سلام عزیزم اتفاقا تاپیک منم بخونی راجع به همین موضوعه
من پسر عموم ازم خواستگاری کرده خیلی ام دوسم داره همه چیشم از عالی عالی تره خوانواده هامونم راضی ... ولی من حس و میلی بهش ندارم ازشم بدم نمیاد ولی میلی هم ندارم ... باز اگه غریبه بود راحت میشد هر زمانی رد کرد ولی فامیل!!!! با همه این حرفا من حقیقتو همون اول به خودش گفتم و گفتم که تردید دارم ممکنه جوابم منفی باشه تصمیم گرفتم یه مدتی فرصت بدم نامزد هم نباشیم فقط ارتباط داشته باشیم بعد تصمیم بگیرم چون یه سری مشکلات دیگم دارم .... اما مطمئنم اگه حسم بهش همینطوری باقی بمونه نمیتونم راضی به ازدواج شم هم خودمو بدبخت کنم هم اونو ... به نظر من رودر بایسی رو بذار کنار بهش بگو مرددی و عقد و عقب بندازین تا تصمیم بگیری... از نظر من که این حس خیلی مهمه
همیشه لبخند بزن......
برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..
علاقه مندی ها (Bookmarks)