به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 دی 95 [ 18:32]
    تاریخ عضویت
    1393-4-13
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    2,879
    سطح
    32
    Points: 2,879, Level: 32
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 58 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هدف زندگیم رو گم کردم،روانشناس بالینی میتونه بهم کمک کنه؟

    سلام.
    من الان دو ساله که از مقطع لیسانس فارغ شدم و البته چون پنج ساله تموم کردم دراصل الان باید 3 سال بعد از اون باشه.
    الان اینجا مشکلات شخیصتی یا خانوادگیمو توضیح بدم. خیلی دوران لیسانسم اشتباه داشتم . انتخابای اشتباه کارای خودسرانه و اشتباه ،بچگی ،حمایت نشدن از خانواده ، تنبلی و بی هدفی و بی برنامه ریزی شدید که باعث میشد از همه کارام عقی بیفتم و به یکی دوجنبه بیشتر نرسم.
    این دوسال نیم سال اولش استراحت کردم!! نیم سال دوم یعنی نیمه اول پارسال به زبان علاقه مند شدم.یعن یداشتم بیشتر خواستم دنبالش کنم. چندماه بعد بایکی اشنا شدم رفتم نو نخ ازدواج که دیدم طرف نه به دردم میخوره نه ازدواجیه و قصد کمک بهم تو ادامه تحصیلو هم نداره چون خودش دانشجوی سال اول یا دوم دکترا بود. چندماه طول کشید تا این یارو رو فراموش کردم. بعد رفتم تو نخ ادامه تحصیل. از اول فکرم به این بود که فرصتم کمه و البته کم بود چون پایه م خیلی قوی نبود بخصوص که رشتمون سخت هست. دو ماه بعد اونو هم ول کردم رفتم تو نخ نگهداری از طوطی و گل و سنجاب!! گفتم یکی دوماه دیگه درسمو شروع میکنم .یکروز خستگی رو بهونه میکنم. یه روز اعصاب خوردی. یه روز سردرد یه روز چشم درد . یه روز میگم منبعی که انتخاب کردم مناسب نیس. یکروز میگفتم خوبه برم ازمایش خون بدم برای خستگیم .یکروز میگفتم برا جوش صورت برم دکتر تا اعصابم اروم بگیره .یکروز میگفتم خوبه صبحا برم ورزش یا برم کلاس شنا یکروز میگفتم برم دکتر چشممو معاینه کنه ضعیف تر نشده باشه . ولی جالبه هیچکدوم رو هم انجام نمیدادم

    حقیقت اینه سنم داره میرسه به 26 و 27 و اینجوری بی خیال زندگی کردن اینده ای برام نمیزاره. همینجوری پیش برم پلک میزنم میبینم مهر شده و هیچی نخوندم و میگم خب سال بعد..!!

    نه اهل رقابت بودم و هستم . نه اهل حسادت سازنده ام. نه غیرتی م. نمیدونم باید چیکار کنم از این حال دربیام
    به خودم میگم تو با این حالت بیشتر به زن های خونه دار میخوری که دوست دارن یه چیزی بپزن و بخورن و ارایش کنن و برن خرید. وجود و ارادت به بالاتر از اون نمیرسوندت. ولی خوشبختانه میل به ازدواج چندان در من نیست.
    اولین باره که میخوام همچین موضوعی رو بگم. ولی من از همون دوران دبیرستان به عشق معتاد بودم. یعنی همیشه یه عشق خیالی یا واقعی داشتم واسه خودم مثلا عاشق یه بازیگر خارجی میشدم که خب دسترسی بهش نداشتم تو دانشگاه هم عشق داشتم که نشد . خوب شد که نشد. ولی بعد از اون من دیگه چندان انگیزه زندگی ندارم. علاقه و خوشحالی های الکی اون انرژی سابق رو بهم نمیده .هدفای دوست داشتنی و رویایی هم منو به حرکت نمیداره. مگه چند روزه

    نمیدونم برای اینها و برگشتن به زندگی برم پیش روانشناس بالینی؟ چی بگم؟ روندش طولانی نیس که امثالم هم از دست بره؟ اخه اون نیست که عجله برای از دست نرفتن زمان داره . منم
    را هنمایی دوستان خوب.

