به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 اسفند 95 [ 21:15]
    تاریخ عضویت
    1394-1-20
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,667
    سطح
    23
    Points: 1,667, Level: 23
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 26 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    انتقام از همسر

    من خیلی سنتی و ناپخته سع سال پیش ازدواج کردم .بعد از عقد فهمیدم خیلی از حرفایی که تو خواستگاری گفته بود دروغ بود خودشون ثروتمند نشون میدادن در حالیکه بعد از عقد فل همیدم تمام خرج خونه و تحصیل خواعر برادرش هم شوهرم میده در حالیکه پدرش سالم بود و داءم خونه بود.فهمیدم شوهرم عرق خور حرفه ای بوده و به من نگفته اختلافات فرهنگی فاح ش باهاشون داشتم از عروس خیلی انتظارات داشتن خیلی دخالت می کردن مادرشوهرم خیلی رک بود و هر حرفی رو میزدمن خیلی از اونا سرتر بودم انگار خودشون فهمیده بودن و هی میخواستن تخریبم کنن اما من خیلی کوتاه میومدم چون شوهرم و دوست داشتم اونم میگفت خیلی دوستم داره و داءم بهم وعده میداد و حق و به من میداد خیلی از خانوادش بد میگفت از اینکه حمایتش نمیکنن.خلاصه بعد از دو سال شوهرم به همه چی پشت پا زد من و بچم و ول کرد به شکل عجیب و وحشتناکی سمت خانوادش رفت الان هم داریم جدا میشیم باباش همه کارست خودش و پشت پدرش قایم میکنه بچش و نمیبینه .از اینکه با همچین ادمی وصلت کردم پشیمونم همش دنبال انتقام از خودش و خانوادشم حال خوبی ندارم کمک کنید

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 660 در 231 پست

    Rep Power
    75
    Array
    سلام عزیزم
    خیلی ناراحت شدم
    من تجربه ی زیادی ندارم که بخوام راهنمایی کنم ولی ازت میخوام که صبور باشی و به خدا توکل کنی انشاا... هر چی که خیره اتفاق می افته

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 اسفند 94 [ 17:17]
    تاریخ عضویت
    1393-10-14
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,348
    سطح
    29
    Points: 2,348, Level: 29
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 156 در 69 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام ،
    شما از دست خودت عصبانی هستی ، با این خشم خودتو آتیش میزنی ، هر چیزی که بوده و شده گذشته ، دور از احساس خشم اگه بتونی مدیریت کنی جدا شدنتو ، بازیو میبری
    به خدا این دل من پر از غمه تموم دنیا برام جهنمه
    هر چه گویم من از این سوز دلم
    به خدا بازم کمه بازم کمه
    چه کنم با کی بگم عقده دل رو پیش کی خالی کنم
    دردمو با چه زبون به اینو اون حالی کنم

  4. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    مرجان عزیز سلام به همدردی خوش امدید . عزیزم خیلی کم و مختصر نوشتی . در مورد خودت و زندگیت و همسرت بیشتر توضیح بده . هدفت از ایجاد تایپک اصلاح زندگیته ؟ اگه اینطوره اینجا دوستان و مشاوران خوبی هستند که میتونند کمکت کنند تا زندگیت رو بسازی . مهارتهای زندگی رو بیاموزی . و به کار ببندی . قبل از همه باید طرز فکرت رو در مورد ازدواج و همسرت تغییر بدی . عزیزم همه ازدواجهای سنی بد نیستند . خیلیهاشون حتی بهتر هم هستند . همه در ازدواج ناپخته اند . از یه دختر کم سن و سال که اولین باره داره ازدواج میکنه انتظار پختگی نیست . حتی در قبل از ازدواج ممکنه حرفها و وعده هایی داده شده باشه که بعدا ببینی صحت نداشته یا بزرگنمایی بوده . اینها دلیل نمیشه که شما نتونی خوشبخت بشی . برای شروع فایل کلید مرد رو از همین تالار گوش کن تا بعد .

  5. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    نادیا-7777 (جمعه 21 فروردین 94)

  6. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    مرجان عزیز سلام

    خوش امدی به همدردی

    با چیزهایی که شما توضیح داده مشخصه اختلافات فرهنگی زیادی داشتید .کاش همه دوستانی که میبینن انقدر اختلاف دارن اقدام به بچه دار شدن نکنن....

