به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آذر 93 [ 17:57]
    تاریخ عضویت
    1393-3-13
    نوشته ها
    89
    امتیاز
    735
    سطح
    14
    Points: 735, Level: 14
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 220 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon2008 من افسردگی دارم

    سلام دوستای همدردی تورو خدا کمکم کنید .....من بعد از یه عالمه مشکل و ضعف الان حس خیلی بدی دارم... اصلا اعتماد به نفس ندارم... اصلا... همیشه استرس دارم.. یه مشکلی هم که خیلی وقته باهاش درگیرم اینه که هروقت استرس و اضطراب میگیرم سریع حالم بد میشه و حالت تهوو و........ واقعا دیگه از خودم بدم میاد نمیدونم چیکار کنم... امروز یکی از اقوام یه آقایی رو معرفی کردن برا ازدواج که باهاشون بریم رستوران صحبت کنیم... اولش حالم خوب بود فقط یخ کرده بودم و استرس داشتم ولی درعرض 5 دقیقه حالم بد شد...... نمیدونم چیکار کنم خیلی خجالت کشیدم خیلیییییییییییییییییییییی یییی..... قبلا هم خودم با اون آقایی که قبلا تو زندگیم بود هر وقت قرار میزاشتیم همیشه حالم بد میشد.. به خدا دست خودم نیست... دارم دیوونه میشم........ خیلی حالم بده خیلی...نمیدونم چیکار کنم..چطوری خودمو آروم کنم... اصلا این بیماریه؟؟ نمیدونم چیکار کنم... واقعا نمیدونم...

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 مهر 93 [ 18:21]
    تاریخ عضویت
    1393-7-15
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    87
    سطح
    1
    Points: 87, Level: 1
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تو که تو تاپیک های قبلیت همش از تنهایی و خیلی معذرت میخوام از اینکه27ساله شدی ولی تنهایی گفتی حالاکه خواستگار پیدا شده چرا هول کردی اتفاق خودت رو آدم محکم نشون بده که ازت خوشش بیاد
    افسردگی رو بیخیال از شرایط خواستگارت و جوابت و اتفاقات کلی قضیه خواستگاری بگو
    عزیزم نمیخوام نگرانت کنم ولی27سالت شده سعی کن با همین خواستگارت اگه آدم خوب و موجهی هست ازدواج کنی

  3. کاربر روبرو از پست مفید The Loser تشکرکرده است .

    SpecialBoy (دوشنبه 21 مهر 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آذر 93 [ 17:57]
    تاریخ عضویت
    1393-3-13
    نوشته ها
    89
    امتیاز
    735
    سطح
    14
    Points: 735, Level: 14
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 220 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آره...... الانم میگم...... ولی من الان حرفم سر اینه چیکار کنم اضطراب و استرس ازم دور بشه... به خدا دست خودم نیست.. یدفعه ای حالم بهم میخوره از استرس.. خوب این ممکنه باعث بشه طرف فک کنه من مریضم یا مشکلی دارم

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    73
    Array
    به نظر من نمیشه اینجا مشاوره بگیری در این مورد.باید به یک روانپزشک مراجعه کنی و دارو مصرف کنی بابت این استرس که غیر طبیعیه..
    تا حالا مراجعه کردی؟

  6. 3 کاربر از پست مفید SOGAND. تشکرکرده اند .

    SpecialBoy (دوشنبه 21 مهر 93), برنده 1988 (چهارشنبه 23 مهر 93), رزا (دوشنبه 21 مهر 93)

