سلام من 6 ماه است که ازدواج کردم همسرم 30 و من 25سالم است.حدود 6 ماه هم نامزد بودیم .توی این 6 ماه هر بحث و دعوایی که داشتیم فقط سر دوستاش بوده .روزای اول که من وارد جمع دوستاش شدم خب یه کم خجالت میکشیدمو زیاد با کسی نمیتونستم ارتباط برقرار کنم با دوستاش و خانوماشون،تا به مرور زمان تونستم صمیمی شم وارتباطم خوب شد آخه من کلا توی جمع جدید دیر میتونم ارتباط بگیرم ،در این مدت به جای اینکه کمکم کنه تا مشکلم حل شه هرشب با من دعوا میکرد که چرا اینجوری هستی بعد از این فهمیدم که روی دوستاش حساسیت اضافی داره ،مثلا اگه بهش میگم حالا در طی این 1 ماه 4 بار رفتیم مسافرت بسه دیگه یه کم پولامونو جمع کنم یه مسافرت بهتر بریم عید،زود با من دعوا میکنه میگه منظورت اینه که از دوستای من خوشت نمیاد دیگه با اونو نریم مسافرت یا مثلانمیزاره من وایبر داشته باشم خودش داره و دوستاش و خانوماشو ن همه یه گروه دارن و با هم حرف میزنن وتنها منم که تو اون گروه نیستم من که بهش اعتراض میکنم دعوا میکنه میگه چیه میخوای رابطه منو با دوستام قطع کنی ?و بعدش به دوستاش اس ام اس داده بود که زن من از شما خوشش نمیاد و منو جلوی اونا خراب کرد،و هزاران مسکل اینجوری دارم باهاش که همیشه پای دوستاش وسطه ودر آخر اینم بگم که نه با دوستان من و نه با فامیل من در ارتباطه از وقتی ازوادج کردم یا با دوستاش مسافرت بودرم یا بیرون یا مهمونی،حتی اگه من بگم بریم سینما نمباد ولی اگه دوستش زنگ بزنه بریم زود میگه حاظر شو بریم حالا هر ساعتی که باشه.دیگه خسته شدم چیکار کنم با این آدم واقعا دوستاش برام شدن مثل هوو 😖 به خاطر اونا داد میزنه سرم دعوام میکنه و......
علاقه مندی ها (Bookmarks)