به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 تیر 95 [ 12:19]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,266
    سطح
    19
    Points: 1,266, Level: 19
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 24.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 38 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Smile مشکلات زندگی یک دختر 20 ساله( دچار رکود در زندگی شدم)

    سلام. امیدوارم که حال همگی خوب باشه. من همیشه این سایت رو می خونم و چیزهای زیادی یاد گرفتم.
    من یک دختر 20 ساله هستم و دو تا خواهر دارم. ما از وقتی چشم باز کردیم در فقر زندگی می کردیم. پدر و مادرم 30 ساله ازدواج کردند و ما هنوز یک خونه از خودمون نداریم. خیلی سختی ها کشیدیم. البته اینم بگم دلیل فقر ما عدم موفقیت کار پدرم و به نوعی بی مسئولیتی ایشون بوده. چون متنم خیلی زیاد میشه سعی میکنم خلاصه بگم. خواهر اولم درس خونده است. الان فوق لیسانس داره. با هزار سختی تونستیم خرج دانشگاهش رو بدیم(البته دانشگاه ملی) ولی در حال حاضر توی یک شرکت کار میکنه با ماهی 350 تا 400 (ساعتی هست)بیمه هم نداره و مجرد هست. خواهر دوم ازدواج ناموفق داشته و مطلقه هست. در حال حاضر با اقایی ازدواج موقت کرده که جریان طولانیه و در پست بعدی میگم. من عاشق درسم بودم. از کلاس اول تا سوم دبیرستان (رشته تجربی) جزء شاگردان ممتاز بودم و کلی جایزه گرفتم. خیلی درسمو دوست داشتم و می خاستم با درس داروساز بشم و خانواده ام رو از فقر نجات بدم. اما موقع کنکور یک سری مشکلات شدید به وجود اومد و من افسردگی گرفتم و با دارو بهتر شدم. اما امیدم رو از دست دادم و نتونستم درس بخونم. مشکل من اینه که ما هیچ تنوعی تو زندگی نداریم. زندگی ما توی یک رکود هست. جز سختی هیچی نمی بینیم. مامانم به تمام معنا الگوی صبر و فداکاری هست. خیلی زحمت کشیده. هرچی نگاه میکنم و هرچی مشکلات شمارو خوندم همه توی زندگی ما هست. فقر، طلاق، بیماری، دعواهای زیاد خانودادگی، بیکاری و ... . از این وضع ناراحتم. مامان بابام دوست دارند نوه داشته باشند همه همسن و سالهای اونا چند نوه دارند. بچه هاشان سر زندگیشون هستند. ولی ما همیشه از همه عقبیم. یک مورد نیست که توش موفق باشیم. واقعا چرا؟ ما خانواده مذهبی هستیم. مامانم خیلی دعا میخونه خیلی. ولی اصلا خدا هم انگار کاری نداره. واقعا موندم!!! احساس میکنم مبهم توضیح دادم ببخشید ولی خب خیلی زیاد میشه. من داستان زندگی مادرم رو توی وبلاگم قرار دادم.اگه علاقمندید برین بخونیدش خیلی قشنگه. اینم ادرسش هست ghoncheziba.blogfa.com.
    لطفا راهنمایی کنید....

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 تیر 01 [ 15:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    118
    امتیاز
    8,291
    سطح
    61
    Points: 8,291, Level: 61
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    150

    تشکرشده 170 در 75 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام خانمی
    من یه سر به وبلاگتم زدم،به نظرم باید اول سوگواری برای گذشتتو بذاری کنار
    یعنی نشدکنکور همون سال اول قبول شی فدای سرت
    از الان بدون اینکه تلاش کنی برای روبه راه کردن اوضاع اقتصادی خانوادتو وضعی که خواهرت بهش دچاره... یسال فقط رو درس و کنکورت تمرکز کن...
    پول نداری کتاب بخری برو کتابخونه...صبح تا شبم اونجا باش و فقط رو درست تمرکز کن
    این چندساله خیلی رشته پرستاری بازارکار پیدا کرده....از همون ترم سه و چهار با حقوق بالا استخدامی
    اینطوری فک میکنم حداقل نصف مشکلای خونتونم حل میشه
    موفق باشی

