به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 93 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1393-11-30
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    38
    سطح
    1
    Points: 38, Level: 1
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 14.0%
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    مشکلات با زندگی

    با سلام جوانی 25 ساله هستم که از 17 سالگی کار کرده ام و اکنون مهندسی دارم ومدیری در اداره ای دولتی از سن 18 سالگی با دختری آشنا شدم و تا دوران دانشگاه باهم دوست بودیم و بنده شناخت های نسبی از ایشون پیدا کردم حتی در اون دوران ایشان در حضور خانواده به منزل ما هم می آمدند تا در سن 20 سالگی بنده به دلیل اصرار به ازدواج از طرف دختر و قطعی کردن رابطه با ایشان مادر ایشان وارد قضیه شدند ایشان دختر دانشجو بودن که یک سال هم از بنده بزرگتر بودن خانواده بنده با ازدواج به دلایلی منطقی شدیدا مخالفت کردن تا اینکه کار به خانواده دختر هم کشیده شد و مادر و پدر ایشون که از نظر خانوادگی به شدت با ما فاصله داشتند و دارند متوجه رابطه شدند و آنها نیز شدیدا مخالفت کردند بنده در خانواده ای نسبتا مرفه و طبقه اجتماعی بالا اما ایشان خیر و از نظر تفکر زندگی وزندگی مداری پایین تر بودند اما ما عاشق هم بودیم و هردو اصرار به ادامه رابطه داشتیم
    بعد از اطلاع کلیه افراد خانواده ما یکسال نیز با این روند ادامه دادیم که در اون دوران بنده متوجه شدم در زندگی قبلی دختری پسری به اسم رضا عاشق ایشان بوده و ایشان نیز گاها به منزل این فرد میرفته اند!به همین دلیل سریعا موضوع را با دختر درمیان گذاشتم و ایشان کاملا توضیح داد که آن رابطه چیز خاصی نبوده وتمام شده با گذشت زمان و دلگیری بنده متوجه رابطه ایشان با دخترهایی شدم که همگی از نظر اخلاقی دچار مشکل بودند به همین دلیلبه این دختر گفتم که از دوستانش فاصله بگیرد اما نپذیرفت وتا اینکه در دوران نامزدی یکی از دوستانش به بنده پیشنهاد دوستی و سکس دادند که بنده به شدت برخورد کردم و مطالب را به خانواده دختر و خود دختر منتقل کردمبعد باز مجددا به دلیل حس بدی که پیدا کرده بودم مجبور به تحمل ایشان بودم چون در آن سن کورکورانه عاشق شده بودم اما از رابطه دیگری پرده برداشتم که ایشان با پسر دیگری از خانواده خودشان رابطه داشته که همزمان با رابطه به بنده بوده واین فرد فرد فاسد و الکلی و معتاد بودند
    اما باز نیز از دختر دست نکشیدم!!!!!!! تا اینکه کار ما بعد از 2سال به عقد کشید با توجه به مخااااااااللللللللللللللل فت های شددددیییددد خانواده ام و اصرار بنده تا اینکه با خاستگاری رفتن خانواده ام موافقت کردند ما رفتیم و خانواده دختر رسوم خاصی داشتند ازجمله مهریه ی تاریخ تولدی که کلا از نظر خانواده من مردود است و یا خرید سرویس های میلیونی و مراسم آنچنانی که همگی به دلیل دانشجو بودن بنده و شاغل بودنم میسر نبود و دوست نداشتم روی توانایی پدرم مراسم گرفته شود .....اما باز نیز بنا به دلیل اصرار های بنده پذیرفته شد وخانواده ام به دلیل پریشانی های من با توجه به خون دل خوردنشان پذیرفتند....و ما آماده عقد شدیم از فردای عقد دختر چهره اش عوض شد ..... تمایلات مادی ....ممقایسه نگری با افراد دیگر در خانواده خودشان که در روستای شمال کشور زندگی میکنند و........همگی مایه عذاب بنده بود تا جایی که بنده در روز تولد به دلیل خرید کیف به جای طلا !مورد بازجویی و اعصاب خوردی ایشان و مادرشان شدم تا جایی که حلقه ام را گذاشتم و رفتم اما با میان جی گری پدرشان این قضیه تمام شد..........ما دوسال با مجموعه این عوامل عقد بودیم تا اینکه با توجه به اینکه پدر ایشان همچنان مستاجر هستند من قصد به خرید خانه گرفتم و با مشورت با همسرم به نتیجه رسیدیم که با کمی صرفه جویی و تحمل شراط و گرفتن وام و با پس انداز بنده میتوانیم خانه دار شویم تا اینکه بنده خانه خریدم! و مشغول رنگ زدن شدم ولی پولم تمام شد و مجبور بهتحمل مدتی زمان بود که متاسفانه با برخوردهای بسیار زننده وفشارهای شدید مجبور به قرض گرفتن شدم چون دایی دختر گفته بودباید سریعتر بروند خانه خودشان و چون تنها فرد تحصیل کرده خانواده ایشان بودند کل خانواده ازشان حرف شنوی دارند خانواده بنده پدرم دکتر و مادرم دکتر هستند. واز ابتدای جوانی تصمیم گیری به عهده خودمان بوده با مشورت والدین جز این مورد
    درنهایت کار به عروسی کشید بعد از عروسی رفتو آمد ایشان با خانواده شان زیاد شد و بنده هم مجبببور به رفتو آمد میکردند در هر موردی باید خانواده و دایی ایشان نظر میدادند بعد از گذشت یک سال بنا به دلایل این چنینی بنده میلم به ایشان کم شده است ودر واقع اصلا حاضر نیستم بعد از انجام کارروزانم به منزل برم انننقققدر دل زده شده ام ایشان یک خواهر 14 ساله دارند که من باهاشون در زمینه های درسی و مدرسه صمیمی هستم به بنده شک کردن که با ایششان رابطه دارم حتی خانواده شان ایشان را منع کردن که به مدرسه بروند!!تا من وقتی این نگرش را دیدم کلا با ایشان که خواهرم هستن فاصله گرفتم و با همسرم دررابطه با جدایی صحبت کردم چون خسته شده بودم وتمام صحبت ها و نصایح را به همسرم کرده بودم و حتی حاضر به تغییر خودم نیز شدم اما ایشان باز هم ادامه دادند به رفتارهای بچه گانه وزننده و الان بنده نمیدانم آیا راهی هست برای ساخت زندگی؟؟ چون بنده به شدت نا امید دل خسته و منزوی شده ام ...... حتی رابطه ی جنسی نیز با ایشان مدت هاست نتوانسته ام برقرار کنم..... لطفا راهنمایی بفرماییییید

