هیچ حسی درون خودم احساس نمیکنم

[---saha---]

سلام دوستان عزیز من عضو تازه وارد هستم و امیدوارم کمکم کنید تا مشکلم حل بشه.
من سها هستم و 24 سالمه، دانشجوی ترم 3 کارشناسی ارشد.
چند سالی هست که من خیلی بی انگیزه شدم، همه کار می کنم، درس، ورزش و ... . ولی برای هیچ کدوم انگیزه ای ندارم. درون خودم خلایی حس می کنم که به تازگی ایجاد شده.
مشکل بزرگترم اینه که این حس داره به رابطه ای که توش هستم هم لطمه میزنه. 7سال هست که با آقایی دوست هستم و قصدمون ازدواج هست و قراره ایشون بعد از عید بیان خواستگاری.
ما همسن هستیم، ایشون مهندسی عمران داره و یک سال از سربازیش مونده. مادر و برادران من و همه خونواده ی اون در جریان هستند.
مشکل من اینه که الان حسی نسبت به اون هم حس نمیکنم. نمیدونم این احساسات زود گذر هست یا نه. ولی در مقابل تمام محبت های خالصانه اون شرمنده میشم. نمیدونم این موضوع طبیعی هست یا نه. اون از هیچ محبتی نسبت به من دریغ نمیکنه، در تمام این 7 سال عاشقانه دوستم داشته و این موضوع رو بارها ثابت کرده. یعنی من هیچ وقت اون حس عمیق و عاشقانه ای که به اصطلاح در فیلم ها بین زوج ها جریان داشته ! رو نسبت به اون نداشتم. هروقت هم این دوست داشتن ها رو میبینم عذاب میکشم که چرا من اینطوری نیستم. من قبلا در سن 14و15 سالگی به پسر عموم علاقمند بودم و ازش خوشم می اومد. الان همش فکر می کنم اگر اون بود شاید بهش حس داشتم. موضوع پسر عموم رو نامزدم هم میدونه و همه چیز رو بهش گفتم قبلا.
حالا که خونواده ها در جریان قرار گرفتند نمیخوام الکی خراب کنم این رابطه رو.
از طرفی هم وقتی عذاب وجدان میگیرم به سرم میزنه که بهش بگم حسم رو .

از شما خواهش می کنم کمکم کنید به افکارم سر و سامون بدم و از این حالت انفعال دربیام. ممنونم

[---saha---]

سلام دوستان، یعنی واقها هیچکس هیج کمکی نمیتونه به من بکنه ؟ من با هزار امید اینجا پست گذاشتم که شاید مشکلم حل بشه ولی یک روز گذشته و هیچکس هیچی نگفته. اگر احتیاج به راهنمایی نداشتم پست نمیذاشتم. خواهش می کنم راهنماییم کنید. ممنون

[ebi-larynx]

سلام
نظر من اینه که به هیچ وجه این رابطه رو خراب نکن و این قضیه بی عشقی رو به نامزدت نگو که دنیاش میریزه بهم
احساس شما گذراس ،زمان همه چیرو درست میکنه
ممکنه هرچی به زمان خواستگاری نزدیک بشین این حس شما ویا شاید این استرس شما بیشتر بشه ،شما فقط مقاومت کن
پسر عموتم بنداز دور
اگه خیلی خسته شدی ونتونستی تحمل کنی برو پیش مشاور
افکار منفی رو از خودت دور کن و به این مشکلت بخند
خدارو شکر تنت سالمه این از همه چی مهمتره

[paiize]

سلام سها جان.
میشه ازخوبیهاش واسمون بگی.
اینکه چراانتخابش کردی.
نگران نباش اصلش هم همینه تاوقتی همه چی رسمی وقطعی نشده نبایدعاشق ودلبسته بشی.

[---saha---]

سلام
نظر من اینه که به هیچ وجه این رابطه رو خراب نکن و این قضیه بی عشقی رو به نامزدت نگو که دنیاش میریزه بهم
احساس شما گذراس ،زمان همه چیرو درست میکنه
ممکنه هرچی به زمان خواستگاری نزدیک بشین این حس شما ویا شاید این استرس شما بیشتر بشه ،شما فقط مقاومت کن
پسر عموتم بنداز دور
اگه خیلی خسته شدی ونتونستی تحمل کنی برو پیش مشاور
افکار منفی رو از خودت دور کن و به این مشکلت بخند
خدارو شکر تنت سالمه این از همه چی مهمتره

سلام ممنونم از راهنماییتون. واقعا دیگه از این فکر و خیالا خسته شدم. دوست دارم شاد باشم و از ته دل بخندم. دوست دارم آرامش داشته باشم ولی متاسفانه اینطور نیست. منم میخوام افکار منفی رو از خودم دور کنم ولی چطوری ؟ هرچی دنبال مقاله گشتم چیزی پیدا نکردم. باز هم ممنونم از کمکتون. داشتم کم کم ناامید می شدم دیگه.

- - - Updated - - -

سلام سها جان.
میشه ازخوبیهاش واسمون بگی.
اینکه چراانتخابش کردی.
نگران نباش اصلش هم همینه تاوقتی همه چی رسمی وقطعی نشده نبایدعاشق ودلبسته بشی.

سلام، از خوبی های شخصیتیش اگه بخوام بگم اینکه مهمتر از همه وفاداریشه که خب 7سال زمان کمی نیست و اون تو تمام این سال ها اینو واقعا ثابت کرده. پسرای الانو میبینم که همش نامردی و خیانت می کنند و همش دنبال رفیق بازی هستند. اصلا اهل رفیق بازی های الکی نیست و بیشتر وقتش رو با خونواده ش می گذرونه. خیلی با مسوولیته و از هیچ کمکی برای کسی دریغ نمیکنه. نه تنها من، کمک به همه. متعهد و با عرضه است و میتونه یک زندگی رو راه ببره.
خب از لحاظ موقعیت مالی و اداره ی زندگی از این لحاظ هم مشکلی نداره. خانواده ش هم بهش کمک می کنند.
اگر سوال دیگه ای دارید و من لحاظ نکردم ممنون می شم بپرسید دوست عزیز. واقعا ممنونم از وقتی که گذاشتید.

[maedeh120]

سلام سها جان
اگه تالارو نگاه کرده باشی میبینی که برای اکثر بچه ها این مشکل که برای مدتی ادم خنثی میشه پیش اومده حتی برای خود من ...
یه مقطعی که میگذره گاهی اوقات ادم خسته میشه حس میکنی مشکل پشت مشکل واست پیش میاد سعی میکنی خودتو ازاد کنی ... نسبت به همه چیز بیخیال میشی ...
الان به نظر من تا احساس خوبی بهت دس نده از این وضعیت نمیتونی بیای بیرون و این حسو خودت باید بوجود بیاری و....
من خودم وقتی به چیزایی که دوست دارم و فکر میکنم برام ممکنه پیش بیاد امیدوار میشم حس خوبی بهم دست میده مثلا یه این فکر میکنم یه روز ماشین دار میشم میرم گردش خوشحال میشم حتی با فکر کردن بهش ...
توام سعی کن به چیزای خوب فکر به عشقت فکر کنی و زودتر خودت رو از این وضعیت رها کنی ....
فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی .....