زنم قهر کرده و طلاق می خواهد. به هیچ عنوان راضی به برگشت نمی شود چه کنم؟
قبلا هم سابقه قهر داشته ولی الان اصرار به جدایی داره و همش بهونه می یاره ولی من دوستش دارم اصلا راضی به طلاق نیستم. لطفا راهنمایی کنید؟
تشکرشده 7 در 5 پست
زنم قهر کرده و طلاق می خواهد. به هیچ عنوان راضی به برگشت نمی شود چه کنم؟
قبلا هم سابقه قهر داشته ولی الان اصرار به جدایی داره و همش بهونه می یاره ولی من دوستش دارم اصلا راضی به طلاق نیستم. لطفا راهنمایی کنید؟
تشکرشده 552 در 189 پست
بسته به اینکه حق باهاش هست یا نه، دلایل نارضایتیش از زندگیتون رو رفع کن.
دلایل نارضایتیش از زندگیتون چیه؟! اونا رو بگو تا دوستان بهتر راهنمایی کنن.
تنها باید حقیقت را بیان کرد، نه دروغی را که حقیقی انگاشتنش خوب است.
"بخشی از پیام برتراند راسل برای آیندگان"
تشکرشده 213 در 91 پست
تنها راز نگه داشتن یک زن دریک زندگی محبته وفقط مححححححححححبت
از خودتون وهمسرتون بیشتر توضیح بدید سن+چند ساله ازدواج کردید+ علت دعوا و قهر همسرتون تا بچه هابیشتربتونند راهنمایی تون بکنند
تشکرشده 547 در 219 پست
شما در حال حاضر نفر اول زندگيتون همسرتونه قبل از اون مادرتون بود يه سخنراني در همين مورد تو سايت هست گوش بديد خيلي مفيده
همسرتون ميخاد يك عمر كنار شما بمونه و مادر بچه هاتون باشه
پس اولويت اصلي تو زندگيتون ايشونه
نميگم پدر مادرتون بي اهميتن ولي اولويت بعدي تو زندگي شمان
شما به همسرتون بفهمونيد كه مهمترين شخص زندگيتونه و براش همه كار ميكنيد
رازهايي در باره زنان رو حتما بخونيد واقعا ً كمك ميكنه بهنتون
من بعنوان يك زن درك ميكنم وقتي همسرم به مادرش بيشتر از من اهميت ميده چقدر رنج ميكشم
وقتي من و مادرش تو يك مهموني باهم هستيم و وقتي ميخاد بره به مادرش ميگه مامان جان كاري نداري چيزي نميخاي ولي بممن نميگه دلم ميشكنه
به روش نميارم ولي همه اينها برام عقده شده و وقتي ميبينم بمن ميگه بايد بري براي مادرم كار بكني و ... و به مشكللات من بي توجهه
خانوما دل نازكي دارن سعي كنيد بيشتر اهميت بديد توجه كنيد نياز هاي زنو بشناسيد جذبش كنيد
البته اينو بگم ما خانوما از مرد ذليل و بي عزت نفس بدمون مياد و منت كشي بيش از حد هم اصلاً خوب نيست از خودتون اقتدار نشون بديد
انشاا... كه مشكلتون حل شه
maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), اقای نجار (سه شنبه 14 بهمن 93), اثر راشومون (سه شنبه 14 بهمن 93), برسرک (چهارشنبه 15 بهمن 93)
تشکرشده 7 در 5 پست
به خدا موندم چه کارش کنم. از همه دوستان عاجزانه تقاضا دارم کمک کنند.
خانم من خیلی حساس و زودرنجه . تحمل سختی رو نداره. همیشه همراهم بوده ولی متاسفانه تحمل یک ذره بی محبتی که از روی عمد هم نباشه رو نداره. بهش می گم منم انسانم و ممکنه بعضی رفتارام و تصمیم هام هم مطابق میل تو نباشه . ما که معصوم نیستیم. همش می گه من تو 24 سالی که خونه بابام بودم، اینقدر سختی نکشیدم که تو این 6 سال سختی کشدیم. بهتره قبل از بچه دار شدن از هم جدا بشیم و ما با هم توافق نداریم. (در صورتی که توی دوران مجردی یک خانواده پر تلاطم داشته و مشکلات زیاد بوده ولی خودش درگیرشون نبوده).
