به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 شهریور 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1393-12-02
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    352
    سطح
    7
    Points: 352, Level: 7
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    برای تولدی دوباره از کجا شروع کنم ؟

    به نام حضرت دوست

    کودکی و نوجوانی ام در غفلت و در بی خبری گذشت
    کنون که در جوانی چشم گشوده ام
    خودم را دختر جوانی می بینم که خیلی جا برای بهتر شدن دارد
    خیلی عادات و صفاتی که نیاز به اصلاح دارند
    خیلی کارهای انجام نشده
    خیلی هنرهای نداشته
    خیلی حسرتها از اشتباهات انجام شده
    از انتخاب ها و تصمیمات غلط
    خلاصه از خود فعلی ام و زندگی گذشته ام راضی نیستم!

    کمبودهایم و نقاط ضعفم بیش از همیشه واضح شده و ضربه هایی که از آنها دیده ام جلویم قد علم کرده اند. میخواهم یکی یکی شان را اصلاح و برطرف کنم.

    شخصیت من فعلی:
    22 ساله
    دیپلم تجربی و خواستار ادامه تحصیل
    سردرگم و گمشده در باد!
    با
    عدم شناخت کافی از علایق واستعداد و توانائی هایم
    از احساسات و هیجاناتم و نحوه تخلیه به موقع و درست شان
    با
    اعتماد به نفس پایین
    کمال خواهی در هرچیز و هرکس و هرجا!
    حساسیت و زود رنجی از نزدیکان
    ترس از آینده
    اضطراب و آشفتگی ذهن
    منتقد درونی پرحرف!
    صبر و تحمل پایین


    تغییرات دلخواه/ صفات مورد پسندم / شخصیت ایده آل من :
    کسب آرامشششش ذهنم
    کسب رضایت و قناعت در درونم
    شناخت کافی یافتن از خودم و استعداد ها و علایقم
    تبدیل استعدادهایم به مهارت و توانایی خاص خودم
    جرات مند شدن
    صبور و با حوصله تر شدن
    مسئولیت پذیر شدن
    منظم شدن
    مهارت صمیمی شدن و دوست نزدیک داشتن
    مهارت شوخ طبعی
    پشتکار داشتن و سخت کوش شدن
    ...

    برای خودم لیست شان که کرده ام فقط آتقدر زیادن و بعضی هایشان عمیق و ریشه ای که نمیدانم از کجا شروع کنم و با کدام یکی؟

    این تاپیک را ایجاد میکنم برای جمع بندی و ثبت روند پیشرفتم و همچنین جایی برای مشورت و کمک گرفتن از تجربیات شما دوستان درین زمینه. به نظرتان از کدام یک و چطور شروع کنم؟


    سپاس از حضورتان

  2. کاربر روبرو از پست مفید بهار بانو تشکرکرده است .

    meysamm (شنبه 02 اسفند 93)

  3. #2
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    برات یه توصیه دارم :

    من تو سن 23 سالگی تازه فهمیدم آدم باید چه جوری فکر کنه. تا قبلش فکر میکردم!! که دارم از مغزم استفاده میکنم . در واقع تا قبلش من فقط تو دنیای تخیل بودم و پر از ناراحتی و درد.

    به نظر من هر کسی یاد بگیره که چه طور باید از تخیلش و فکرش استفاده کنه بازی دنیا رو برده یعنی میتونه به آرامش برسه حتی تو اوج مشکلات.

    یاد بگیر چطور فکر کنی. یاد بگیر هدف واقعی یعنی چی. یاد بگیر که بین رویا و زندگی در زمان حال یه مرز بذاری و خودت رو مجبور کنی که تو رویا فرو نری. از مرز بیرون نرو.

    تخیلات فقط برای واقعات امروزه. همین و بس . گذشته تموم شده و رفته و فقط باید از تجربه هات استفاده کنی و هیچ تغییری نمیتونی توش ایجاد کنی. پس فکر بهش کار بیخودیه. از همین

    لحظه گذشته رو فراموش کن.

    آینده هنوز نیومده پس فکر کردن بهش اشتباه محضه.

    تنها زمان حال وجود داره و فقط و فقط زمان حال.

    زمان آینده فقط برای هدف هاست که اونم در زمان حال اجرا میشه. یعنی چیزی که به عنوان هدف برای سال بعد انتخاب میکنی تنها زمانی جز واقعیات زندگی محسوب میشه که در همین

    لحظه در یکی از پله های رسیدن بهش باشی وگرنه اسمش رویاست و زندگی رو برات تلخ خواهد کرد.

