مرسی از دوستانی که برام وقت گذاشتن
Tik Tak عزیز
هیچوقت توی زندگیم آدمی نبودم که با برنامه ریزی پیش برم! همیشه برنامه ریزی هام با شکست مواجه میشه! وقتی تصمیم میگیرم که یه کاری تا ساعت 2 انجام بدم مطمئنا ساعت 2 تموم نمیشه! با اینکه برنامه ریزی هام خیلی سخت هم نبوده. کلا خیلی وقته بیخیال برنامه ریزی های روزانه شدم! شاید برای خودم توی روز تصمیم بگیرم که یه کاری رو تا یه ساعتی انجام بدم که اون هم مشمول دقیقه 90 شدن میشه !! اهل خیال پردازی و رویا بافی هم زیاد نیستم
e.v گرامی
من خیلی زیاد به خاطر این اخلاقم دردسر و استرس تحمل کردم. خیلیییییییی زیاد ! امیدوارم بتونم مشکلمو حل کنم هرچند که حتی برای پیش بردن این تاپیک هم اونقدر باانگیزه نیستم
محیا ناز جان
تاپیک رو دنبال کن شاید نکات خوبی توش باشه که به درد هر دومون بخوره و امیدوارم با راهنمائی های دوستان نتیجه ی خوبی بگیری و همیشه موفق باشی
- - - Updated - - -
آقای m.reza91
ممنون از لطفتتون
راستش همیشه از پر کردن پرسشنامه با چند تا جواب کوتاه و محدود فراری ام سعی کردم با دقت به سوالا فکر کنم امیدوارم کمک کننده باشه
1-
اغلب اوقات تن به کار نمی دهم زیرا احساس می کنم در حالت احساسی خوبی نیستم
ابدا! موضوع اصلا احساسات نیست. همین الان من توی فاز احساسی خوبی هستم اما هفته ی قبل کاری داشتم که حداقل هشت ساعت وقت میخواست اما من انقدر اون کار رو انجام ندادم تا ساعت 11 شبی که فرداش باید کار رو تحویل میدادم! لازم به ذکر نیست که تا خود صبح براش بیدار بودم!
2-
گاهی اوقات از انجام کارها طفره می روم زیرا انجام آن ها به نظرم دشوار می آید
بله تا اندازه ای. گفتم که برای انجام یک کار بهترین حالت انجامش رو در نظر میگیرم و برای همین کار برام سخت میشه! گاهی این سخت بودن اجازه نمیده که اصلا طرفش برم. البته اکثر اوقات برعکسش صادقه یعنی من تصمیم میگیرم که چه کارهایی میخوام انجام بدم و وقتی خیالم راحته که میدونم میخوام چیکار کنم و چقدر زمان براش مورد نیاز هست تا آخرین لحظات از انجامش طفره میرم
3-
گاهی اوقات از انجام کارها طفره می روم زیرا از شکست می ترسم
معمولا وقتی احتمال شکست رو میدم اصلا اون کار رو قبول نمیکنم! من کاری رو قبول میکنم که بدونم میتونم به بهترین نحو انجام بدم (هرچند در دقیقه ی 90)
4-
اگر احساس کنم که نمی توانم کاری را به نحو احسن انجام دهم از انجام آن صرف نظر می کنم
دقیقا همینطوره! بدون هیچ توضیح اضافی
5-
اغلب احساس می کنم کارم را به شکل مطلوب انجام نداده ام زیرا دربرخورد با کار بسیار سختگیر هستم
خیلیی زیاد. گفتم که حتی وقتی وقت هم ندارم حاضر نیستم قضیه رو سر هم بندی کنم. مثلا تصور کنین برای یه سمینار کلاسی دوستام یه مقاله میخوندن و از یه هفته قبل آمادش میکردن (چون نیاز به کار خاصی نداشت) اما من بالای 200 تا مقاله جمع میکنم و انقدر کارم زیاد بود که تا آخرین لحظات باز هم نمیتونستم به اون ایده الی که میخوام برسم و در نهایت نمره ها یکی بود!
6-
وقتی کاری را که قرار بوده انجام نمیدهم احساس گناه میکنم
خیلی زیاد. حتی اگه نتیجه از نظر دیگران هم رضایت بخش باشه اما من به اون چیزی که میخوام نرسیده باشم احساس بدی دارم! شاید اسمش احساس گناه نباشه اما احساس بدی دارم
7-
وقتی از دیگران خشمگین هستم از انجام کارها طفره میروم
شاید گاهی اوقات این اتفاق افتاده باشه اما همونطوری که گفتم انجام ندادن کارهام ربط زیادی به احساساتم نداره
8-
اغلب چون نمیتوانم جواب نه بدهم انجام کارهایی خلاف میل تقبل میکنم
کمی! اکثرا اینطور نیست . میتونم نه بگم اما خب من هم مثل بقیه گاهی توی شرایطی قرار میگیرم که مجبور به قبول کردن یک کار میشم.
9-
گاهی اوقات چون احساس میکنم دیگران میخواهند ریاست کنند و از من انتظارات بی مورد دارند از انجام کارها طفره می روم
خیلی زیاد. اگه برخلاف میلم کاری رو قبول کنم تنها شرایطیه که حاضرم یه کار سرسری رو انجام بدم و اونقدر سختگیر نباشم.
10-
اغلب احساس میکنم باید کارهایی انجام دهم که علاقه ای به آنها ندارم
شاید توی چند وقت اخیر اینطور بوده. اما وقتی به کاری علاقه هم دارم بازم لحظات آخر رو برای انجامش انتخاب میکنم
11 -
انگیزه مقدم بر کار است یعنی تا انگیزه نباشد نمیتوانم کار را انجام دهم
تا اندازه ای.
علاقه مندی ها (Bookmarks)