سلام دوستان خیلی ممنون جوابمو میدین
من اولین باری که اون فردو دیدم و مثلن عاشق شدم نمیدونستم شخصیت معروفی هست
چند مدت بعد فهمیدم اما بازیگر یا خواننده و فوتبالیست و غیره نیستن..بهتره نگم چ کارن
میدونم مسخرم میکنید چون خودمم خودمو همیشه به خاطر این احساس مسخره میکنم
من ازوناش نیستم که یا اون یا هیچکی
چون میدونم از هر کی خوشم بیاد قطعن بهش نمیرسم
بعدشم تو زندگی خیلی مشکلات دارم و این مشکل هم ی تیکه کوچولوشه(مثل افسردگی و کمبود اعتماد بنفس و مشکلات خانوادگی و سو تغذیه و انواع بیماری و قرص و دوا و کوفتو و غیره.پدرم هم قربونش برم جانباز اعصاب و روانه و مادرم دست کمی ازون نداره.تازه پسرعمو دختر عمو هستن که ینی عقلم هم....بماند)
همون طور که گفتم ایشون معروفن و من مطمعن هستم به گردپاشونم هم نمیرسم چ برسه به خودشون
حتی تو خیالات هم نمیتونم تصور کنم داداش یا دایی یا عموم هستن چ برسه به عشقم!!!
سطح اجتماعی و فرهنگی و علمی و اقتصادیشون خیلی از من بالاتره و این خیلی اذیتم میکنه چون من پتانسیل اینو داشتم که در سطح ایشون باشم حداقل در سطح علمی ایشون ولی به علت کلی مشکلات نشد و خودمم بکشم شاید به ختمشون برسم:(((((
حس میکنم خدا میدونسته قراره من از اون طرف خوشم بیاد جلوم سیم خاردار کشیده یهویی پیشرفت نکنم
اصلا انگار خدا میخاد به هیجا نرسم چ برسه به عشقم
من مشکلم با خداست که چرا این احساسو تو وجود من قرار داد با این که میدونست رسیدن بهش محاله....حس میکنم خدا فقط میخاد زجرم بده
منو آفریده واسه له شدن و محض خنده بقیه بندگان
خیلی خیلی مسخرص نه؟؟؟!!!!
ینی واقعا خدا انقدر بدجنسه؟
آخه دختری مثل من که در حد دستمال گردگیری هم ارزش نداره آشق میشه؟
قیمت سیانورو کسی میدونه؟کجا میفروشن؟
اینهمه حرف زدم واسه سوال آخر
پ.ن:لطفا نظر بدین وگرنه پستو هی ری آپ میکنم...گفته باشم