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 تیر 95 [ 12:19]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,266
    سطح
    19
    Points: 1,266, Level: 19
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 24.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 38 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چشمک عزیز از اینکه به وبلاگم سر زدید ممنونم. من بعد زا کلی کلانجار رفتن الان به دانشگاه پیام نور میرم و ترم اول رشته روان شناسی هستم و درسم هم خوبه. قبلا می خواستم کنکور بدم ولی نتونستم. اعتماد به نفسمو از دست داده بودم و وقتی شروع میکردم که درس بخونم همش با خودم فکر میکردم و حتی شب خوابم نمی برد و از شدت استرس تب و لرز میگرفتم. به این خاطر من رفتم پیام نور. آینده ای که من در نظر داشتم تقریبا نابود شد . الان میدونم گه بازار کار نیست و فقط واسه روحیم به دانشگاه میرم. اما الان مشکلم تنوع زندگیمه. هرچی نگاه میکنم میبینم دلخوششی نداریم. بابام نمیتونه کار کنه و مامانم باهاش دعوا میکنه. من تو خونواده ای هستم که سر یک مثلا روغن خریدن هم دادو بیداده. البته پدرم تقصیری نداره نمی تونه. از اولش هم نمیتونسته. خواهرم رو میبینم که نه کار درست و حسابی داره نه حتی بیمه ای که خیالش راحت باشه، با اینکه 30 ساله هست ازدواج نکرده و درواقع مورد مناسبی نداشت هیچوقت. به خواهر دیگرم نگاه میکنم اصلا وضعیت خوبی نداره. آرزوی یک بچه توی دلش مونده. بیچاره با امیدی به خونه بخت رفت ولی بعد از 10 سال برگشت بدون بچه. خیلی سختی کشید. دو سال صیغه اقایی بود ولی اون اقا زد زیر همه چیز و میخاست ولش کنه که سر جریانهایی قرار شد با هم ازدواج کنن. اما متاسفانه خونشون به هم نمیخوره و برای بچه دار شدن پول زیادی میخان. اونا به هم وابسته شدن و خواهر بیچاره من روی برگشت نداره با اتفاقاتی که افتاد. همین طوری بلاتکلیف مونده. و من هم به زور پول ترم دانشگاهمو جور کردم و مقداری هم خاهرم داد. از طرفی تحت فشام که برم سر کار ولی نمیتونم. قبلا رفتم فشارم می افتاد تا 6 می رفت. چون شهر ما کوچیکه کار چندانی نداره منظورم فروشندگی و وردستی خیاطی هست. تازه خیلی ها قبولم نمیکنن چون ریزه میزه ام. چرا باید همه مشکلاتو ما داشته باشیم آخه؟ خسته شدم من خیلی از مشکلات دیگران رو دیدم ولی ما از همه طرف پر از مشکلیم. خسته شدم دیگه. بسه... تورو خدا بیشتر جواب بدید چرا فقط یک نفر جواب داده. اگه من با پسری دوست بودم همه میومدن جواب میدادن ولی مشکل من از دید بقیه هیچه.
    بازم ممنون از همدردیتون...

  4. کاربر روبرو از پست مفید آوای دل تشکرکرده است .

    parastoo1 (سه شنبه 26 خرداد 94)

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 11 اسفند 97 [ 06:21]
    تاریخ عضویت
    1393-10-28
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    4,507
    سطح
    42
    Points: 4,507, Level: 42
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    151

    تشکرشده 141 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از خوندن پستت ناراحت شدم همه توی این دنیا یک سری مشکلات دارند و برخیشون دست خود آدم نیست من هم مشکلات و سختیهای زیادی دارم و همچنین پشیمان از فرصتهایی که از دست دادم ، چیزی که من به خودم و همه میگم اینه که قدر فرصتها رو بدونند و برای حل مشکلات و داشتن آینده بهتر تلاش کنند حداقل دست آوردی که میتونه برام داشته باشه اینه که سرگرمم کنه تا بتونم کمی از مشکلاتمو فراموش کنم ، قدر جوونی و هوش و استعدادتو بدون و درس بخون و کار کن تا بتونی هم برای خودت و هم خانوادت آینده بهتری درست کنی .

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 تیر 01 [ 15:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    118
    امتیاز
    8,291
    سطح
    61
    Points: 8,291, Level: 61
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    150

    تشکرشده 170 در 75 پست

    Rep Power
    30
    Array
    چرا میخای راهیو که میدونی اشتباس ادامه بدی....من بازم میگم یکم رو استرس و اضطرابت کار کن...اگه کنکور بدی و قبول شی خیلیییییی موفق تری.
    من 25سالمه...برق دانشگاه روزانه دارم
    اما واقعا پشیمونم چرا تجربی نخوندم...

    بازم روحیات خودتو خودت میتونی درک کنی....برای حل مشکلت واقعا هیچ راهی بجز این به ذهنم نمیرسه

    برات دعا میکنم
    موفق باشی

  7. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سوالت چیه آوا؟

    چون سوالت مشخص نیست، کسی برات پست ننوشته جز چشمک جان.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.