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 اسفند 94 [ 17:17]
    تاریخ عضویت
    1393-10-14
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,348
    سطح
    29
    Points: 2,348, Level: 29
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 156 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام داداش ، میدونی داستان زندگیت منو یاد یه شعری میندازه که میگه
    هزاران چراغ دارد و بیراهه میرود
    بگذار بیافتد و بیند سزای خویش
    دوست عزیز این راهیه که خودت رفتی ، با توجه به اینکه میگی خانوادت مخالف بودن و این رفتارهایی که قبل از عقد دیدی چطور حاضر شدی ادامه بدی ، نمیدونم به هر حال مسولیت انتخابی که کردیو قبول کن و قوی باش ، امیدوارم رابطتتون درست بشه .

  3. کاربر روبرو از پست مفید stu تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (جمعه 01 اسفند 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 93 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1393-11-30
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    38
    سطح
    1
    Points: 38, Level: 1
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 14.0%
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    به هر حال مسولیت انتخابی که کردیو قبول کن و قوی باش ، امیدوارم رابطتتون درست بشه .این جمله شما کاملااا درسته و هرروز به خودم همیییییین رو میگم اماغیر از امید که ازش برای درست شدن رابطمونه که ازش چیزی نمونده و قصد بر جدایی گرفتم! نظر کارشناسی وجود دارد لطفا کسی اینجا به حالم افسوس نخورد که خودم ام یجیبو هستم! ومیدانم الان کجا اشتباه و کجا غلط رفتم لطفا برای خلاصی ازین برزخ راهنمایی بفرمایید . وگرنه قصد فرار به خارج از کشور را دارم.