    چرا همسرت شما و بچه اشو رها کرده و رفته سمت خانوادش؟

    چرا خودشو پشت پدرش قایم میکنه؟مگه کاری کردی؟

    الان شما با بچه ات کجا هستید؟

    خودت درامد و شغل داری و ایا کسی شما رو از نظر مالی حمایت میکنه؟

    چند سالته شما و بچه اتون؟

    در چه مرحله ای از جدایی هستید؟

    ببین مرجان عزیز

    اصلا به فکر انتقام نباش...ما درکت میکنیم که پر از خشم هستی الان، اما دقت کن تو الان بچه داری و در هر شرایطی باید مراقب روحیه بچه بی گناهت باشی...خشم و کینه شما صد در صد به اون منتقل میشه و در اینده اش تاثیر گذاره.....

    شما به جای انرژی گذاشتن برای انتقام گرفتن ، به فکر گرفتن حق و حقوقت باش .و به هیچ عنوان هم اقدامی برای جدایی و اینها نکن.اینها رو فعلا داشته باش......
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  7. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    نادیا-7777 (جمعه 21 فروردین 94)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 اسفند 95 [ 21:15]
    تاریخ عضویت
    1394-1-20
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,667
    سطح
    23
    Points: 1,667, Level: 23
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 26 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من 27 سالمه لیسانسه ام منزل پدری ام خانوادم وضع خوبی دارن و خیلی ساپورتم میکنن.بچم یه سالشه ناخواسته باردار شدم ده ماهه پدرش رهاش کرده و یک بار هم ندیدتش .زندگی پسبتا خوبی داشتیم شوهرم خیلی بهم ابراز علاقه می کرد و می گفت خیلی زندگیمون خوبه.تنها مشکلمون مساءل اقتصادی بود که ریشش پدرشوهرم بود تمام پولایی که تو شش سال کار کرده بود صرف خانوادش کرده بود و علیرغم وعده هاش موقع عروسی حمایتمون نکرد شوهرم بیشتر از من ازش ناراضی بود و پته باباش و پیش خانوادم میریخت بیرون.شش ماه باهاشون قهر بودیم بعد ازشش ماه باباش اومده بود شوهرم و با وعده وعید با خودش همراه کرده بود شوهرم یه هفته اخر عوض شده بود سنگ خانوادش و به سینه میزد تا اینکه یه روز باباش اومد خونم من باهاش معمولی برخورد کردم ازش پذیرایی کردم اما اون به قصد دعوا اومده بود از قبل قصد به هم زدن زندگیم و داشته منم دیدم این بدتر شده چشمام و بستم همه حرفام و زدم تا اون مدت بهشون کمترین بی احترامی نمی کردم اون روز هم نکردم ولی باصدای بلند همه گلگیهام و کردم شوهرم که اون همه می گفت دوستم داره اومد یه سیلی محکم بهم زد و پدر شوهرم کلی خوشحال شد احساس تنهایی کردن چاره ای نمیدیدن خانوادم و خ بز ردار کردم برادرم شوهرم و کتک زد و من هم اومدم خونه بابام تا یه ماه خبری نش د به پیشنهاد مشاور بهش زنگ زدم از این رو به اون رو شده بود گفت بچه رو نمیخوام کلی از باباش و خانوادش تعریف کرد پس اندازایی که من کرده بودم و تمام به خانوادش داده بود الان هم داره خرجشون و میده.فعلا کارمون به دادگاه افتاده حالا بماند که چقدر بهم تهمت زدن ابروم و جلوی اشناهامون بردن بهترین جهاز و بردم گفتن با یه دست لباس اومده با مادر شوهر خواهرم رو هم ریختن سعی کردن زندگی خواهرم و به هم بزنن اما خدا رو شکر به هیچ کدوم از اهداف شومشون نرسیدن رابطه خواهرم تازه با خانواده شوهرش بهتر هم شد.منم جهیزیم و تونستم ثابت کنم.پدر شوهرم خیلی زبون بازه همه رو با خودش همراه می کنه و تا میتونه دروغ می گه شوهرم هم خودش و کنار کشیده انگار نه انگار تمام جلسات دادگاه و باباش میاد باباش پیغام پسغام میده باباش داءم از جلوی خونمون رد میشه و سرک می کشه از باباش بدم میاد شوهرم تا این حد دهن بین نبود ارزوی مرگشون و میکنم خیلی سعی می کنم به اعصابم مسلط شم ورزش می کنم خرید می کنم بیرون میرم اما از تو داغونم.بهم راه کار بدید

  9. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    خانومی بین خطوطت یکمی فاصله بذار تا خوندنش راحت تر باشه

    خیلی خوبه مرجان عزیز....افریم که به فکر روحیه ات هستی....و باید خودتو از لحاظ روحی بیشتر تقویت کنی.....مهم نیست چه تهمتهایی بهت زدن...اینجور مواقع همه به تهمت متوسل میشن.

