به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,608
    سطح
    23
    Points: 1,608, Level: 23
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    83

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اعصابم خورده 110 که میاد ابروی ادم بیشتر میره

    سلام.واقعا اشفته و اعصاب خوردم. امروز از ظهر داداشم که اومد گیر داد به من که من اطاق تورو میخوام.و کلید اطاقمو برداشت. البته اشتباه برداشته بود.شب دوباره اینکارو کرد و دیگه پس نداد. به مادر پدر م گفتم کلیدو ازش پس بگیرین فایده نداشت
    چون ازار هاش همیشگیه و همیشه یا با بدزبونی یا با تحقیر اذیت میکنه و الان یکی دوماهه که گیر داده بود مدام با قفل در اطاق من بازی میکرد.مدام میرفت میومد و دراطاق منو باز میکرد و منو میترسوند و اذیت میکرد. اینکه اطاقو میخوام بهانه دوسه روزش بود.
    گفتم چون اذیت کردن هاش یکبار و دوبار بود تاحدی به پیشنهاد مادرم زنگ زدم صدو ده بیاد. برخلاف دفعه پیش سرباز نیومد درجه دار بود.
    مامانم که طرفدار تک پسرشه و ذاتا پسر ش رو دوست داره .شروع کرد به غربتی بازی که پسرم خوبه دخترم بده.من کلی براش خرج کردم. مارو اذیت میکنه.کاملا بی ربط به اینکه چرا برادرم منو اذیت میکنه حالا چراغ کلید اطاق منو برداشته یا مدام بهم حرفای زشت میزنه.برادرم دانشجوی سخت ترین رشته یک داشنگاه خیلی خوب هم هست.ولی با من و حتی بابام بد زبونه
    الان یکساعته اونها پلیس ها رفتن.مامان و داداش و بابام گل مبگن و گل میشنونو. من به اتفاقای پیش افتاده فکر میکنم.اخه به مامور گفتم مادرم بهم حرفای زشت میزنه و خود اون حرف زشت رو هم به زبون اوردم که مادرم بهم میگه.هم بخاطر گفتن این حرف زشت پشیمونم .هم بخاطر اینکه وقتی زمانی پلیس میاند باورشون نمیشه مشگل همون بحث خواهر براذیه و چون داداشم قیافش مثبته و من زبونم درزاه فکر میکنم من دختر بدیم . حتما قضیه چیز دیگه ای بوده.بخصوص که عینکم رو هم نزده بودم و خیلی به ادمها نزدیک میشدم.گقشنگ فهمیدم اون که از همشون مهم تر و سنش بیتر بود خیال اشتباه برام کرد.
    خیلی حالم بده .احساس خجالت دارم و اعصابم خوردهو اخه اینجوری خودمو بیشتر تو مرکز توجه پلیس های منطقمون گذاشتم.
    واقعا نمیدونم چه جوری خودمو اروم کنم.

  2. 2 کاربر از پست مفید voroujak تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 17 دی 93), maryam240 (سه شنبه 07 مهر 94)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 بهمن 95 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-1-15
    محل سکونت
    شهر بهار نارنج
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    6,365
    سطح
    52
    Points: 6,365, Level: 52
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 185
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 603 در 163 پست

    Rep Power
    45
    Array
    سلام
    خب اینقدر ناراحت بودن فایده ایی نداره
    من اگه یه جا اشتباه کنم یا سوتی بدم برا اینکه زیاد غصه نخورم به خدم می گم یه درس (تجربه) بود و سعی می کنم سری بعد تکرارش نکنم نه اینکه بشینم غصه بخورم و اذیت کنم خودمو
    شما هم از این تجربه استفاده کنم و یادت باشه نیاز نیست مسائل خصوصی رو با غریبه در میون بذاری
    از همین یه نکته استفاده کنی در آینده خیلی بهت کمک می کنه
    سعی کن یاد بگیری از پس مشکلاتت خودت بر بیای نه اینکه دیگران را وارد داستان کنی که بعد پشیمون بشی

    بازم تکرار می کنم از گذشته درس بگیر و در آینده بکارش بگیر و الانم غصه نخور
    موفق و موید باشی
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    فرداي قيامت كه گرفتار ترينيم
    وحشت زده و بي كس و بي يار ترينيم
    آنقدر طرفدار من و توست ابالفضل
    انگار نه انگار گنهكار ترينيم
    السلام عليك یا ابا الغوث