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    219
    Array
    بهتره یه استراحت به خودتون یدید و ارامشتونو به دست بیارید بعد تمام موارد با خانومتون مطرح کنید خیلی آروم و منطقی و بدون عصبانیت

    - - - Updated - - -

    فعلا به جدایی فکر نکنید این زندگی هست که براش خیلی زحمت کشیدین
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 93 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1393-11-30
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    38
    سطح
    1
    Points: 38, Level: 1
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 14.0%
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    بهتره یه استراحت به خودتون یدید و ارامشتونو به دست بیارید بعد تمام موارد با خانومتون مطرح کنید خیلی آروم و منطقی و بدون عصبانیت

    - - - Updated - - -

    فعلا به جدایی فکر نکنید این زندگی هست که براش خیلی زحمت کشیدین
    برادر بزرگوار با وجود اینکه کار بنده بسیار سنگینه و از نظر جایگاه شغلی بسیار پرمخاطره و تمام موارد کاری و شغلی بنده را همسرم و خانواده شان میدانند با این وجود به مسافرت رفتیم..... در هر دوره سه ماه یکبار و به طور تفصیلی بنده با ایشان سر مشکلات باورها و حداقل های مورد نیازم در زندگی و شنیدن حداقل های ایشان صحبت کردم اما چیزی که پر واضح بوده شکل گیری شخصیتی ایشان است که غیر قابل تغییر بوده و عدم درک و تفاهم فی مابین حتی بنده به طور اخص به مشاور نیز مراجعه کردم که تفاوت بسیار بالای دیدگاهی و نگرشی و میل به شک و دو قطبی در همسرم را مورد عدم تفاهم بیان کردند

    - - - Updated - - -

    مشکل عمده تر اینجاست که بنده همواره برای حفظ زندگی دست به اقداماتی جسورانه زدم حتی بعد از دیدن نگرش های همسرم و تضادهایی با خانواده رابطه را کم رنگ کردم اما ویژگی های بد شخصیتی ایشان هنوز پابرجاست و این مورد نیز خالی از معنا نیست که بنده هیچ گونه میلی به ایشان ندارم چون از نظر شخصیتی به گونه ای هستم که خیلی دیر عصبانی میشوم حتی به دلیل موقعیت کاری جوری هستم که عصبانی نمیشوم اما بادیدن برخوردهای غیر اصولی و اخلاقی از طرف از وی دل زده میشوم و دیگر نمیتوانم خودم را برای نزدیک کردن به او مجاب کنم مگر با پذیرش اشتباهات و عدم تکرار و سماجت روی آن که در مورد همسرم متاسفانه وجود ندارد این تا حدی است که ایشان خواندن نماز های شبانه من برای بهبود روابط را مسخره میکنند و یا حتی اکنون مشکوک به ایشان هستم که درگیر روابط پنهانی باشند که البته برای شک هم دلایل و مدارکی دارم ...... همچین اینکه به هر دلیل بخواهم رابطه را قطع کنم و به طلاق فکر کنم قطعا خانواده ایشان و خودشان مسیری بسیار سخت و طاقت فرسا برایم در نظر دارد چون بنده حتی با همسرم درمورد جدایی با توجه به زندگی بدی که کنارهم داریم صحبت کردم که متاسفانه نپذیرفتند و گفتند ایشان بنده را به زندان انداخته و رابطه با کس دیگری را شروع میکنند.که من مانده ودرمانده شدم.

  7. کاربر روبرو از پست مفید منسجم تشکرکرده است .

    بارن (شنبه 02 اسفند 93)

  8. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array
    با سلام

    عنوان این تاپیک مبهم هست و نیاز هست عنوانی متناسب با مشکلتان از طریق گزارش پست ارسال دارید تا جایگزین عنوان کنونی شود و سپس تاپیک باز شود





  9. #7
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array
    با سلام

    عنوان این تاپیک مبهم هست و نیاز هست عنوانی متناسب با مشکلتان از طریق گزارش پست ارسال دارید تا جایگزین عنوان کنونی شود و سپس تاپیک باز شود






 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.