  7. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    می تونی بری دکتر برای شرایط استرس و اضطراب قرص بگیری.
    اگه فقط همین مورد باشه، چیز خاصی نیست.
    همیشه که تو شرایط اضطراب نیستی. شاید در ماه یکی دوبار پیش بیاد، شایدم کمتر.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    SpecialBoy (دوشنبه 21 مهر 93), رزا (دوشنبه 21 مهر 93)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آذر 93 [ 17:57]
    تاریخ عضویت
    1393-3-13
    نوشته ها
    89
    امتیاز
    735
    سطح
    14
    Points: 735, Level: 14
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 220 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چند سال پیش رفتم.. اونموقع همیشه حالت تهوو و استرس داشتم... یه داروهایی رو بهم داد که حالمم بدتر شد... دیگه قطع کردم مصرفشون رو....... الانم نمیتونم برم دکتر... راستش نه دکتر خوب میشناسم نه هم میگن هزینه اش زیاده از پس هزینه هاش بر میام... قبلا وقتی برا بار اول جایی میخواستم برم یا یه اتفاق خاصی میخواست بیفته که خیلی ساده هم بودا ولی برا من غیر معمولی بود (مثلا یه نفر که باهاش رودربایستی داشتیم )میخواست بیاد خونمون از بس میگفتم وای اگه حالم بد بشه زشت میشه.. حالم بد میشد... الان یخورده کمتر شدم ولی متاسفانه نمیدونم چرا اینجور مواقع اینطوری میشم... اصلا انگار از همه رابطه ها ترس دارم.. از مرد جماعت میترسم.. این یه خواستگاری معمولی بود همش میترسیدم اگه بهش تو این دیدارا وابسته بشم و نشد چی؟؟ از بس دلم شکسته اینطوری شدماز بس همیشه آخرش نششده...... همش نگرانم... بد بینم..منفی بافم.......نمیدونم........ واقعا نمیدوم چیکار کنم..حتی الان که کلی میگذره هنوزم حالت تهوو و معده درده رو دارم........نفسم میگیره.. بدنم یخ میشه... سر سرد مثل جنازه..........

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    73
    Array
    سلام..

    این علائمی که شما میگید نشون دهنده اختلال اضطرابه..حالا چرا اختلال؟ چون همه ی ما در طول عمرمون اضطراب رو بارها تجربه کردیم و تو اینجور مواقع یک واکنش

    طبیعی بحساب میاد ..اما وقتی این اضطراب با دوام باشه و حداقل شش ماه و بیشتر طول بکشه میشه اختلال که باید به فکر درمان بود

    البته شما خودت هم داری زیادی به خودت تلقین میکنی مثلا من نفهمیدم که گفتی موقع قرار با خاستگارم بعد از پنج دقیقه حالم بد شد و خجالت کشیدم یعنی چی؟

    چه حالی بهت دست داد که باعث خجالتت شد؟

    اگر امکانش نیست که حضوری به یک روانشناس مراجعه کنی عوضش سعی کن رو خودت کار کنی...

    افکار منفی رو از ذهنت دور کن و بهشون بال و پر نده منم وقتی استرس دارم نوک انگشت های پام و دستم یخ میزنه در واقع همه اینطورن پس فکر نکن دچار

    حالات عجیب غریبی میشی یا درد معده در اثر اسپاسم یا گرفتگی ناشی از استرسه طولانی مدته....

    به خودت تلقین نکن...

    حتما کلاس هایی مثل مدیتیشن یا یوگا ثبت نام کن اگر امکانش نیست پیاده روی هم خیلی خوبه

