با سلام
ما 1 ساله نامزدیم!!
منو نامزدم پسر عمه، دختر دایی هم هستیم!
مشکلات ما خیلی شبیه به مشکلات دیگر عزیزان نیست!
اکثرا از دخالت های خانواده ها و عدمحمایت خانواده ها گلایه دارن ولی ماله ما برعکسه!
مشکل بزرگ من اینه که نامزدم فکر میکنه که خانواده من دشمن ایشون هستن.
و جریان از اونجایی شروع میشه که ایشون دوس دارن که هر چی که دوس دارن واسه عروسی، خانواده من بگن چشم!
من یه خواهر بزرگتر از خودم و دو تا برادر دارم که یکی بزرگتر از منه و یکی کوچیکتر. خواهر و برادر بزرگترم هم ازدواج کردن.
من بی کار بودم! تا جایی که پدرم یه سرمایه ی حدودا 120 میلیونی بهم داد تا من کار ساخت و ساز رو باهاش شروع کنم.( پدرم کارمنده و اینو پول رو با قرض و وام و ... جور کرده).
داییم(پدر خانومم) هم برامون یه خونه خریده.
تو خریدای عروسی خانواده من بر این باورند که نمیشه بین بچه ها فرقی گذاشت. هر چی برا پسر بزرگتر گرفتند برا من هم به همون اندازه و با در نظر گرفتن تورم و اینا...
ولی خانوم بنده دوس دارن که ما عروسی ای در حد عروسی آن چنانی بگیریم و ریخت و پاش ها و خرج های الکی.
نمی دونم اصلا چطور بگم.
به خدا خودم خندم میگیره ولی الان یه ساله دارم عذاب میکشم.
به آخر خط رسیدم به خدا...
نمی دونم چطوری به خانومم بفهمونم که از صب تا شب عین *** کار مینم تا شاید 10 تومن بیشتر گیرمون بیاد ولی ایشون عین خیالشون نیست و به فکر پز دادن پیش دوستاشون هستند.
دوستای دانشگاهیش که حتی معلوم نیست به عروسی ما بیا !
نزدیکترین فاصله شهر ما با دوستاشون 9 ساعته!!
کمکم کنین تو رو خدااااااااااااا
علاقه مندی ها (Bookmarks)