    یه مثال میزنم از نحوه ی فکر و تخیل صحیح:

    امروز قراره بری مهمونی چیزی که فکر و زندگی در زمان حال نامیده میشه یعنی اینکه فکر کنی و تخیل کنی که با کدوم لباس برازنده میشی. یعنی از ذهنت برای بهترین بودن در زمان حال

    استفاده کن و بعد عمل کن یعنی اون لباس رو بپوش. بین لباسایی که داری و یا اینکه در حال حاضر میتونی بخری . نه لباسی که تو رویاهاته.

    امیدوارم بدونی که همه چیز دست خودته. اگه بخوای همین لحظه زمان شروع تغییراتت خواهد بود وگرنه تلف کردنه عمره.

    امیدوارم دوستان جوابای بهتری بهت بدن.

    موفق باشی.

  4. کاربر روبرو از پست مفید شکوه تشکرکرده است .

    بهار بانو (یکشنبه 03 اسفند 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 شهریور 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1393-12-02
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    352
    سطح
    7
    Points: 352, Level: 7
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    شکوه عزیز
    واقعا ممنونم بابت خوندن نوشته بی سر و ته ام! چون موقع نوشتن آرامش و تمرکز کافی نداشتم و بعد بحثی که با برادرم داشتم و حسابی داغون بودم به این نتیجه رسیدم که دیگه وقتشه لازمه دست عمل جدی تر و تغییر بعضی چیزا در خودم بزنم.

    توصیه هات عالی بودن مخصوصا چیزی که در مورد تخیل برای واقعیات امروز و لزوم برداشتن قدم روزانه در مسیر اهداف گفتی خیلی خوشم اومد و سعی میکنم در طول روزم ازش استفاده کنم.

    من دوتا تاپیک ات رو هم خوندم و چقدر درک کردم و فهمیدم ات چون بعضی از مشکلاتی که گفتی عین مشکلات من هست. منم کودکی سختی داشتم و منم تازه فهمیدم که نقش برادر بزرگ نداشته خانواده سالها من اشتباهی یدک کشیدم و یک مدافع خانواده و جنگجوی به تمام معنا بودم که پسرا موفقیت و جسارتم رو تحسین میکردن و دخترا حسودی میکردن بهم و من از تنهایی خسته ام . کمبودهام رو توی مدرسه و دوران تحصیلم و بعد دیپلم با موفقیت های پی درپی پر میکردم . برای بار اول کاری کردم که هیچ کدوم از دخترای فامیل حتی پسرا شهامت انجامش رو نداشن من انجام اش دادم و موفق بودم . اما بعد شکستی که اخیرا داشتم دچار سردرگمی شدم . دیگه تحسین شدن و تو چشم بودن رو نمیخوام در عوض یک ذهن و دل پر از آرامش و چند دوست خوب و صمیمی میخوام تا لحظه لحظه زندگی رو نفس بکشم و خوش باشم بدون استرس رسیدن یا نرسیدن به قله ی موفقیت ها .

    شهامتم در بعضی زمینه های عملی خیلی خوبه و نظیر نداره اما در رد جرات مندانه درخواست هایی که ازم میشه و در بیان جرات مندانه احساسم هنوز میلنگم.

    و لازمه دخترانه تر باشم درین زمینه پیشرفت هایی هم داشتم در تیپ و ظاهرم. به خودم بیشتر میرسم ولباس شیک می پوشم. هرچند رفتار هام و مخصوصا نرم و آرام صحبت کردن رو هنوز روش کار میکنم.

    سالها اشتباهی الگوی من پدرم بوده تو رفتارهام و در عمل اشتباه بودن این الگو برداری بهم ثابت شده و الان میخوام مادرم رو الگو قرار بدم چون من دخترم و فقط تو موارد خاص مثل رسیدن به اهداف بزرگ زندگی و شکست ناپذیر بودن از پدرم الگو میخوام بگیرم.مادرم استاد صبوری و آرام صحبت کردن هست برعکسش منم که داد و هوارم میره بالا وقتی عصبانی میشم و بی نهایت کم حوصله و کم طاقتم. دختر و زن دریای آرامشه و بقیه آرامش و قوت قلب میده نه اینکه خودش بیتاب و پرتلاطم باشه. و اینکه نه سردی رو تحمل میکنم نه گرمی رو! یکم سختی ببینم گله و شکوه ام به آسمونا میره! اگه بتونم صبورتر و آرام تر بشم خیلی زندگی برام بهتر میشه مخصوصا با مشکلاتی که فعلا باهاشون دست و پنجه نرم میکنم.