  4. 4 کاربر از پست مفید .saber. تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 17 دی 93), واحد (چهارشنبه 17 دی 93), هم آوا (چهارشنبه 17 دی 93), voroujak (سه شنبه 16 دی 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,608
    سطح
    23
    Points: 1,608, Level: 23
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    83

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط .saber. نمایش پست ها
    سلام
    خب اینقدر ناراحت بودن فایده ایی نداره
    من اگه یه جا اشتباه کنم یا سوتی بدم برا اینکه زیاد غصه نخورم به خدم می گم یه درس (تجربه) بود و سعی می کنم سری بعد تکرارش نکنم نه اینکه بشینم غصه بخورم و اذیت کنم خودمو
    شما هم از این تجربه استفاده کنم و یادت باشه نیاز نیست مسائل خصوصی رو با غریبه در میون بذاری
    از همین یه نکته استفاده کنی در آینده خیلی بهت کمک می کنه
    سعی کن یاد بگیری از پس مشکلاتت خودت بر بیای نه اینکه دیگران را وارد داستان کنی که بعد پشیمون بشی

    بازم تکرار می کنم از گذشته درس بگیر و در آینده بکارش بگیر و الانم غصه نخور
    موفق و موید باشی
    بله توصیه خیلی خوبی کردید.بههیچکس نمیشه اعتماد کرد. برای دفعات بعد با این اوضاع کشور ما باید صبوری بیشتری بکنم ودنبال راه داخلی باشم. پلیس یا هرفرد به ظاهر مورد احترامی رو رو ب محوطه خونه و مسایل شخصی نکشونم.
    نمیدونم چرا این موضوع برام درس نمیشه یکبار دیگه هم بخاطر اعتماد بیجام و بچگانه م به یک مرد پنجاه ساله نزدیک بود برام دردسر ساز بشه
    الان بگید فکر این پلیس ها رو چه جوری از خودم بیرون کنم.
    حقیقتش نیم ساعت نشد که یک شماره بهم زنگ و بعد مسج زد. شک نداشتم همون سرباز همراهشون بود. چون من بههمراه خوردم زنگ زده بودم و اون شماره گزارش شده بود.دیگه میترسم از خونه برم بیرون

  6. کاربر روبرو از پست مفید voroujak تشکرکرده است .

    ali -guilan (چهارشنبه 17 دی 93)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    خواهر خوبم سلام به همدردی خوش امدید . شما چند سالتونه ؟ از شرایط خودت و خانواده ات و مشکلاتی که احیانا داری اگه خواستی میتونی صحبت کنی .خوشحالم که به جمع دوستان پیوستی . توصیه میکنم توی تالار باشی و با همراهی دوستان روی خودت بیشتر کار کنی . احساس میکنم کمی عجولی و صبرت کمه .

  8. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 17 دی 93), voroujak (چهارشنبه 17 دی 93)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,608
    سطح
    23
    Points: 1,608, Level: 23
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    83

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واحد گرامی شاید دیشب نباید اینکارومیکردم و بی صبری کردم.اما گفتم خیلی وقته اذیتم میکنه
    شما خودتون اگه توطول روز یکی مدام بره و بیاد در اطاقتونو باز کنه اذیت نمیشید.روزی ده بار در اطاقتونو باز کنه یا بره سر وسایل شخصیتون یا حرفای زشت بهتون بزنه؟

    دیشب تا نزدکای صبح خوابم نبرد وتا نزدیک ظهر خواب بودم.هنوز حالم خوب نشده
    دیشب یکی از مامورا مدام بهم توهین میکرد بهم میگفت کامپیوتر و وسایلتو بیار بزار وسط پذیرایی بزار انگار من یه اشغالم. خیلی ناراحتم که دیشب بهش نگفتم به شما ربطی نداره من کامپوترمو کجا بزارم.من ادم کینه ای هستم. خدا کنه از این ادم کینه نگگیرم و بیفتم تو فکر انتقام و جبران.چون باعث میشه لااقل شش ماهی خود خوری داشته ب اشم که چرا جواب این مرده رو که بهم بی احترامی میکرد رو درست ندادم.
    نمیدونم کی دوباره حالم سرجاش میاد.

