دیگه نمیخوام زمانم رو هدر بدم میخوام از لحظه لحظه زندگیم استفاده کنم اما هربار تلاش کردم نتونستم می دونم روزای خیلی با ارزشی رو دارم از دست میدم که این نگرانم کرده نمیخوام بعدا غصه این روزا رو بخورم...
سلام ، من 25 سالمه ، 4 ساله که ازدواج کردم که دو سالو نیمه خونه خودم هستم دوساله دانشگام تموم شده و خونه ام افسردگی بدی گرفتم میخوام کمکم کنید ..
همش به این فکر می کنم که زمانمو هدر دادم خیلی از اهداف و آرزوهام دور شدم نمی دونم چرا ولی دوساله هیچ کار مفیدی انجام ندادم حتی به زندگیم هم نرسیدم (البته یه سری مشکلات داشتم که الان نمیخوام راجع به اونا صحبت کنم) نمی دونم چمه و چرا اینطوری شدم ...
خیلی مطالب مرتبط روانشناسی رو خوندم اما به نتیجه نرسیدم اهدافمو مشخص کردم یاد داشت کردم برنامه ریزی کردم اما به عمل که میرسه هیچ کاری نمی کنم مدت یه ساله که خیلی راکدم روزا خیلی تکراری و بد میگذره وقتی به عقب نگاه میکنم میبینم چقدر زمان زود گذشته و من چقدر وقت هدر دادم
سنم داره بالا میره و من هنوز درگیرم و راهم رو پیدا نکردم میخوام دیگه زمانم رو هدر ندم زندگی کنم و از لحظه لحظه م استفاده کنم خیلی روش ها رو امتحان کردم خیلی تلاش کردم ولی نمیشه حتی حوصله کارای خونه رو هم ندارم از همه چی بدم اومده یه دفعه ناراحت و افسرده میشم و حتی دیگه حوصله همسرمو ندارم اونم نمی دونه چمه خیلی میخواد کمکم کنه ولی خوب اون نمی تونه ،
خیلی از کارام روهم تلنبار شده از نامرتبی خونه تا سر زدن به دوستان فامیل خریدای عقب مونده ...
میدونید من هیچ وقت بدون هدف زندگی نکردم حتی یه لحظه نمی تونم بدون هدف باشم و الان مشکل من همینه ... هدفمو مشخص کردم و میخوام هرطور شده این دوسالی رو که به سادگی از دست دادم رو جبران کنم فکرو خیال داغونم کرده اینکه سنم داره بالا میره کلی عقب موندم به هدفام نرسیدم دیگه باید به فکر بچه باشم و ..... نمی دونم کسی می فهمه چی میگم یا نه ..
تا میام یه برنامه خوب میچینم و طبق معمول هم اولین برنامه مرتب کردن خونه ست چون خونم مرتب نباشه به هیچی نمی تونم فکر کنم تا میام کارامو میکنم و یکم جلو می افتم یا یه جا مهمون میشم یا باید به کسی سر بزنم یا خودم یه دفه انرژی مو از دست میدم و دوباره میشم همون قبلی...
یا اینکه یه دفه یکی تو پرم میزنه که چرا بچه دار نمیشی دیر میشه و ... خلاصه همش یه چیزی یا یه کسی منو یاد این می انداره که چقد زمان هدر دادم و حالا تازه به فکر افتادم درستش کنم...
توروخدا نصیحتم نکنید خودم میدونم بچه مهمه خوبه شیرینه و .... اما با این اوضاع روحی داغونم نمی خوام یکی دیگه وارد زندگیم بشه غیر از این از هدفام خیلی دور میشم و بعد افسردگی شدیدی میگیرم فعلا به یه زمان 2 یا 3 ساله نیاز دارم که بتونم خودم باشم آرامش داشته باشم..