    - - - Updated - - -

    فکر کنم یکی باید بگیره یه وعده کتک مفصل بهم بزنه که اهای تو میخوای چه کار بکنی با زندگگیتو گرنه اینقدر که خانوادم بهم توهین و تحقیر میکنن اگه با سنجابم حرف زده بودن یه تاثیری روش داشت که به خودش بیاد و بخواد خودشو از این تحقیرها نجات بده.

  2. کاربر روبرو از پست مفید nokte تشکرکرده است .

    یه دختر سرگردان (دوشنبه 21 اردیبهشت 94)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 دی 95 [ 18:32]
    تاریخ عضویت
    1393-4-13
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    2,879
    سطح
    32
    Points: 2,879, Level: 32
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 58 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا هیچکی جواب نداد؟ من فقط راهنمایی خواسته بودم

  4. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    فکر می کنم خیلی خوبه. حتما برو.

    روندش هم بستگی به شدت مشکل شما و مهارت و تخصص ایشون داره.

    سنجاب نگه داشتن، شنا رفتن، معاینه چشم ... هدفهای اصلیت نیستند که.
    اول اهداف کلانت را مشخص کن و کم کم وارد جزییات شو.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  5. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    meinoush (یکشنبه 20 اردیبهشت 94), nokte (یکشنبه 20 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (دوشنبه 21 اردیبهشت 94)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 دی 95 [ 18:32]
    تاریخ عضویت
    1393-4-13
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    2,879
    سطح
    32
    Points: 2,879, Level: 32
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 58 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی شیدا

    نمیدونم چرا مردم ایران از دلایل موفقیتاشون یا برگشتن به وضع ت
    طبیعی زندگی قبلیشونباکسی صحبت نمیکنن و به کسی نمگین. میترسن که کم بشن؟
    چه تو موفقیت های فردی چه ازدواجی.خواهر خودم من چنان نشون میداد انگار بدترین زندگی دنیارو داشته و رابطه اش با شوهرش خیلی خرابه. ولی بعد از چند سال شوهرشو از کنار مادرش تو یک شهرکوچیک کشوند تو تهران و چیزای دیگه که دیدم. فهمیدم اینا همش ظواهری بوده که کسی برای زندگیشون حسادت نکنه یا بخواد شوهرشو ازش بدرزده
    حالا اینجام همینطوره. تاحالا تو این دوسالی که این سایت رو میبینم به ندرت پیش اومده ببینم کسی رمز موفقیتشو بگه. درحالیکه مشخصه خیلیاشون اوشاع خوب تا خیلی خوبی دارن .ولی ساکت میمونند
    چرا هیچ کس راهنمایی نمیکنه؟

  7. 2 کاربر از پست مفید nokte تشکرکرده اند .

    meinoush (یکشنبه 20 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (دوشنبه 21 اردیبهشت 94)

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    خوب خودت هم که می گی کسی راحت کمک نمی کنه به ادم
    منم خودم گیرم

    به نظر من ایده ی خوبیه. روانشناس خوب می تونه هم راهنماییت کنه هم باهات همفکری کنه. حداقل کارشناسه و عاقله
    بهش بگو که می خوای هدفت رو پیدا کنی و نیاز به کمک داری
    سرچ هم بکن

  9. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    nokte (یکشنبه 20 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), شیدا. (دوشنبه 21 اردیبهشت 94)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 دی 95 [ 18:32]
    تاریخ عضویت
    1393-4-13
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    2,879
    سطح
    32
    Points: 2,879, Level: 32
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 58 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط meinoush نمایش پست ها
    خوب خودت هم که می گی کسی راحت کمک نمی کنه به ادم
    منم خودم گیرم

    به نظر من ایده ی خوبیه. روانشناس خوب می تونه هم راهنماییت کنه هم باهات همفکری کنه. حداقل کارشناسه و عاقله
    بهش بگو که می خوای هدفت رو پیدا کنی و نیاز به کمک داری
    سرچ هم بکن
    سلام مینوش. ممنون از حضورت و راهنماییت

    راستی من تاپیک های شکا رو هم گاها دنبال میکنم.مشاور رفتین؟ تا حالا جواب داده؟

  11. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    مردم دلیل موفقتشون را نمی گن، چون نمی تونن

    هر کس خیلی هنر کنه خودش و تواناییهاش را بشناسه و زندگی خودش را جمع کنه
    شیوه زندگی هر کس منحصر به خودش هست. نسخه دیگران ممکنه برای شما کاربرد نداشته باشه. بستگی به شخصیت و ویژگیها و امکانات شما داره.