    یکی از زمینه های دیگه ای که توش خیلی ضعف دارم تصمیم گیری و الویت بندی هست. افتضاح ام درین زمینه. بعدش هم پشیمون میشم از بعضی از انتخاب هام و تصمیم گیری هام هم نیمه کاره و ناتمام بر جای میمونه و این مورد خیلی انرژی ام رو هدر داده خیلی! خسته ام از اول شروع کردن های دوباره از صفر شروع کردن ها وقتی چندین بار تا وسط راه رو رفتم و پشیمون شدم و از اول شروع کروم در یک مسیر جدید.چرا چون تصمیم گیری بلد نیستم و الویت کارام برای خودم هم مشخص نیست. من ذهنم مملو از اطلاعات در زمینه های گوناگون هست و بعضا اطلاعاتی که اضافی ان حتی اما تو انتخاب، تصمیم گیری ، الویت بندی و استفاده بهینه ازین اطلاعاتی عظیمی که دارم موندم! نمیدونم چطور هوش تصمیم گیری ام رو بالا ببرم؟


    خودم فکر میکنم چون در کودکی از محبت مادرم کمتر بهره مند بودم در نتیجه الان دلسوزی مادرانه خیلی در من شدید هست و نسبت به خواهر برادرهای کوچکترم و حتی مادرم خیلی احساس دلسوزی زیادی دارم و همین گاهی باعث تداخل نقشم با مادر یا بحث و دعوام با برادر نوجوانم میشه و دلسوزی ام رو تعبیرش میکنه به فضولی! و این اصلا برام قابل تحمل نیست.

    حتی نسبت به بقیه آدمها هم زیادی دلسوزم و نمیتونم طولانی مدت کینه به دل بگیرم و اکثرا اشتباهات اونا رو برای خودم توجیه میکنم و همین باعث میشه به دل نگیرم و زود ببخشمشون حتی کسانی رو که دعواهای ناجور باهم داشتیم رو ! داداشم بهم میگه نه به اون دعوا کردنت و نه سریع بخشیدن بعدش! خلاصه لازم می بینم این احساس دلسوزی افراطی رو در خودم کنترل کنم.

    طبق پستی که از مدیر گرامی همدردی تو تاپیک ات دیدم فهمیدم برای شروع کار باید تغییراتی که میخوام بیارم رو گروه بندی کنم و بعدش الویت بندی! برای من این سخت ترین کاره من تو الویت بنری کارهام اکثرا با شکست مواجه بودم و جورش رو هم کشیدم خیلی درد داره که کاری رو که مهم نبوده چندان انجام بدی و بعدش بمونی وسط کاری که ضروری بوده و من انجامش ندادم. سعی ام رو میکنم در اولین فرصت امتحانش کنم با اینحال ممنون میشم یکی در زمینه گروه بندی و الویت بندی اهدافم به من کمک کنه.

  6. کاربر روبرو از پست مفید بهار بانو تشکرکرده است .

    شکوه (دوشنبه 04 اسفند 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 30 مهر 01 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1387-6-19
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    11,511
    سطح
    70
    Points: 11,511, Level: 70
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    64

    تشکرشده 167 در 67 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    1- هر شکست خودش یک تجربه هستش ، یعنی یک درآمد فقط مهم این هست که دیگه آن شکست تکرار نشود .
    2- از قدیم گفتن همت ، دولته . سعی کن همت بلند داشته باشی فقط بدون که یکهو آدم نمی تونه با همت بشه (و یا هر چیز دیگه) ، هر چیز با ارزشی کم کم بدست میاد . در واقع به دست آوردن اینجور چیزها خودش یک ثروته پس باید صبور بود و پشتکار داشت .
    3 - عموما بعضی ها وقتی تب جوانیشون یکم افت میکنه این فکر به سرشون میاد که زندگیم داره الکی میگذرد که خیلی هم خوبه فقط باید حواستون باشه که زندگیتون دیگه سر این فکر و با خیال پردازی درباره رسیدن به موفقیت نگذرد . شروع به کار و تلاش حتی اگه به شکست منجر بشه باز هم ارزشمنده (انسان با کسب تجربه اشتباهاتش کم میشه).
    4 - همیشه شروع یک کار تازه سخته اما سخت تر از آن ادامه دادن و به نتیجه رساندن آن کار است (باز هم میگم صبر احتیاجه) .

    امیدوارم موفق بشوید
    هر که بی‌مشورت کند تدبیر * * غالبش بر غرض نیاید تیر

    بیخ بی‌مشورت که بنشانی * * بر نیارد بجز پشیمانی

  8. کاربر روبرو از پست مفید TikTak تشکرکرده است .

