به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 خرداد 94 [ 14:40]
    تاریخ عضویت
    1393-7-29
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    670
    سطح
    13
    Points: 670, Level: 13
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 17 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Drool مادرم زندگیو واسم تلخ کرده چکار کنم؟؟؟؟

    سلام به همه دوستان.درموندم نمیدونم از کجا شرو کنم.قبلا یه تاپیک بخاطر یه مشکل دیگه م زدم ولی اون کوچکترین شاید یه سر سوزن از مشکلای منم نبود.من از وقتی یادم میاد از سه سالگی تو یه خونواده پر از تنش بزرگ شدم همیشه بابام با مامانم دعوا داشته و بیشتر فامیلامون بخاطر همین قضیه دیگه حتی نمیان بهمون سر بزنن شاید باورتون نشه دو ساله هیچکس نیومده خونمون فقط زنگ در خونمونو گدا زده اونم تو نیومده.شاید بگین خب سرگرمیای دیگه جاگزینشه ک خیلیا این مشکلو دارن ولی اینا هس دیگه کمتر بچمشون میاد..ولی من پدرم اصلا اصلا اهل بیرون رفتن و مسافرت نیس.شاید من 18 سالم بود ک رفتیم بیرون یبار و تا الان چشمم به حتی بیابون اطرافم نخورده.تنها سرگرمی من رفتن ب باشگا بود تو هفته سه روز ک یخورده حالمو خوب میکرد.یجورایی من یه زندانی ام تو خونه که تنها فرقمون اینه در خونه ما بازه ولی زندان نه.خیلی وقتا اومدم تو نت سرگرمی مثله خیاطی و کلسازی جور کردم ک ساعت یه کوچولو زودتر بگذره ولی این کارام فوقش یه ماه بود بازم روز از نو روزی از نو...حتی نمیتونین یه لحظه شرایط منو تصور کنین...بخدا بعضی شبا اونقد ساعتو نگا میکنم ک روز بشه ولی نمیگذره...هه اینم بگم ما هشت شب همه میخوابن.من میمونم و یا نماز خوندن یا زل زدن به سقف تا اینکه روز بشه و باز شب این شکلی خسته شدم بقران خسته اونقدری ک شاید حرف زدن با اون پسرم تو مشکل قبلیم فرار ازین فضا میدونستم.خلاصه من اومدم به مادر گرام اعتماد کنم و راز دلمو بگم و بگم ک اون پسر ازم خواسته باهات حرف بزنم و بیاد خواستگاری اینارو بهش گفتم و فک کردم درک میکنه ولی اوضا بدتر شد ازون روز هم گوشیو ازم گرفته هم نمیزاره بیام پای سیستم هم باشگاه و ارتباط با تنها دوستمو قط کرده.حالم خیییییییییلییییییییییی بده الانم رفته بیرون تونستم بیام اینارو بگم ک لااقل راه کار بدین ی کوچولو دلگرم شم.زندگیم خیلی مزخرفه تحمل میکردم ولی الان دیگه زخم زبوناش داره خفم میکنه باورم نمیشد تو این فضا و شرایط بدتر سوهان روحم بشه.دلگیرم از خدا ک چرا یکی نمیاد منو ازین جهنم خلاص کنه.....زیاد حرف زدم ببخشید...ولی اگ بشینم واستون همه حرفامو بگم هیچکدوم حتی حوصله تون نمیکشه چ برسه خدای نکرده جای من زندگی کنین.باز ممنون از دلگرمیاتون خوبه ک هستین

  2. 2 کاربر از پست مفید ایوب زمانه تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 16 آذر 93), بهار.زندگی (یکشنبه 16 آذر 93)

  3. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    یه کم صبر کن درست می شه.

    مادرت از روی دلسوزی این کار را می کنه. گرچه ممکنه روش برخوردش به نظر شما درست نباشه.

    یه مدت که صبر کنی و خیالش راحت بشه، دوباره می تونی بری باشگاه.
    الان هم اگر مامانت اهلش هست و حوصله داره، با هم برید. باشگاه یا استخر یا ...
    خرید یا بیرون می ره با هم برید. تا کم کم هم اعتمادش جلب بشه و هم رابطه تون بهتر بشه.

    باید سنجیده تر عمل می کردی.
    ماجرای خواستگار را نمی دونم چی بوده.
    ولی شما که تو اون خانواده بزرگ شدی و مادرت را می شناسی، نباید خودت اقدام می کردی.
    کاش به خواستگار می گفتی مادرش با منزلتون تماس بگیره.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 7 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 16 آذر 93), Mr.Anderson (شنبه 15 آذر 93), sanjab (سه شنبه 11 آذر 93), szd (سه شنبه 11 آذر 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 11 آذر 93), واحد (یکشنبه 16 آذر 93), بالهای صداقت (پنجشنبه 13 آذر 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 شهریور 94 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1392-10-14
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    2,611
    سطح
    31
    Points: 2,611, Level: 31
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    448

    تشکرشده 166 در 82 پست

    Rep Power
    28
    Array
    شما از یکی از قدرت های خودتون قافل هستید
    منظورم قدرت گریه است


    بابا یه ذره گریه کن که تنهام و خسته شدم و ...
    بعدم یه مقدار مهربون شو
    تو کاری خونه بیشتر از قبل کمک کن و کارایی بکن که مادوست داره
    یه مقدار شیطانی به نظر میاد
    ولی خوب چاره چیه
    هرچند که صبر هم کمک میکنه
    منتهی فک میکنم با این شرایطی که شما گبر برات سخت باشه

    در ضمن کاشکی نمیذاشتی شرایطت اینجوری بشه که با این سن فقط یه دوست داشته باشی
    بابا آدم خوب پیدا میشه
    آسون نیست ولی سختم نیست
    دوست خوب پیدا کنید به ظرم

    در آخرم اینکه کتاب بخرید بخونید
    لامصب رومان های پائولو کوئیلو
    آدم رو دیوونه میکنه
    معتادش میشی
    کتاب های روانشناسی درست و حسابی هم کمک میکنه از وقتتون به نحو احسند استفاده کنید
    تا این دوره صبر سخت تموم بشه

    ایشالا که این دوره هرچی سریع تر تموم بشه
    یاعلی

  6. 2 کاربر از پست مفید Mr.Anderson تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 16 آذر 93), اقای نجار (سه شنبه 18 آذر 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همسر فرشته ام ، دیو شده... چه کنم؟
    توسط الهام* در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 44
    آخرين نوشته: دوشنبه 28 تیر 95, 16:33
  2. شوهرم میگه منو با این زندگیو نمیخواد
    توسط پروانه 71 در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: شنبه 12 اردیبهشت 94, 10:34
  3. نمی دونم دارم با یک فرشته زندگی می کنم یا یه دیو
    توسط poopak111 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 21 تیر 93, 16:00
  4. بیو گرافی
    توسط sara_star در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: شنبه 16 آذر 87, 19:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.