    بجای اینکه به خودت بگی الان حالم بد میشه بگو من خوبم و آرامش دارم چند تا نفس عمیق بکش این یعنی کنترل کردن و مهار اضطراب...
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  11. 2 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    ED12 (دوشنبه 21 مهر 93), SpecialBoy (دوشنبه 21 مهر 93)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 11 بهمن 93 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1393-7-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    287
    سطح
    5
    Points: 287, Level: 5
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 19 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به روانشناس مراجعه کنید
    فکر نمی کنم با قرص و دارو مشکلتون حل بشه بلکه شما باید روی خودتون و افکارتون کار کنید
    اگه با یه روانشناس خوب مشورت کنید بهتر به نتیجه می رسید
    این مشکلات رو شاید همه ما تجربه کرده باشیم شاید یکی مشکلش حاد تر باشه یا یکی مشکلش پیش و پا افتاده باشه
    مثلا خود بنده یادمه در دوران مدرسه و در زمان امتحانات قبل از امتحان دلپیچه میگرفتم و یادمه که برادرم هم سر امتحانات خیلی خیلی حساس استرس میگرفت و حالت تهوع بهش دست میداد
    سعی کنید مسئله پیش روتون رو نزد خودتون خیلی بزرگ و حساس جلوه ندید و به صورت معمولی باهاش برخورد کنید
    افکار منفی رو از خودتون دور کنید مثلا در جایی از صحبتاتون گفتین که :
    نقل قول نوشته اصلی توسط donya66 نمایش پست ها
    خوب این ممکنه باعث بشه طرف فک کنه من مریضم یا مشکلی دارم
    شما نباید هچین افکاری رو به ذهنتون راه بدید مثبت اندیش باشید
    سعی نکنید که فکر کردن درباره مسئله ای چنین پیش و پا افتاده ذهنتون رو مخدوش کنه و تمام دقدقه تون بشه

  13. 3 کاربر از پست مفید ED12 تشکرکرده اند .

    SpecialBoy (دوشنبه 21 مهر 93), رزا (دوشنبه 21 مهر 93), سوده 82 (سه شنبه 22 مهر 93)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آذر 93 [ 17:57]
    تاریخ عضویت
    1393-3-13
    نوشته ها
    89
    امتیاز
    735
    سطح
    14
    Points: 735, Level: 14
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 220 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستای گلم نظرای همه رو خوندم ممنون از راهنمایی هاتون......

    خواستگارم ظاهرا که آدم بدی نبود..فقط متاسفانه بازم اختلاف سن داشتیم اونم معکوس..که خانوادش گفتن مشکلی نیست ولی به خاطر تجربه تلخ قبلی نگرانم..به ظاهر که آدم موجهی میومد واون فامیلمون هم که ایشون رو معرفی کرده بود خانوادش رو تایید میکرد..نمیدونم چی پیش بیاد ولی راستش از بس تا مرحله اخرم رفتیم و نشده سعی میکنم زیاد دلم و خوش نکنم...که نشد نخوره تو ذوقمبرام دعا کنید دوستان توهمین روز عید به حق حضرت علی.............