به خدا موندم چه کارش کنم. من 32 سالمه و خانمم 29 سالشه و هر دو فوق لیسانس داریم و تو دانشگاه دولتی درس خوندیم. منم توی شرکت تولیدی کار می کنم و خدا رو شکر حقوقمون کفایت زندگیومن رو می ده ولی به خاطر خونه دار شدن وام زیاد گرفتیم و تقریبا 80 درصد حقوقم می ره قسط وام ها. خانمم هم همراه منه ولی با یک کم مشکل بینمون، پشیمون می شه از این همراهیش. خانه دار هم هست و از صبح تا شب تنها می شینه فکر و خیال می کنه..
زندگیمون هم در سطح متوسطی هستش ولی خانواده اونا یک مقدار مغرور و مقرراتی هستند و مرد سالار و بر عکس خانواده من بیشتر زن سالاری حاکمه و به مسائل کم اهمیت.
خانمم نمی تونه با شرایط خانوادم کنار بیاد. در صورتی که من اصلا تنها خونه پدر و مادرم نمی رم و دو هفته ای یک بار باهم اونجا می ریم ولی همش می گه تو پشت و پناه من نیستی و بچه مادرتی تا شوهر من. خواهش می کنم کمک کنید. می گه اونا وقتی تو هستی به من احترام می ذارن و وقتی نیستی به من کم محلی می کنن بعدش هم به من می گه بهشون چیزی نگو و می ریزه تو خودش. آخه من چطوری می تونن پشت و پناهش باشم وقتی بی منطق حرف می زنه.
من زنم و زندگیمو دوست دارم ولی اون دوماهه که قهر کرده رفته و خانوادش شرط کردن به شرطی برمی گرده که دخترمون دیگه اصلا خونه پدر و مادرت نمی یاد. در صورتی که خانمم می گه مشکل من این نیست.
یک بار هم که قبلا رفتیم پیش مشاور، مشاور گفت مشکل شما جدی نیست و طی 2-3 ماه حل می شه ولی دیگه حاضر نیست پیش مشاور بیاد. می گه چه فایده داره وقتی من نمی تونم حرفم رو بهت بزنم مشاور چه کار می تونه بکنه. ولی خودم دارم می رم پیش مشاور و مشاور هم مدام می گه دیر اومدین و می گه عجله نکن تو برگردوندنش. منم نمی خوام اطرافیان متوجه بشن تا آبروریزی نشه و دخالت نکنن.
خانوم من خوبی زیاد داره ولی حساسیتش و همچنین کم تجربگی و بالا بودن توقع ما ، باعث شده مشکلات داشته باشیم.
از دوستان خواهش می کنن در تصمیم گیری منو کمک کنن. قبلا 3-4 بار قهر کرده بود و رفتم به زور و با اصرار خانوادش راضیش کرم اوردمش و یه کم زندگیمون بهتر شد ولی الان چه کار کنم. من گفتم حتی اگه کل مهریت رو که 814 سکه است رو هم ببخشی من طلاقت نمی دم چون دوستت دارم ولی حرفم رو قبول نمی کنه و راضی به برگشت نیست. شب ها دارم کابوس می بینم. تنهای تنهام.
به خدا موندم چه کارش کنم..............
ویرایش توسط majid_majid : چهارشنبه 15 بهمن 93 در ساعت 11:09
بارن (چهارشنبه 15 بهمن 93)
تشکرشده 94 در 53 پست
آفرین به شما
که چند بار رفتین و اونو آوردین
اما بعضی مواقع چیزی که در دسترس آدما باشه زیادی ازش استفاده میکنن
به نظرم بهتر یکم شما کم اهمیت بشین بزارید چند روز به حال خودش باشه
من فکر میکنم ایشون چون مطمئن هستند که شما طلاقش نمیدی واینقدر اصرار نمیکرد
پس چند روز بزارید به حال خودش باشه تا شاید یکم بهتر بشه
خیلی اصرار به برگشت نکنید...