    در ضمن هر کس توانایی اینو نداره که این مسائل را تحلیل و برای بقیه بیان کنه.

    اما کسانی هستند که تخصصشون همینه
    در این مورد کتاب و مقاله و مطلب نوشتن
    اونها را بخونید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    nokte (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (دوشنبه 21 اردیبهشت 94)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 03 اردیبهشت 95 [ 13:04]
    تاریخ عضویت
    1393-12-26
    نوشته ها
    103
    امتیاز
    4,880
    سطح
    44
    Points: 4,880, Level: 44
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    934

    تشکرشده 329 در 91 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام دوست خوبم... بی لاتکلیفی خیلی بد هست ... این حال و روز الان تو رو من وقتی ارشدم رو تمام کردم دچار شدم... یهویی انگار ول شدم... قبلش این قدر سر کار پایان نامه ام درگیر بودم و شب و روز کار داشتم ووقت سرخاروندن هم نداشتم که همش ارزو میکردم کی بشه تموم بشه درسم... ولی دقیقا دو سه روز بعد از دفاع ام دلم خیلی تنگ شده بود برای همه اون سختی هام... من خیلی دنبال کار میگشتم مرتب نیازمندی ها میگرفتم و هر جایی که رشته من رو میخواستن زنگ میزدم و میرفتم مصاحبه ولی بد اوضاعی بود هیچکس تلفن نمیزد بعد مصاحبه ها... بعضی هاش که میدونستم خیلی خوبه و باارزشه خودم زنگ میزدم و پی گیری میکردم میفهمیدم به خاطر دختر بودنم و این که میخواستن شیفت اضافه طرف کار کنه من رو انتخاب نکرده بودن... و تمام این مدت که دنبال کار بودم و نمیشد همین حال الان شما رو داشتم... زبان هم میرفتم ولی دل و دماغ نداشتم .. تازه دوست داشتم ازدواج کنم خواستگارم نداشتم و تازه بدتر این که فامیل و دوست های صمیمی ایم همه شهرستان و یا شهرهایی دیگه ای بودن .... خلاصه تا این که گفتم بیخیال که مدرکم چیه و چه قد زحمت کشیدم منشی گری هم خوبه یا کار توی داروخونه .. اخه یه سری خرج های واجب و دخترونه هم داشتم که دلم میخواست خودم پولش رو بدم و از بابام نگیرم.. مثلا دکتر پوست یا کلاس ورزش یا کلاس اموزش پیانو.. روی این حساب گفتم یه کار موقت پیدا کنم و درامدی داشته باشم که بتونم برنامه ریزی کنم برای خودم و علاقه هام... و یه کلاس تفسیر قران هم نوشتم درست همون زمان که احساس درماندگی و بلاتکلیفی و تنهایی داشتم ... چند جلسه ای بود که میرفتم و چه قد حال خوشی داشت ... خدا میدونه که توی اون جمع احساس بی غمی میکردم که همش به حرمت کلمات مقدس قران بود.. خلاصه چند روز بعدش از یه شرکت ای که ماه ها پیش رفته بودم مصاحبه و جای خوبی هم بود به من زنگ زدند و دعوت به همکاری.... یعنی دیگه نیاز نشد من برم منشب بشم یا توی داروخونه کار کنم... کاری مرتبط با رشته ام و تخصصی برام جور شد... همونی که دوست داشتم ها... الان نزدیک دو سال و خورده ای هست مشغولم ... مشکلاتی دارم اینجا هم ولی واقعا شکر میکنم .... دوست گلم این ها رو برات نوشتم که بگم پاشو و یه حرکتی بکن... باور کن وقتی شروع کنی و بلند بشی و از خدا کمک بخواهی خودش همه چی رو درست میکنه... من الان دوست دارم یه ازدواج مناسب و خوب داشته باشم ولی خوب قسمتم نشده هنوز.. گاهی خیلی کم میارم ولی میدونم باید به خدا توکل کنم و صبور باشم...البته اینجا تایپک هم زدم که برای ازدواجم میتونم قدمی بردارم و دوستان خوب اینجا هم راهنمایی کردند ولی اخرش باید اول خدا بخواد... راستی برای کار پیدا کردن بابام حرف قشنگی به من میزد می گفت باید کفش اهنی بپوشی و این قد بگردی و دنبالش باشی تا پیدا کنی... راست میگفت من خیلی خیلی راه رفتم با کفش های اهنی ایم ... موفق باش دختر گل