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    وروجک . هنوز نگفتی چند سالته ؟ ولی فکر میکنم از سن وروجک دیگه گذشتی و پا گذاشتی به دنیای دختر خانمها . چون منم یه دخترم میتونم احساسات شما رو درک کنم . منم توی اون دوران و اون حالات بودم . چطوره از حال و هوای 110 و چی گفتند و چی شد بیاییم بیرون . کاریه که شده و گذشته . بهتره فقط ازش درس بگیریم . به جای اون به ریشه مشکل فکر کنیم . تا ارتباط شما با خانواده تون بهتر بشه . این بهتر نیست ؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    voroujak (پنجشنبه 18 دی 93)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1391-10-29
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,271
    سطح
    35
    Points: 3,271, Level: 35
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    195

    تشکرشده 268 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط voroujak نمایش پست ها
    واحد گرامی شاید دیشب نباید اینکارومیکردم و بی صبری کردم.اما گفتم خیلی وقته اذیتم میکنه
    شما خودتون اگه توطول روز یکی مدام بره و بیاد در اطاقتونو باز کنه اذیت نمیشید.روزی ده بار در اطاقتونو باز کنه یا بره سر وسایل شخصیتون یا حرفای زشت بهتون بزنه؟
    من اینجور وقتا فقط ناراحت میشم.100%به پلیس زنگ نمیزنم!!!
    شما به نظرم زیادی زود رنجی
    http://www.hamdardi.net/thread-16465.html
    نقل قول نوشته اصلی توسط voroujak نمایش پست ها

    دیشب تا نزدکای صبح خوابم نبرد وتا نزدیک ظهر خواب بودم.هنوز حالم خوب نشده
    دیشب یکی از مامورا مدام بهم توهین میکرد بهم میگفت کامپیوتر و وسایلتو بیار بزار وسط پذیرایی بزار انگار من یه اشغالم. خیلی ناراحتم که دیشب بهش نگفتم به شما ربطی نداره من کامپوترمو کجا بزارم.من ادم کینه ای هستم. خدا کنه از این ادم کینه نگگیرم و بیفتم تو فکر انتقام و جبران.چون باعث میشه لااقل شش ماهی خود خوری داشته ب اشم که چرا جواب این مرده رو که بهم بی احترامی میکرد رو درست ندادم.
    نمیدونم کی دوباره حالم سرجاش میاد.
    سلام.میشه بگید که برادرتون چه طور باهاتون جر و بحث میکنه؟اگر توهین میکنه چه حرفایی میزنه؟فحش میده؟حرفایی رکیک میزنه؟یه ذره در مورد خونوادتون بگید.
    در هر صورت اصلا درست نیس برای جر و بحث های خواهر برادری به پلیس زنگ بزنید!مگر اینکه جونتون در خطر باشه!
    اینکه پلیس گفته واسیلتو بزار وسط پذیرایی ،من منظور بدی از حرفش متوجه نشدم!به نظر من این حرفو زده که مثلا دیگه از شر اذیت کردنای برادرت خلاص شی.آخه کار دیگه ای از دستش برنمیاد که دختر خوب.بیاد به جرم دعوای خواهر برادری ،برادرتو بندازه زندون؟:| ازین به بعد اینجور وقتا اصلا به پلیس زنگ نزن.
    یه کم بیشتر در مورد خودت و برادرت توضیح بده

  13. 3 کاربر از پست مفید tanin-91 تشکرکرده اند .

    maryam240 (سه شنبه 07 مهر 94), واحد (پنجشنبه 18 دی 93), voroujak (پنجشنبه 18 دی 93)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,608
    سطح
    23
    Points: 1,608, Level: 23
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    83

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواستم از دوستای خوب و مهربونی که جواب دادن تشکر کنم و از صاحب صبور و بزرگوار سایت
    هرجا حرفای من نامناسب بود میتونن پاک کنن یا تغییر بدن.

