سلام خانوم پینار،
من تنها چیزی که میتونم بگم اینه که واقعاً براتون متاسفم که دارید خودتون دستی دستی زندگیتونو به باد فنا میدید و حتی فکر پسر 8 سالتونم نیستید!
شما اگه پا بند زندگی با همسرتون نبودید چرا بچه دار شدید،اصلا به فکر پسرتون هستید؟!
اون موقعی که با اون آقا قرار گذاشته بودید و بعدش خونه میومدید چطوری روتون میشد تو چشم پسرتون نگاه کنید، حالا بگذریم از همسر زحمتکشتون ولی پسرتون چه گناهی کرده؟!
شما با سن کم ازدواج کردید درست،آیا شما بدون عشق به همسرتون تن به این ازدواج دادید؟!
ببخشید ولی من اصلا نمیتونم درکتون کنم،اگه همسرتون انسان بی احساس و بی تفاوتی نسبت به شما بود شاید درک میکردم،ولی با پست اولتون اینطور به نظر نمیرسه!!!
شما واسه خاطر پسرتون هم که شده بهتره با همسرتون یا تنهای حتما پیش مشاوره حضوری برید!
موفق باشید
آرزو دارم،
فاصله نباشه بین تو و تمام احساس های خوبت
تو باشی و شادی باشه و یه دنیا سلامتی
و امضاء خداوند بزرگ پای
تمام آرزوهایت
ویرایش توسط سوده 82 : یکشنبه 11 آبان 93 در ساعت 02:18
علاقه مندی ها (Bookmarks)