ذوقم انگار یه بچه ی راهنمایی رو دیدم ولی فکرش خیلی بزرگه!

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 اردیبهشت 88 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1387-5-31
    نوشته ها
    428
    امتیاز
    6,511
    سطح
    52
    Points: 6,511, Level: 52
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    80

    تشکرشده 79 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درد دل نه خون دل!

    با تمام وجود درکت می کنم اما خود کرده را ...

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 87 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1387-7-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    4,268
    سطح
    41
    Points: 4,268, Level: 41
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درد دل نه خون دل!

    سلام
    به نظر من بذار يه مدتي بگذره تا كمي آروم بشه وهمه چيزو بهش بگو (البته اينجوري كه مي گي خودش همه چيزو فهميده) هر جوري كه خودت مي دوني بهش بگو كه ازش خوشت نمياد اگه الان همه چيزو بهش بگي بهتره تا اينكه به خاطر دلسوزيت براي اون باهاش رابطه داشته باشي اگه
    بعدا بفهمه وضعش از الان هم بدتر ميشه بهتون بگم شما هم خيلي اشتباه كرديد كه نديده ونشناخته رابطتون را ادامه داديد به نظر من الان رابطتون را قطع كنيد تا بيشتر از اين هر دوي شما اذيت نشديد ديگه خودتو ناراحت نكن ديگه كار از كار گذشته اون هم فهميده كه شما ازش خوشتون نيومده ومطمين باش با گذر زمان اگر چه ممكنه خيلي سخت باشه با اين موضوع كنار مياد وشما رو فراموش ميكنه شما هم مطمين باش اگه دختري پسري رو واقعا دوست داشته باشه با وجود هر رفتار نا خوشايندي از طرف پسر ازش ميگذره واونو ميبخشه اين هم تجربه اي براي شما شد (كه اينقدر احساساتي هستي و ناراحت مي شي هيچ وقت دل دختري رو نشكوني خدا رو خوش نمي ياد ) دركت مي كنم كه چقدر ناراحتي .....با گذر زمان همه چيز درست ميشه
    توكل به خدا
    موفق باشي

  6. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 خرداد 98 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1387-6-22
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    8,904
    سطح
    63
    Points: 8,904, Level: 63
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 80 در 36 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: درد دل نه خون دل!

    پسر خوب هم تو در آينده با توجه به شرايطت هزار و يه موقعيت براي ازدواج داري و هم ايشون ...
    اما در اينجور رابطه ها در عرف ما بيشتر دختره كه ضربه ميخوره ...
    كاري كه كردي هم به نفع خودته هم به نفع اونه ..
    انرژيتو صرف چيزاي مهمي كن كه ميتونه آيندتو بسازه ...
    موفق باشي

  7. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-7-22
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    5,482
    سطح
    47
    Points: 5,482, Level: 47
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    932

    تشکرشده 968 در 217 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: درد دل نه خون دل!

    سلام عزيزم
    نمي دونم چي بايد بگم هر چقدر توي تالار مي گردم همه به يه نوعي درگيرن و تقريبا همه مشكلات شبيه همه با كمي تفاوت .
    اجازه بده منم نظر شخصيمو بدم. عزيزم اتفاقيه كه افتاده و تو نمي توني كاري كني. بگذر از اينكه از ناراحت كردن اون خانم داغوني . به نظر من اين اتفاق بهتر از اتفاقهاي بعدي بوده است فكر كن اگه مدت دوستي طولاني تر مي شد و بعد از دلبستگي هاي عميقتر اين اتفاق مي افتاد چكار بايد مي كردي؟ اين مرحله ناراحتي و ندامت هم كاملا طبيعيه و به مرور كمرنگتر مي شه و نمي خواد بيش از اين خودتو سرزنش كني. اون خانم هم با اين كار شما روشنتر مي شه و بهتر قدم جلو مي گذاره و نمي ياد با يه اس ام اس و يا راههاي غير منطقي ديگه دنبال دوست بگرده. از همه اينها گذشته من نمي دونم چرا جوانهاي ما بجاي اينكه دنبال رشد خودشون باشن از لحاظ كاري و درسي دنبال اينن كه يه دوستي پيدا كنن تا به قول خودشون از لحاظ عاطفي نيازشون برطرف بشه. تازه ترم اينكه دنبال يه دوست از جنس مخالف مي گردن. ما كه دنبال اين چيزا نبوديم يعني اشتباه كرديم؟؟؟؟؟؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.