به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 اردیبهشت 88 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1387-5-01
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,851
    سطح
    44
    Points: 4,851, Level: 44
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    +نمیدونم شاید ذهنم خراب شده !

    سلام عزیزان.
    خوبین ؟
    نمیدونم من رو به خاطر دارید یا نه.
    الان 3 ماهه که اون رابطم تموم شده و دیگه میشه گفت اصلا بهش فکر نمیکنم گارم فکر میکنم خیلی سطحیه.
    مشکلم این نیست چون به خدا توکل کردم و تونستم از ذهنم پاکش کنم. ما یه تاثیر خیلی بدی روی من گذاشته.
    میدونید چیه ؟
    الان تجسم میکنم که من با یه خانمی دوست باشم. نمیدونم چرا اینجوری شدم. به عنوان مثال اگر مادرم بره خونه ی فامیلامون ( مهمونی ) خوب فکر مشغول نیست و دلم نمیخواد دقه به دقه بهش زنگ بزنم مثه هر کسیه دیگه.
    اما مشکل اینجاست که الان فکر میکنم اگه یه دختر خانمی بیاد تو زندگیم اگه یه جایی دعوت بشن من همش تو فکرم. بحثه اعتماد نیستا ! حتی اگه کامل بهش اعتماد کنم بازم تو فکرم. دوست دارم پیشش باشم یا مثلا دوست دارم همش بهش زنگ بزنم ببینم چیکار میکنه.
    من خونه و اون مهمونی !!!! نمیدونم امیدوارم که کسی اینجا بتونه کمکم کنه.
    تو فکر اینم که الان داره چیکار میکنه یا ... !!!!
    نمیدونم.
    به عنوان مثال الان پسر خالم شیراز زندگی میکنه. خیلی راحت زنش رو 20 روز 20 روز میفرسته مشهد خونه مادرش و کلی مهمون واسشون میاد و اونم هیچ ناراحتی نداره و مثه من نیست ( تورو خدا نخندید مشکلم جدیه ). همیشه با خودم میگم کاش منم اینجوری بودم و هیچ فکری نداشتم.
    با اون دهتر خانمه قبلی هم این مشکل رو داشتم. هر جا میرفت فکرم ناراحت بود. مثلا اگه میرفت خونه مامان بزرگش من همش دلم میخواست بهش زنگ بزنم ببینم چیکار میکنه و اینا. بهش اعتماد داشتما ولی نمیدونستم چه مرگمه !
    واقعا شرایطه سختی بود وهست. من فکر می کردم این فکرا فقط واسه اونه ولی الان میبینم اگه با یکی دیگه هم دوست بشم همین مشکل رو دارم.
    نمیدونم شاید ذهنم خراب شده باشه !
    از شما میخوام کمکم کنید.
    به نظرتون میتونه یه وسواسه فکری باشه ؟
    چرا راجع به مادرم اینجوری نیست ؟
    اصلا من چرا اینجوری شدم.
    اگه میتونید کمکم کنید.
    خواهش میکنم. چون حالم زیاد مساعد نیست.

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 اردیبهشت 88 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1387-5-01
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,851
    سطح
    44
    Points: 4,851, Level: 44
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمیدونم شاید ذهنم خراب شده !

    هیچ کس نمیتونه کمکم کنه ؟

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: نمیدونم شاید ذهنم خراب شده !

    سلام دوست عزیز. این کار ها از روی دوست داشتنه. ولی شما نباید زیاد حساس باشید چون باعث میشه همسرتون را با این کار برنجانید. بنظر من شما استرس دارید چون همطور که گفتید بحث اعتماد نیست. شما به خودتون بقبولونید که اون در هر جا که باشه و با هر کی باشه به فکر منه و خدا هم همراهشه. نگران نباشید

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 اردیبهشت 88 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1387-5-01
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,851
    سطح
    44
    Points: 4,851, Level: 44
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمیدونم شاید ذهنم خراب شده !

    نقاب عزیز واقعا ازت ممنونم که جواب دادی. جوابت خیلی کوتاه ولی واقعا دلنشین بود و به دلم نشست. مخصوصا تیکه ی آخرش. ولی میتونید یه راه ارایه بدید که حساسیت رو کم کنه ؟
    خیلی ممنونم.

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 اردیبهشت 88 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1387-5-01
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,851
    سطح
    44
    Points: 4,851, Level: 44
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمیدونم شاید ذهنم خراب شده !

    از دوستانه عزیزم میخوام کمکم کنند .


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.