به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 خرداد 94 [ 04:35]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    123
    سطح
    2
    Points: 123, Level: 2
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با همسر بی احساس ، بی تفاوت و رفیق باز چطور باید رفتار کرد ؟

    سلام من هفته گذشت هم در مورد یکی ازمشکلام از دوستان راهنمایی وکمک خواستم ولی هیچ جوابی نشنیدم توروخدا کمکم کنید زندگیم داره ازهم میپاشه الان 7ماهه باپسزخالم عقدکردم قبلا هم نامزد بودیم ولی بهم خورد وبعدازدوسال جدایی بازبه هم برگشتیم ونامزد وعقدکردیم الان دیگه به مرحله ای رسیدم که همش بدوبیراه به خودم میگم که چرا باز بهش برگشتم وبادستای خودم خودمو بدبخت کردم مشکل اصلی من اینه که شوهرم برای من وخانوادم یکذره احترام وارزش قایل نیست وهرکاری میخاد بکنه من خونواده م مثل غریبه ها آخرین نفرمیفهمیم و اگه خانوادش بگن یه کاریو بکن میکنه اگه بگن نکن نمیکنه بیش ازحد بچه ننه س وبه حرفه خانوادشه یه مثال براتون میزنم
    من دیروز زفته به شهری که دانشگام اونجاست وتصمیم داشتم تا هفته دیگه بمونم ولی بهم گفت بیا خودم پولشو میدم منم بخاطر دل اون اومدم دیشب ساعت12رسیدم ترمینال قبلش بابام بهم زنگ زده بود که چون مهمان غریب داریم بگو نامزدت بیاد دنبالت و زشته من مهمونارو ول کنم بیام منم به شوهرم گفتم که قضیه اینجوریه وتو بیا دنبالم بهم گفت من رفیقام پیشم هستن نمیتونم بیام وبگو بابات بیاد هرچی بهش میگفتم بابام مهمون غریب داره ولی تو دوستات که پیشت هستن پسرخاله هاتن وپنج دقیقه بگی میخام برم دنبال زنم آسمون که به زمین نمیرسه خلاصه هرکاری کردم نیومد دنبالم باحالیکه فهمیدمن نیم ساعت تو ترمینال تنها نشستم به غیرتش برنخوردکه بیاد دنباله زنش و اومد گوشیشو از دسترس خاموش کرد منم مجبور شدم به بابام گفتم بیاد دنبالم ازدیشب تاحالا دارم دیوونه میشم هیچکس نمی دونه چه حالی دارم احساس حقارت و شکستگی میکنم دیشب بزرگترین توهین زندگیمو بهم کرد وبهم نشون داد چقد براش یی ارزشم واهمیت ندارم ایقد ازدیشب تو شوکم و فشار بهم اومده که گریم هم نمیاد دلم میخواد خودموبکشم جیغ بکشم دیگه هیچ انگیزه وامیذی به ادامه زندگی باهاش ندارم ازش متنفر شدم یعنی ایقد بی ارزش و حقیرم که ارزش پنج دقیقه دنبال اومدنو نداشتم دارم ذیوونه میشم شوهر من بیش ازحد رفیق بازه وهرهفته دوشنبه وپنجشنبه با پسرخاله هام دورهم جمع میشن و تا پنج صبح دورهمن من هیچوقت بهش نگفتم اینکارت درست نیست وبذازش کنار میخاستم تحت فشار نذارمش درصورتیکه با این شب نشینی هاش مخالف بودم ولی دیشب واقعا بهم برخورده واحساس تحقیر زیادی میکنم یعنی پنج دقیقه از دوستاش جدامیشد میومد دنباله زنش واقعا ایقد سخت بود ایقد بی غیرته وبی تفاوته نسبت به من که غیرتش اجازه میده نصف شب تک تنها تو ترمینال بمونم و نباد دنبالم این چجور علاقه ومحبتیه که فقط موقع رابطه جنسی نشون داده میشه ارزومه بمیرم اگه بخاطر آبرو خانوادم نبودصدرصدازش جدامیشدم نمی تونم باکسیکه رفیقاش وشب نشینی براش از زنش مهمتره زندکی کنم دیشب ازش متنفرشدم دلم بدجورشکسته توروخدا کمکم کنید اگه بخاطر جهنمی شدن نبود صدرصد خودکشی میکردم توروخدا بهم بگید چیکارکنم چه خاکی سرم بریزم
    یه مثال دیگه هم از بی احترامی به خودم.وخانوادم اینه که باغی که برا عروسیمون رفته گرفته من وخانوادم اصلا ندیدیمش من از بقیه فهمیدم که رفته با باغ قرارداد بسته انگار نه انگارکه من عروسم و باید توهمه چی نظربدم خودش با خواهراش رفته باغ رو.پسندیدن بعدهم دیروز بدون اجازه من وخانوادم بدون اینکه من که عروسم وخانوادم که خانواده عروسن باغ رو ببینیم رفته باغ کرایه کرده و فقط به مامان جونش زنگ زده گفته لین تاریخی که میخام بگیرم خوبه یانه به من وخانوادم همین تلفن هم نزده توروخدا تورو خدا کمکم کنید دارم دیوونه میشم احساس خوردشدن وبی ارزش بودن دارم انگار اصلا آدم نیستم و وجود ندارم من عاشقانع دوستش دارم وبهش محبت میکنم ولی اون نسبت بهم این‌جوریه و اصلا اهمیت سرسوزن هم براش ندارم