    بهار بانو (دوشنبه 04 اسفند 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 بهمن 94 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1393-9-04
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    1,856
    سطح
    25
    Points: 1,856, Level: 25
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 153 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    شما کتاب زیاد میخونی؟؟؟؟؟

  10. کاربر روبرو از پست مفید باران آرام تشکرکرده است .

    بهار بانو (دوشنبه 04 اسفند 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 شهریور 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1393-12-02
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    352
    سطح
    7
    Points: 352, Level: 7
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط باران آرام نمایش پست ها
    سلام
    شما کتاب زیاد میخونی؟؟؟؟؟
    سلام

    بله من از بچگی کتاب و اخیرا مقاله خیلی میخونم
    چطور؟

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 بهمن 94 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1393-9-04
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    1,856
    سطح
    25
    Points: 1,856, Level: 25
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 153 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از ادبیاته نوشتاریتون حدس زدم
    ورق زدن کتاب خیلی به من آرامش میده
    منظورم اینه که شما با این علاقه تون میتونید از کتاب هم خیلی کمک بگیرید
    همیشه مطالب اینتزنت مستند نیستن برای تغییر

  13. #8
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    ممنون که لطف کردین و تایپک منو خوندین. در عین حال که خوشحالم من رو درک کردین به همون نسبت هم ناراحتم آرزو میکنم تمامی مشکلاتتون حل بشه.

    شما فرزند اول خانواده تون هستید؟ این جور برداشت کردم. امبدوارم درست باشه.

    شما نمیدونم با خواهر یا برادر خودتون چقدر فاصله سنی دارید اما تشویق ها یا تنبیه های بیجای پدر و مادر برای مراقبت از اونها خود مهم ترین تاثیر رو روی سیستم فکری فعلی شما و

    عملکردتون داره. البته برای من این طور بوده. تو ناخودآگاهتون چیزایی ثبت شده که به احتمال زیاد باید نادرست باشه.

    شما باید با خودشناسی این آسیب رو که من نمیدونم در چه حده و تو چه تصمیمات و رفتارایی رو شما تاثیر گذاشته و چقدر باعث شده از خودتون دور بشید شناسایی کنید و هر موقع

    خواستید تصمیم مهمی بگیرید مثلا ازدواج یا ادامه تحصیل و یا ... تو ذهنتون داشته باشید که چرا الان مثلا احساس عذاب وجدان دارید و یا مثلا اینکه به شخص خاصی علاقه مند میشید و

    یا ... و مهم ترین آسیب این تربیت اشتباه اینه که شما دیگران رو اولویت قرار میدید و خودتون رو نه. در واقع موقع کمک به دیگران انرژی زیادی دارید اما وقتی به خودتون میرسید انگار هیچ

    انگیزه ای نیست. ممکنه خیلی خوب دیگران رو راهنمایی کنید اما خودتون تو ساده ترین کار خودتون بمونید.

    اینکه شما تو این حالت یزرگ شدی مزیت های خیلی زیادی هم داره که از جمله توانایی های که در خودت حس میکنی و در اکثریت مواقع به احتمال زیاد باید مهربان باشی.

    من نمیدونم شما چه شکستی خوردی و چه چیزهایی برات اولویته یا اصلا چی میخوای ولی مطمئنم برای شما سنگین بوده که شما رو بهم ریخته.

    این مطالبی که نوشتید به عنوان خواسته بیشتر شبیه چیزی هست که من بهش میگم رویا.

    در واقع هدف و اونچه که میخوای چیزی هست که بتونی بهش برسی. در واقع راه مشخصی داشته باشه و چیزی باشه که قابل ارزیابی باشه.

    مثلا بگید من میخوام درس بخونم و لیسانس بگیرم . خوب به این میگن هدف . آرامش هدف نیست. آرامش آرزوئه که وقتی شما در مسیر حرکت به سمت هدف باشی خود به خود ایجاد

    خواهد شد.

    به هر حال خوشحال میشم اگه بتونم کمکی کنم به شما.

    راستی دوست عزیز اینکه میفرمایید تو تصمیم گیری هاتون مصمم نیستید علل زیادی داره که باید دنبالش باشید و پیداش کنید.

    یکی از عللش میتونه افسردگی خفیف هم باشه. البته شما گویا خیلی احساساتی هستید و به نظر من رشته ی تجربی نباید برای شما جالب باشه. راحتید باهاش یا مثلا هنر یا موسیقی

    بیشتر برای شما لذت دهنده نیست؟

    هر روز روز جدیدی برای شروعه.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 خرداد 92, 16:31
  2. توقف مطلقا ممنوع!!!!
    توسط erfan25 در انجمن عشق
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 اردیبهشت 87, 00:58

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.