سلام. من دختر بیست و شش ساله ای هستم که دلم می خواهد ازدواج کنم اما یک مسایلی مانع من می شود. راستش را بخواهید از گفتنش خجالت می کشم اما نمی توانم انکارش کنم ... من نگرانی خاصی برای فرزندان آینده ام دارم. خوب من به زودی شرایط ازدواج برایم فراهم می شود. طبیعتا بعد از ازدواج صاحب فرزند می شوم. خوب همین مساله باعث نگرانی من می شود. نگرانم که اگر هم پسردار شوم و هم دختر دار باید چه خاکی بر سرم بریزم ؟ بله منظور من روابط نامشروعی است که بین خواهر و برادر شکل می گیرد. زنای با محارم اگر خواهر مایل باشد و اگر مایل نباشد تجاوز برادر به خواهر. وقتی به این چیزها فکر می کنم دلم نمی خواهد بچه بیاورم و طبیعتا اگر بچه نخواهم باید قید ازدواج را بزنم. این را هم بگویم که من در خانه هیچ مشکلی نداشتم. پدرم به حدی با حیاست که حتی شلوارش را جلوی من عوض نمی کند و برادرم هم پسر بسیار خوبی است که البته الان ازدواج کرده است و رفته است. خوشبختانه روابط ما را پدر و ماردمان به خوبی مدیریت می کردند. مثلا هیچ وقت همدیگر را در آغوش نمی گرفتیم ، من حق پوشیدن لباس بدون آستین و شلوارک را جلوی برادرم نداشتم و اتاق خوابمان هم جدا بود. راستش من در سن دبیرستان حتی فکرش را هم نمی کردم که چنین اتفاق هایی هم ممکن است بیافتد و اصلا نمی دانستم چنین پدیده ای وجود دارد. اما خوب الان سالها است که چشم و گوشم باز شده است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)