    اگر میتونی حتما سعی کن یک وکیل بگیری به چند دلیل :

    هم اینکه بتونه حق و حقوقت رو بگیره و هم اینکه کمتر بری دادگاه تا اعصابت کمتر خرد بشه....من هم مواقعی که دادگاه میرفتم خیلی استرس داشتم اما وقتی وکیل گرفتم استرسم به ریز صفر رسید.
    حتما این کارو بکن.و خودتو اصلا در وضعی قرار نده که با پدرش دهن به دهن بشی....

    مرجان عزیز

    چیکار میخواهی بکنی؟میخواهی برگردی سر خونه و زندگیت و یا خودت بر طلاق مصمم هستی؟

    الان دادگاه میرید برای مهریه است و یا طلاقه؟جه کسی اقدام کرده؟

    پدرش با چه نیتی سرک میکشه و از جلوی خونه شما رد میشه؟میدونی نیتشو ؟


    مرجان خانومی سعی کن همه چیزو کامل توضیح بدی با توجه به اینکه در 24 ساعت سه تا پست بیشتر نمیتونی بذاری......
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  10. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    نادیا-7777 (جمعه 21 فروردین 94)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 اسفند 95 [ 21:15]
    تاریخ عضویت
    1394-1-20
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,667
    سطح
    23
    Points: 1,667, Level: 23
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 26 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مریم جون وکیل دارم برای مهریه

    نفقه .جهیزیه.اجرت المثل.خودم

    دادگاه نرفتم .جهازم و گرفتم . من

    نمیدونم به چه هدفی میان نزدیک

    خونمون پدرش کلا خیلی ادم فضول

    و دخالت کنیه می خواد از همه چی

    سر در بیاره اینم ناگفته نمونه الان

    سرک کشیدناشون خیلی کم شده اینا

    از من انتظار نداشتن مهریه اجرا

    بذارم مادرشوهرم به یکی از

    اشناهامون گفته بود اینا باید به دستو
    پای ما بیفتن حدسم اینه که اینا می

    خواستن به من فشار بیارن قصدشون
    طلاق نبوده.

    .درمورد طلاق هم اوایل می گفتن

    طلاق نمیدیم تا اذیت شی.اما الان

    پشیمون شدن می گن توافق کنیم

    خونم و عوض کردن تو حومه شهر

    بردن گفتن یا اونجا زندگی کن یا

    طلاق.عاقلانه فکر می کنم می گم

    طلاق اما ته دلم شوهرم و دوست

    دارم و میخوام اصلاح شه.لز حالت

    دوم بدم میاد منطقی نگاه میکنم اون

    مرد نیست از طرفی نگران اینده

    خودم و بچم هستم.همش افکار منفی
    سراغم میاد می گم من این جا بچه

    داری می کنم و ایندم رو هواست اون

    وقت اون خودش و از هفت دولت ا

    زاد کرده همش فکر می کنم

    خوشه.خیلی هم احتمال میدم تو این

    مدت پای زن هم به زندگیش باز

    شده.چی کار کنم فراموشش کنم؟چی
    کار کنم خوشبختی رو فقط تو خودم

    و بچم ببینم؟خیلی دعام

    کنید.میشکای عزیز متن جالبی بود

    سعی می کنم تو خودم پرورش بدم

  12. کاربر روبرو از پست مفید Marjan.15663 تشکرکرده است .

    بارن (جمعه 21 فروردین 94)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 اسفند 95 [ 21:15]
    تاریخ عضویت
    1394-1-20
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,667
    سطح
    23
    Points: 1,667, Level: 23
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 26 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی نیست جوابم وبده شما جای من بودید چی کار می کردید؟

  14. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    مرجان عزیز هنوز نگفتید اون سخنرانی رو گوش کردید یا نه ؟ به نظر من اشتباه شما این بوده : شما همسرتون رو می خواهید بدون خانواده اش . چیزی که غیر ممکنه .

    شما ایشون رو از خونواده اش جدا کردید و جذب خودتون کردید . ولی متوجه نبودید که با این کار دارید از خودتون دورش میکنید . یک گل رو اگر بچینی و از ریشه اش جدا کنی . ممکنه مال شما بشه . ولی چند روز میتونه بدون ریشه دوام بیاره . شک نکن که در اولین فرصت به طرف ریشه فرار میکنه . همسر شما درامد و دسترنجش رو برای خانواده اش خرج میکنه . این نشون میده که ایشون فرد قدر شناس و مسئولیت پذیریه . و قدر زحماتی که پدر مادرش براش کشیدند و شما از اون خبر ندارید رو میدونه .
    حالا چرا شما نمیتونید از این قدر شناسی و مسئولیت پذیری بهره مند بشید جای تامل داره .


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.