مشکلم اینه که چرا بعد از برنامه ریزی یه دفه بهم میریزم و دیگه هیچ کاری نمیکنم انجام بدم عصبی میشم استرس شدید میگیرم مخصوصا وقتی به گذشته فکر میکنم یه چند روزی خیلی بد طوری که تو این چند روز هیچ کاری نمی کنم و یا خوابم یا سرمو به یه چیز بیخود گرم میکنم و حوصله هیچ کاری ندارم هییییچ کاری ... !!! باز خسته میشم از وضعیتم و دوباره شروع میکنم به نوشتن و با خودم حرف زدن تا آروم میشم برنامه میریزم و با شوق زیاد شروع میکنم و اما باز با کوچکترین بهانه ای بهم میریزم ....
یا اینکه کارای خونم تموم میشه وحالا که میخوام برم سراغ هدفم میگم یه دوسه روز استراحت کنم و یکم به خودم برسم بعد برم سراغ هدفام که این باعث میشه دوباره برگردم به همونی که بودم الان یه سال و نیمه من اینطوریم این چرخه شاید بیشتر از 50 با تکرار شده و واقعا خسته ام دفتر یادداشتم پر شده از نوشتن هایی که همش اولش اینه : از امروز تغییر میکنم شروع میکنم به ...
شاید هدفامو 100 بار نوشتم و دفترم پر از حرفای قشنگ و پر معناست هر جمله زیبا و مثبتی دیدم یاد داشت کردم اما از تکرارش خسته ام دلم میخواد تمام برگه هارو پاره کنم و نبینم که چند بار به خودم قول دادم و زیرش زدم ... و دوباره شروع کنم اما بازم میگم مثل همیشه نمیشه ....
از کار خونه بدم اومده چون همیشه اولین قدم واسه من این بوده واقعا در مونده ام نمی دونم چطوری حالمو بگم خیلی به کمک نیاز دارم باورتون میشه از صبح تا الان پای نتم و فقط دارم دنبال راهی برای خوب شدن حالم میگردم و خیلییی از روزام اینطور میگذره...
دیگه به این نتیجه رسیدم تنهایی نمیتونم کاری کنم و خیلی نیاز دارم کسی کمکم کنه تو دوستان و اینترنت خیلی پرس و جو کردم برم پیش روانشناس اما کسی رو پیدا نکردم این بود که اومدم اینجا خیلی دوست دارم مشاوران سایت کمکم کنن باید چیکار کنم که تایپیکم رو مطالعه کنن می خوام هرچی زودتر به نتیجه برسم چون گذشت زمان هر ثانیه ش که داره بیهوده میگذره حالمو بد میکنه ...
از طرفی اینجور مشاوره بیشتر دوست دارم تا حضوری یعنی راحت ترم
فقط ازتون خواهش میکنم نصیحت نکنید اینکه مگه شوهرت چه گناهی کرده یا داری با رفتارت مشکلات بعدی تو زندگیت درست میکنی یا بچه بیار درست میشه ..... من گوشم از این حرفا خیلی پره خودم نگران همه چی هستم توروخدا نگرانیمو بیشتر نکنید ...
پیشاپیش از کسایی که حوصله به خرج میدن و میخونن سپاسگذارم و ممنون میشم راهنماییم کنید..
- - - Updated - - -
میخوام همسر خیلی خوبی باشم فرزند خوبی باشم دوست شادی باشم و در نهایت یه روزی مادر نمونه ای باشم ...
میخوام همیشه شاد و سرحال زندگی کنم و از زندگیم لذت ببرم اما دوساله هیچ لذتی از زندگیم نبردم راحت میتونم بگم دوساله اصلا زندگی نکردم .... میشه جبران کرد؟؟!!!
اگر بخوام زود مشاوره بگیرم و مشاوران این سایت کمکم کنند مثل جناب sci یا فرشته مهربون یا مدیر سایت باید چه کنم میخوام بهم راهکار بدن و بتونم تا مدتی ازشون مشاوره بگیرم ...
یکی از دوستانم بهم گفته بود که مشاوره خصوصی خیلی دیر پاسخ میدن و اگه تاپیک بذاری و مشاورهای سایت سر بزنن زودتر به نتیجه میرسی ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)