    اونجا که گفتم یه دفعه حالم بد میشه... به خداخودمم نمیدونم چرا.. شاید چون قبلش گفته بودم اگه اینجا حالم بد بشه هیچ کدوم از خانوادم پیشم نیستن و چیکار کنم با اون حالم چطوری برم خونه یدفعه ای حالم بد شد.. به خدا خودمم نمیدونم یدفعه ای چه مرگمم میشه..........نمیدونم..........تا حالا 3بار همینطوری پیش 3نفرضایع شدم انگار همیشه همینه..این آقا هم چیزی نگفت..همش میگفت اتفاقه مریضیه ممکنه برا همه پیش بیاد ولی من داشتم می مردم از خودم متنفر بودم وگریه میکردم و تو دلم باخودم دعوا میکردم که چرااا همیشه اینطوری میشم..چرا انقدر بی دست پا هستم..چرا همش حالم بد میشه... چرا اینطوریم................. حتی وقتی اومدم خونه خانوادم ازم پرسیدن چی شد.؟؟ وقتی بهشون گفتم حالم بد شد.. خواهرم خندید و گفت ماگفتیم الان دنیا حالش بهم میخوره همونجااااااااااااااآرزوم شده مث دخترای مردم بتونم یکم عاقل باشم یکم محکم باشم......سریع تا یکی اومد سراغم از ترس اینکه بخوام از تنهایی فرار کنم بدون درنظر گرفتن موقعیتش سریع نگم باشه و بهش احساس پیداکنم........اصلا نمیدونم چیکار کنم..از کجا شروع کنم...........آرزوم شده اینکه یبار از تنهاییم ننالم و خودم مستقل باشم..بتونم روی یه نفر بدون اینکه سریع وابسته بشم شناخت پیداکنم و بعد بهش دل ببندم..از بس دلم شکسته و خورد شدم دیگه داغونم...از بس همش تو زندگیم نشده اینطوری شدم.. به خدا قبلا اینطورینبودم...میگفتم میخندیدم..الان اعتماد به نفس که اصلا ندارم... ظاهرم همه میگن بد نیستاااز 100شاید80باشم ولی خودم بخوام به خودم نمره بدم40 هم نمیدم...جایی که برم همش موذبم...خجالت میکشم.. درصورتی که قبلا سروزبونی داشتم که بیا وببین.. تومراسمای مدرسه و دانشگاه همیشه مجری بودم... ولی الان چی؟؟ یه جای معمولی هم نمیتونم برم..از بس داغونم.. صبح تا شب پای لب تاپ تو اینترنت و دنیای مجازی... نگید از خونه برم بیرون که جای درست وحسابی نیست.... مراسمای مذهبی هم رفتم هیچ اثری نداشت برام........شما کمکم کنید دوستای همدردی.. بگید از کجا شروع کنم... میخوام محکم باشم میخوام خوب باشم.. بدون وابستگی تصمیم بگیرم.. محکم بشم و حالم خوب بشه... نصف بدبختیام به خاطر همین حالمه... یعنی آرزوم شده مثل این دخترای قوی و بااراده باشم که هم خیلی کم مریض میشن و هم هر لحظه و هروقت که اراده کنن میتونن برن مسافرت یا هرجا که بخوان.. بدون هیچ اضطراب و استرسی..... ولی من نه مثلا یه مسافرت ساده یا یه مهمونی به جاییی که تا حالا قبلا نرفتم نمیتونم برم .. حالم بد میشه اگرم مجبور بشم برم انقدر سختم میشه و موذب هستم که حد نداره.......... واقعا از خودم بدم میاد

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 مهر 93 [ 18:21]
    تاریخ عضویت
    1393-7-15
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    87
    سطح
    1
    Points: 87, Level: 1
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواستگارت چند سالشه؟
    بیخیال باش تو از تنهایی میترسی خب الان که خواستگار داری ظاهرا هم هم پسره خوبه هم خانوادش فامیلت هم که تاییدش کرد
    از چی میترسی
    اگه بترسی و پسره بیخیالت شه اون موقع هست که باید از تنهایی بترسی
    نه الان تو الان تو جلسه کنکور نشستی همش ترس داری که شاید قبول نشی خب این ترس روت اثر منفی میذاره بجای ترس داشتن باید تلاش کنی تا قبول شی
    خواستگارت هم همینه باهاش حرف بزن که پیش خودش بگه چه دختر باکمالات و خوبیه
    برای چی از پسره خجالت میکشی مگه دیو هست اونم آدمه عین بقیه اومده خواستگاریت یعنی چی که جلوی3نفر ضایع شدی
    آدم باید انقدر قوی باشه که از پس خودش بربیاد که هیچی روی دیگران هم تاثیر بذاره
    دفعه بعد که دیدیش تو دلت همش حرفای مثبت بزن که دیگه صوتی نمیدم دیگه حالم بد نمیشه دیگه تنم نمیلرزه موقع حرف زدن دیگه هول نمیشم
    ایشاللا که ازدواج میکنی و خوشبخت میشی فقط تورو خدا عین من بداخلاق نباش
    شمرده شمرده باهاش صحبت کن اصلا تندتند حرف نزن خیلی اروم انگار داری با خواهرت مادرت پدرت برادرت حرف میزنی



    - - - Updated - - -

    در ضمن مهم نیست که ازش بزرگتری مهم تفاهمتونه حالا مثلا2سال بزرگتر باشی خب چی میشه مگه خیلی زن های30ساله هستن از زن های25ساله جوون تر هستن

  16. کاربر روبرو از پست مفید The Loser تشکرکرده است .

    ED12 (سه شنبه 22 مهر 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.