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام ازاده جان

    عنوان تاپیکت مبهمه.اطلاع بده عنوانشو برات درست کنن تا امار بازدید از تاپیکت بره بالا

    ارسال پست در تایپکهایی با عنوان مبهم خلاف مقرراته.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  3. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (دوشنبه 24 فروردین 94)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 14 شهریور 94 [ 13:46]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    578
    سطح
    11
    Points: 578, Level: 11
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ازاد جان
    از نوشته هات مشخصه که خیلی خیلی ناراحتی
    اول از همه اینکه اروم باش
    دوم اینکه چیزی رو که میگم من دقیقا توی اطرافیانم دیدم که چنین چیزی بوده
    با توجه به نوشته هات شوهر شما بیشتر تحت تاثیر خانوادش هست
    پس باید این برطرف بشه
    سعی کن با خواهر شوهرت و همچنین مادرت رابطه خوبی داشته باشی ،بهشون نزدیکتر شو تا بدونن از خودشونی ،متوجه بشن که دوستشون داری
    سعی کن به شوهرت ابراز علاقه بیشتری کن ،این احترام به شوهرت هم از طرف خودت و هم از طرف خانوادت باشه
    اگر پدرت بتونه رابطه صمیمی تری بهاش برقرار کنه به تو هم کمک کرده
    مثلا تو و خانوادت در مورد مسایلتون ازش نظر بخواین
    اون رو متوجه این کن که براتون خیلی محترم هست
    بعد از اینکه رابطه کمی بهتر شد دقیقا زمانی که با هم خوب هستی خواسته هات رو بگو :
    مثلا بگو دوس داشتم نظرمو بپرسی ،بگو چون برام مهمتر از هر کسی هستی توقعم میشه ، ناراحت میشم این که نظر منو نخواستی ......
    سعی کن زیاد اعتراض نکنی
    کم کم با محبت و احترام این چیزا رو ازش بخواهی
    باور کن من ادم هایی اطرافم میشناسم که از این رو به اون رو شدن
    فقطم با احترام و محبت
    امیداورم که همه چیز درست بشه

  5. کاربر روبرو از پست مفید khodam128 تشکرکرده است .

    واحد (سه شنبه 25 فروردین 94)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 خرداد 94 [ 04:35]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    123
    سطح
    2
    Points: 123, Level: 2
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مریم جان چجوری عنوان روعوض کنم بلدنیستم
    Khodam128 عزیزم من خیلی به شوهرم محبت میکنم و ابراز علاقه میکنم ولی اون باهام اینجوری برخوردکرد

    - - - Updated - - -

    لطفا خواهش میکنم مشاورین راهنماییم کنن چجوری برخوردکنم باشوهرم بخاطر بی احترامیاش به خودم وخانوادم و الان که باهم قهریم بخاطر اینکه نیومد دنبالم چجوری برخورد کنم وحشتناک ازش ناراحتم ودلخورم

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 آبان 94 [ 18:23]
    تاریخ عضویت
    1393-11-23
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    954
    سطح
    16
    Points: 954, Level: 16
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 32 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم سلام.کاملا حق داری وحشت کنی درک میکنم.قبلا عاشق کسی نبوده؟به شما هیچوقت نگفته هدفش از ازدواج چی بوده؟نگفته چرا شمارو انتخاب کرده؟چند سالشونه؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید زی زی گولو تشکرکرده است .

    واحد (سه شنبه 25 فروردین 94)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مرداد 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-12-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    383
    سطح
    7
    Points: 383, Level: 7
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میشه یک مقدار اطلاعات بدین شاید بشه کمک بیشتری کرد.

    رفتارش از اول همینطور بوده یا بعد از اینکه جدا شدین دوباره نامزد کردین اینطور شده؟

    اختلاف قبلی چی بود که باعث جدایی شد؟

    تا حالا مشاوره حضوری تشریف بردین؟ نتیجه چی بوده؟

    خودش به شما گفته برگردین، یعنی ساعت رسیدن شما رو نمی‌دونسته؟

    به همین صراحت گفت که پیش دوستانش هست و نمی‌تونه بیاد پیش شما؟! یا اینکه شما این طور حدس می‌زنین؟

    خصوصیت‌های خوب و بدش رو لیست کنین...

