سلام
گاهی واقعن نمیدونم چجوری شروع کنم تاپیکه قبلیه من رو اگه ب یاد داشته باشین من کنکوره ارشد دارم ک از فرطهاسترس دوهفته تپش قلب داشتم شدید سردرد اینا نتونستن مرور کنم نمیخام ناامید کننده حرف بزنم اما من بدون مرور ینی صفر مرورم از نظره من ی دور ا سر تا ته تابو خط ب خط با نکته و مثالش خوندن همین وسواسم و استرسم تا حد حد دیدنه هر کتاب ینی سرزنشه خودم از اینکه یادت رفته کجاشو بخونی وای ینی الان ک دارم تعریفم میکنم حالم بد میشه ینی ۵ماه تلاشه شبانه روزیه من پر ....خودش پره ی دنیا اها ک بغض میکنم وقتی مینویسم
الان ی ترمم هم مونده باورتون میشه من همین حالو ک برا کنکور دارمو هر ترمه تحصیلی هم دارم باید معدلم خوب بیاد تا ب حد نساب برسه تا بتونم مدرکمو بگیرم خانواده نمیدونن اوضاع درسیه من اینطوریه و من چون ی شهره دیگه درس میخونم و امکان مهمان گرفتن هم نیست واقعن نمیدونم چیکار کنم منی ک از ساله اول دانشگاه درسم افتضاح شد حالا این نمره هارو چجوری بگیرم اگه نگیرم وااقعن چیکار باید بکنم
ب خدا خسته شدم ا ایییییییین همه استرس راحت میتونم بگم تو این دوساله اخر من چندین سال پیر شدم از شدته اضطراب میشینم گریه میکنم فقط چرا نمیشه اخه بریدم دیگه اشنایان پارتی میشن کار جور میکنن منم مدرکم دستم نیس دروغکی چی بگم حتی ی ترمه موندم رو هم نمیدونن گفتم پروژم مونده دائمن ارامبخش میخورم از استرس زیادی هم که تا الان کشیدم خیلی بلاها سرم اومده الان دچاره ی مشکلی شدم ک استرس برام سمه
اما واقعن نمیدونم چیکار کنم مغزم داره منفجر میشه
چرا همه چی برا من اینقدر پیچیدس خیلی روحن جسمن خستم حس میکنم خیلی وقته نفسه راحت نکشیدم ی نفسه سبک فقط تو خاب راحتم چون حالیم
نیس دنیا
یکی میاد تو زندگیم اینجوری میشم درس میخونم اینجوری میشم حتی میختم برم بیرون از خونه هم استرس دارم ینی کلافه ام بریدم ینی حس میکنم دارم خفه میشم
همه ی نوشته هام احساسایه عمیقم بودن شاید ب قول شکوه جان او تاپیکه قبلیم من بازم شاکیم از دنیا ولی من همش از دنیا ی نیمچه چراغ سبز خاستم و یخورده ارامش البته شکره خده برا داده هاشو نداده هاش همیشه شاکره نعمتایه قشنگش هستم اما اینجا عیب از منه ک نمیشه و من خسته از نمیشه ها
علاقه مندی ها (Bookmarks)