  14. 3 کاربر از پست مفید یه دختر سرگردان تشکرکرده اند .

    nokte (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), بارن (چهارشنبه 23 اردیبهشت 94), شیدا. (چهارشنبه 23 اردیبهشت 94)

  15. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array

  16. 2 کاربر از پست مفید خادم رضا تشکرکرده اند .

    nokte (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), بارن (چهارشنبه 23 اردیبهشت 94)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 دی 95 [ 18:32]
    تاریخ عضویت
    1393-4-13
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    2,879
    سطح
    32
    Points: 2,879, Level: 32
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 58 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    خیلی ممنون اقای امید از پیشنهادتون.حتما دانلودش میکنم همین امشب
    _____________

    از صمییم قلبم گاهی اندوه دارم. برای هرکارم مورد شماتت و سرزنش قرار میگیرم
    خیلی دختر بدی نیستم،ولی احساسمو برزو میدم با واکنش بد خواهرم روبرو میشم

    ارایشی به صورت میزارم مورد سرزنش و نکوهش شدیدی خانوادم قرار میگیرم
    هر کارم حتی تماشای مسابقات ورزشی مورد سرزنش و بدکویی قرار میگیره
    شاید هر انتخابم و خریدم نقد میشه.دختر سرگردان حرف خوبی زد که برای خریدای دخترونش باید خرج خودشو دربیاره.چون من هرموقع پول طلب کرذم مورد برخورد بد قرار گرفتم. انتخابام مورد سرزنش هست.همین سنجاب که خربدم کلی فحش خوردم و تقریبا هر روز تا زمانیکه این تو خونمون باشه فحش میخورم. حتی تا یکسال بعد از رفتنش هم میدونم از خزید همچین چیزی ازم بدگویی میشه توی خونه. به معنای واقعی کلمه هیچ کس رو ندارم. منظورم پسر و شوهر نیست. حامی دوست همدم رفیق شفیق یه ادم دلسوز . از زمان بچگی یادمه اوضاعم همین بود و شبا گریه توی چشام و دلم میخواست بمیرم
    شاید خیلیا تو این شرایط یه شوهر با سی درصد معیاهاشونم پیدا شه میرن که راحت شن میرن خونه زندگی ای برای خودشون داشته باشن .ولی من همسنجا میپوشم و این اشتباه رو نمیکنم.صد در صد از چاله به چاه افتادنه .اوه ...
    خودم از کارای قبل و حال خودم تاسف میخورم اینام سربار هستن . دست من نیست که سرعت پیشرفتم کنده. چندین سال خواب بودم و حواسم به هیچ چیز نبود. الان یکهو با کلی عیب فکری و ذهنی و رفتاری روحی و عصبی و حتی جسمی چطوری میتونم سرعت جت داشته باشم
    خیلی مواقع بخاطر جمیع شرایطی که دارم با خودم میگم گویا من ادم و جزو ادمها نیستم
    از صمییم قلبم ناراحتم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم از حق خودم دفاع کنم.
    توسط Pooh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 خرداد 94, 00:32
  2. چه طوری میتونم بخشی از حافظه مو پاک کنم
    توسط ribbon در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 مهر 92, 17:59
  3. نه میتونم ادامه بدم نه جدا بشم
    توسط sheidajojo در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 مرداد 92, 10:57
  4. با خانواده افسرده ام چه کار میتونم کنم؟
    توسط pardis 1995 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 05:48
  5. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.