  10. 2 کاربر از پست مفید مُحَـمَّدرِضـا تشکرکرده اند .

    واحد (سه شنبه 25 فروردین 94), بارن (سه شنبه 25 فروردین 94)

  11. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    ازاده جان تا عنوان تاپیکت درست نشه کسی نباید برات پستی بذاره وگرنه خیلی زود تاپیکت قفل میشه

    انشالله عنوانت که درست بشه مشاورا هم بهت سر میزنن....

    ببین خانومی پایین پستت یه مثلث مشکی کوچیک هستش که روش یه علامت تعجبه.روی اون کلیک کن و وقتی وارد صفحه مربوطه شدی ازت دلیل گزارش پست رو میخواد.اونجا بنویس عنوانم مبهمه و میخوام مثلا به فلان عنوان تغییرش بدم

    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  12. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    ازاده جان سلام به همدردی خوش امدید . لطفا ارامش خودت رو حفظ کن . از همین الان صبوری رو تمرین کن .

    برامون بگو که به چه علتی ازدواجتون به هم خورده بود . و چرا دوباره به طرف هم برگشتید .نامزدتون چه خوبیهایی داره که شما بهش علاقمند شدید و ازدواج کردید . ایا رفتار ایشون از اول اینجوری بود ؟

    عزیزم همیشه میگم اطرافیان ما دقیقا مثل اینه رفتارهای ما رو به خودمون منعکس میکنند . اگر ایشون داره بی توجهی میکنه . میتونه به دلیل اسیبی باشه که از بی توجهی یا تحقیر شما دیده .

    خانواده ایشون خانواده خاله شما هم هستند و شما شناخت خوبی ازشون دارید . ولی حتی اگر غریبه هم بودند شما الان دیگه باید اونها رو از خودتون بدونید .

    شما نصف شب توی ترمینال موندید . همین ایرادی که به نامزدتون وارد اوردید به پدرتون هم وارده . ایشون هم به بهانه مهمان داشتن نباید شما رو تنها میگذاشتند .

    نامزدتون با شما لج کرده . شما باید بهتر دلیل این لج کردنش رو بدونید .

  13. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 25 فروردین 94)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 خرداد 94 [ 04:35]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    123
    سطح
    2
    Points: 123, Level: 2
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نه عاشق کسی نبوده همیشه هم میگه من جزتو کسیو برا ازدواج نمیخاستم
    دلیلش برا ازداوج باهام این بوده که هم دوستم داشته هم خانوادش خیلی اصرارداشتن بامن ازدواج کنه هم بقول خودش من دختر سالمی هستم وبهم اعتماد داشته
    سنه شوهرم 30هست
    نامزدی قبلی که باهم داشتیم بخاطراینکه ازهم دور بودیم و چندماهی یه بار همدیگرو میدیدیم ازاین مشکلات بینمون نبود
    نامزدیمون بخاطر دخالت های خانواده ها و اطرافیان وناشی بودن من. بهم خورد البته از طرف خانواده من بهم زده شد
    تا حالا مشاوره نرفتم چندبارهم که بهش گفتم بیاباهم مشاور بریم میگه من خودم از صدتا مشاور بیشتر واردم ومشکلامون بعداز ازدواج حل میشه و اگه تو به حرفام گوش کنی و خانوادت دخالت نکنن مشکلی بینمون ایجاد نمیشه
    خودش بهم گفت بیا که نخوای تو خوابگاه اذیت بشی و خودم هزینه بلیطت رو میدم ساعت رسیدن منوهم میدونست
    به همین صراحت گفت که امشب دوستاش خونشون هستن ونمیتونه بیاد زشته تنهاشون بذاره

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 آبان 94 [ 18:23]
    تاریخ عضویت
    1393-11-23
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    954
    سطح
    16
    Points: 954, Level: 16
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 32 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم سلام.هرمشکلی و که توی دوران عقد داری ضرب در عدد ده بکن و زیر یه سقف تصورش کن.به نظرمن شما بدون شناخت کافی از همدیگه ازدواج کردید و شوهرشما به نظرمن میاد مسعولیت پذیرنیستند متاسفانه وازهمه مهمترهیچ براشون مهم نیست که درجهت مشکلاتی که پیش میاد و خودتون نمیتونید حلش کنید از یه مشاورحرفه ای کمک دریافت کنند.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  2. ماموریت این دو فرشته چه بود .... ؟؟؟؟؟؟ هاروت و ماروت
    توسط parsa1400 در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 فروردین 94, 06:46
  3. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  4. تفاوت سنی 8 سال، آیا از یک نسلیم؟
    توسط jodiabot در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 05 فروردین 90, 23:53
  5. تشخیص تفاوت میان عشق و شهوت !!!
    توسط erfan25 در انجمن عشق
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 16 آبان 88, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.