تازه اگر هم ایشون بدونن که اقدامشون بی نتیجه میمونه
طلاق به همین راحتی که ایشون میگن نیست که هر کس رفت دادگاه بی دلیل جدا بشه اینقدر مراحل داره که باید دلیل موجه باشه
نه شما که هیچ مشکلی با ایشون ندارید بخواد خیلی راحت جدا بشه
بهتر یک چند روز زیاد به حرفش اهمیت ندید
من فکر میکنم اون اقدام نمیکنه .......... چون میبینه شما اصرار به طلاق ندارید داره اصرار میکنه که جدا بشه
سنگ بزرگ علامت نزدنه
بارن (چهارشنبه 15 بهمن 93)
تشکرشده 305 در 123 پست
سلام
اقامجیدچون من یه زن هستم شایدحرف خانم تون رو بهتردرک کنم
وقتی خانمت میگه درحضورشماخانوادتون باهاش خوب هستن ووقتی شمانیستیداینطورنیست فکرنکنیددروغ میگه یاازروی حساسیتش هست
زن هاخیلی زیرک هستن مادرشوهرهاهم زن هستن من به شخصه رفتارهاوحرفایی ازمادرشوهرم دیدم وقتی که تنهاهستم که درحضورشوهرم اصلاخبری نیست
کاملابازیرکی رفتارمیکنه تاحالاجلوی شوهرم نشده به من متلک بگه یاگوشه وکنایه بزنه خب معلومه وقتی من به شوهرم میرم میگم میگه توحساسی مادرم منظوری نداره چون خودش چنین رفتاری ازمادرش ندیده باورش براش سخته فکرمیکنه من مته به خشخاش میذارم
وقتی خانمتون ازخانوادت گله میکنه قصدش کوبیدن اونهانیست فقط به همدردی شمااحتیاج داره همین که خانم تون میگه نرو بهشون بگویعنی بنده خدا دنبال شرو دعوانیست فقط میخوادباشمادردول کنه
دقیقامنم باشوهرم که راجع به خانوادش حرف میزنم میگه نمیخوام بری بهشون بگی فقط میخوام حرفاموبشنوی سبک بشم همین چون اینهارو به کی میتونم بگم مادرم؟خواهرم؟
شوهرم ازهمه به من نزدیک تره اون خانوادشوبهترمیشناسه پس بهترمیتونه منودرک کنه
اگه موقعی که ازشون گله میکنه فقط حرفاشو گوش بدین ونخواین ازخانوادتون دفاع کنیداحساس بی پشت وپناهی نمیکنه من تواین مورد کاملادرکش میکنم
مردهافکرمیکنن که مادرشون برای زنشون هم مادره درصورتیکه من ندیدم تاحالامادرشوهری برای عروسش مادری کنه اکثرامادرشوهری میکنن وباوراین برای مردهاسخته حتی مادرخودم برای عروسمون کارهایی میکنه که نمیپسنده مادرشوهرمن درحق من بکنه
ویرایش توسط شاپرک 114 : چهارشنبه 15 بهمن 93 در ساعت 12:30
maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), اثر راشومون (چهارشنبه 15 بهمن 93), بارن (چهارشنبه 15 بهمن 93)
تشکرشده 7 در 5 پست
از دوستان خواهش می کنم تو این شرایط سخت تنهام نذارن. من دلخوشیم همین انجمنه. لطفا اگه می تونید با مشورتاتون کمک کنید. بدجور تو شرایط سختی هستم. به خاطر کار نکرده دارم زندگیمو از دست می دم.
به خدا چرا باید بلاها سر من بیاد. نه که من اشتباه ندارم و نخواهم داشت. ولی پیش خودم می گم چرا خانومم نمی یاد با هم مشکلات ریز و پیش پا افتاده رو حل کنیم. من زنم و زندگیمو دوست دارم و اصلا راضی به طلاق نیستم و خانومم پاشو کرده تو یک کفش که بر نمی گردم و منم اصلا نمی خوام با زور برگرده.
لطفا راهنمایی کنید. خیلی نیاز به کمک و هم فکری دارم....
تشکرشده 7 در 5 پست
دوستان خواهش می کنم نظر بدین. مشکل من رو مشکل خودتون بدونید. نمی دونم الان دیگه چی درسته و چی غلط. ...
تشکرشده 1,784 در 580 پست
سلام جناب مجید اقا
بابت شرایط پیش امده متاسفم امیدوارم بتونین خوب مدیریت کنین
بنظر من مشترک سایت بشین و بصورت خصوصی از مشاوره بهره بگیرین( اینجوری قطعا مشاوره تخصصی خواهید گرفت البته گفتید که در حال مشاوره هستید اما مشاوره با مدیران این سایت هم قطعا برایتان مفید خواهد بود)
می دونم شرایط پیش امده خوب نیست اما حفظ ارامش قطعا به مدیریت کردن بهتر ماجرا بسیار کمک خواهد کرد اگر بخواهید در حد نقشی که در این زندگی ایفا میکنید تصمیمات خوبی بگیرین بهتره که اول ارام باشید
مقداری از نگرانیهاتون هم ناشی از ترس از قضاوت دیگران و ابروریزی و ... است. بهتره انرژیتون را با این افکار هدر ندین ( چون همیشه این حرفها هستند و نه تنها مشکلی از شما حل نمیکنند بلکه شما رو بیشتر دچار استرس خواهند کرد )
نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
"کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".فریدریش هایلر، نیایش، ص 331
ویرایش توسط مهرااد : پنجشنبه 16 بهمن 93 در ساعت 10:02
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)