سلام
دوست عزیز چه خبرررره با این سرعت ؟!
کمی تامل کمی تفکر....
شما چند سالته و تحصیلاتت چیه ؟
فکر میکنی برای ازدواج به پختگی لازم رسیدی ؟
زندگی شوخی نیست.شما الان باید نسبت به نامزدت تعهد داشته باشی.بعدش هم مگر شما نامزد نکردی؟پس دلیل ارتباطتت با اون خانومی که قبلا بهش علاقه داشتی چی بوده؟
اگر همین اتفاق برای خودت بیفته جی؟
مثلا نامزد شما الان بگه من قبلا اقایی رو دوست داشتم الان جدا شده از زنش.حالا هم تورو رو دوست دارم و هم اونو.چه حسی به شما دست میده؟
شما باید عذاب وجدان بدی داشته باشید.چه دلیلی داشته که شما ب زن شوهر دار در ارتباط بودین و بعید نیست شما در از هم پاشیدن زندگی اونا بی تقصیر نباشید.نه ایشون به همسرش رحم کرده و نه شما به همسرت.
وای به روزی که شما دو نفر یکی بشید.....تا قبل از اصلاح شدن ورود شما به هر گونه رابطه ای اشتباه محضه.
شما به بلا و مصیبت گرفتار شدی و شیطان بدجوری در وجودت رخنه کرده.اما راه برای برگشت هست.اون خانوم رو رها کن.الان دختر مردم با هزار امید و ارزو وارد زندگی شما شده.
با اون خانوم کات کن و بچسب به زندگیت.سر سوزنی فکر نکن که با اون خانوم خوشبخت میشی چون همیشه شما دو نفر مثل دو تا مجرم بهم نگاه میکنید.چون هم اون میدونه که شما به زنت رحم نکردی و هم شما میدونی اون به شوهرش رحم نکرده
بعد فکر میکنی کنار هم خوشبخت میشید و با ارامش زندگی میکنید؟همیشه در شک و شبهه این هستید که هر لحظه ممکنه بهم خیانت کنید.
از خواب خرگوشی بیدار شو و بچسب به زن وزندگیت.اون خانوم رو هم رها کن تا اونم بره پی زندگی سالم.نه اینکه رو زندگی یکی دیگه زندگیش رو بسازه
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
ویرایش توسط maryam123 : شنبه 25 بهمن 93 در ساعت 01:18
علاقه مندی ها (Bookmarks)