    بله واحد عزیز بهترین کار همینه که شما میفرمایید نباید به ماجرا حساس بشم
    قطعا نباید اینکار رو میکردم. چون با یک فکر تقریبا عمیق و سنجیدن شرایط ودر نظر گرفتن شرایط باید میفهمیدم نه چیزی علیه برادرم میشه نه مادرم.باورتون نمیشه مادرم خودشو میزد تابگه من بدم و برادرم خوبه.البته ماموری که سنش بیشتر بود فهمید مادرم داره چکار میکنه. بگذریم! چون نمیخوام زود رنج باشم بخاطر حرفای اون اقا.
    طنین عزیز بله من زمانیفهمیدم که زودرنجم و حساس.ولی شاید یک سال هست که دیگه زودرنجی خودمو تشخیص نمیدم شاید چون جزوی از شخصیتم شده و از مردم فاصله گرفتم
    من تقریبا 24 سالمه.البته بایک ماه تفاوت شناسنامه ای که عقب افتادم.برای همین مادرم همیشه سنمو دوسال بیشتر میگه! الا گیر ندیم به سن. داداشم که 6سال کوچیکتره و پراخر مادرم و خیلی هم دوسش داره.میگه ببخشید ترشیده یا پشت سر هم میگه خفه شو.بدون اینکه من کاری بهش داشته باشم.البته من به این حرفاش حساس نشدم اصلا توجه نکردم ولی چندماهیه که ول کن نیست.یکی دوماه هی میره و میاد قفل و دسته در اطاق منو میچرخونه و منو میترسونه.این خوبه؟ من زودرنجم به نظرتون؟ و حرفای زشت دیگهخ که نمیگم.
    خودش تمام ساعت های روز که که کلاس نیست داره درس میخونه .از دختر خرخون بیشتر حتی. وقتی من کتابو بردارم میگه مامان فلانی چقدر درس میخونه حالا حتی اگه روزی یکساعت باشه درس خوندنم.یعنی اینکه داداش من که خودش همهنمراتش عالیه و پسره مثل یه دختر حسوده. فکر میکنم این اخلاق ها بخاطر مادرم دروان ایجاد شده چون گفتم مامانم خیلی میخوادش و گاهی میبینمکه مادرم حسادت داره .بنظرتون درسته؟ اخ اخه پسر که حسود نمیشه.موارد حسادت دیگه هم ازش دیدم.درحالیکه کسیکه باید حسادت کنه منم نه اون چون من نمراتم معمولی و اون عالیه.مامان بابام اوانو خیلی دوست دارن و به ومن بی تفاوتن و میخوان سر به تنم نباشه.نمیدونم زمونه برعکس شده
    درضمن من اصلا کاری به کارش ندارم همین که منومیبینه شروع میکنه به چرت و پرت گفتن گاهی البته ن ه همیشه گاهی مامانم هم همراهیش میکنه.من هیچوقت بحث حرف ناجور یا دعوا باهاش شروع نمیکنم

  15. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    حتما شنیدید که میگن دیگران رو نمیشه تغییر داد . ولی خودتون رو حتما میتونید تغییر بدید . البته علت تغییرنکردن دیگران هم همینه . کسی که از رفتار خودش راضیه و نقصی در اون نمیبینه نیازی هم به تغییرش احساس نمیکنه . ما فقط از راه دور و با استناد به نوشته های اندک شما قضاوت میکنیم . بنابرین ممکنه چیزی که ما حدس میزنیم درست نباشه . ولی شما با فکر کردن درباره اون موضوع میتونید به اصلاح رفتارهای خودتون بپردازید . امیدوار هستیم که با اصلاح رفتارهای شما عکس العملهای اطرافیانتون هم تغییر کنه . البته این زمان بر خواهد بود . و صبر و حوصله شما رو طلب میکنه . پیشنهاد من اینه که در مورد اون دوتا مطلبی که عنوان کردید . برادرتون خیلی درس خونه برای همین احتمالا مورد توجه مادرتون قرار میگیره . به نظر من شما هم همین رویه رو در پیش بگیرید و سعی کنید مدت مطالعه تون رو بیشتر کنید و به درستون بیشتر اهمیت بدید . بعد از مدتی برادرتون هم به این وضعیت عادت میکنه . در همه حال خوشرو و خوش برخورد باشید حتی اگر بد رفتاری یا مسخره کردند شما با شوخی جواب بدید . اگه خونه تون پر جمعیت و شلوغ نیست یه مدت بیشتر وقتها در اتاقتون رو باز بگذارید .


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عصبانیت شدید و ابروی در حال خطر
    توسط golii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 28 تیر 93, 23:38
  2. از روی عصبانیت گفتم پدرم 10 پیش با خانمی ارتباط داشته. من دروغ گفتم و مادرم و برادرم باور کردند ، چه باید بکنم ؟
    توسط sainaz860 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 26 فروردین 93, 01:48
  3. رفتارهای زنانه ای که روی اعصاب مردان است!!
    توسط veis در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 آذر 92, 13:02
  4. پر از خشم و عصبانیتم. فشار شدید روی جسمم دارم. دلیل و درمانش ؟ نکند خوب نشوم؟
    توسط JJ1234 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 55
    آخرين نوشته: جمعه 30 تیر 91, 21:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.