سلام به همه دوستان
به تازگى با انجمن آشنا شدم
خيلى از ارسال هاى دوستان رو هم خوندم
اما احساس كردم جواب سوال خودم رو نگرفتم
هرچند مسلما تازه واردم اما خوشحال ميشم دوستان كمكم كنن
راستش حتى نميدونم بايد از كجا شروع كنم و چى بگم
من دخترى ١٩ ساله هستم
دانشجو هستم تو يكى از بهترين دانشگاه هاى تهران
شايد بشه گفت نسبتا اجتماعى
راستش دوست نداشتم اولين پستم رو اينجورى بذارم
چون حتى ممكنه خيليا فكر كنن مشكلم خيلى پيش پا افتاده است.نميدونم
از ترم دوم دانشگاه بر اساس حرف هاى يكى از دوستانم كه اصرار ميكرد يكى از پسراى همكلاسى بهم علاقه داره ، روى اين آقا حساس شدم
دوستم شروع كرد زير گوشم خوندن و من كه اصلا فكر نميكردم وارد اين فازها بشم تا به خودم بيام متوجه شدم كه به اين پسر علاقه مند شدم
اما البته اين علاقه نميتونم بگم كاملا از روى احساسه
چون شايد حتى باورتون نشه اما بى نهايت به هم شبيه هستيم
از نظر فكرى و اخلاقى
طورى كه چندين بار هم دوستام بهم گفتن!
ميدونم شايد به نظر بياد دارم خودم رو قانع ميكنم اما حس ميكنم اون هم بهم حسى داره
اين رو از رفتار متفاوتش فهميدم طورى كه با دوستام خيلى راحت برخورد ميكرد اما مقابل من نه!
هرچند الان تقريبا يه سالى ميگذره و رفتاراش عادى تر شده
اما با وجود اين كه حتى يكى دو بار هم سعى كردم يه كم بهش نرديك بشم اما ...
ميدونم اولين نفرى نيستم كه اين مشكل رو داره
و آخرى هم نخواهم بود حتما
نميدونم اين كه هيچ حرفى تا الان در اين مورد نزده شايد به خاطر ترسش بوده(چون دورادور خبر دارم كه قبلا يكى رو دوست داشته و ...) يا شايد ترسش از پذيرفته نشدنه
اما واقعا ديگه تحملم تموم شده
هرجورى هم فكر ميكنم به هيچ وجه نميتونم غرورمو بذارم زير پام و بهش چيزى بگم
از اين وضع خودم هم خسته شدم
احساس ميكنم اين كه نه تلاشى ميكنم و نه بيخيالش ميشم خيلى به خودم ضربه ميزنه
دوست دارم فراموش كنم اما اين شباهت بيش از حدمون نميذاره.و هر بار يه اتفاقى ميفته كه نميشه!
خوشحال ميشم كمكم كنين:(
علاقه مندی ها (Bookmarks)