به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 مهر 93 [ 18:36]
    تاریخ عضویت
    1393-7-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    80
    سطح
    1
    Points: 80, Level: 1
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 29 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چه طوری نظر 2 خانواده رو راجع به خودم و خواستگارم تغییر بدیم؟

    سلام من با یه پسری1ساله که دوست هستم دوستیمون عادی هست نهایت رابطمون دست دادن هست
    ازم خواستگاری کرده من همه جوره قبولش دارم از نظر مالی-ظاهر-اخلاق همه جوره عالیه خیلی هم بهش وابسته هستم
    من جوابم مثبته منتها خانوادم شدیدا مخالفن
    دلیلش هم اینه که میگن خواستگارت از نظر مالی به ما نمیخوره بعدا برات مشکل ساز میشه (ازما سرترن)و یه دلیل دیگه هم دارن اینکه پدرومادر خواستگارم هم با انتخاب من مخالفن طوریکه جواب سلام منو بزور دادن
    تا حالا یه جلسه خانواده ها باهم نشستن نتیجه هم این شد که هر4تا پدرومادر مخالفن پس ازدواج کنسل شه
    یعنی این وسط من و خواستگارم کشک هستیم که پدرومادرا تصمیم بگیرن اصلا به اونا چه ربطی داره

    من تک فرزندم خواستگارم یه خواهر داره خداروشکر خواهره موافقه میگه هرچی برادرش دوست داره
    من21سالمه خواستگارم24سالشه
    سربازی رفته از نظر مالی هم مشکلی نداره شغل هم داره 2ماهه که مبل فروشی زده

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    سلام عزیزم
    خب دلیل مخالفتشون همین؟؟
    تو جلسه خواستگاری چی مطرح شد ک به این نتیجه رسیدید که خانواده ها مخالفن و ازدواج کنسل؟؟؟؟
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  3. کاربر روبرو از پست مفید maedeh120 تشکرکرده است .

    رزا (دوشنبه 21 مهر 93)

  4. #3
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 مهر 93 [ 18:36]
    تاریخ عضویت
    1393-7-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    80
    سطح
    1
    Points: 80, Level: 1
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 29 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دلیل اصلی مخالفت پدرومادرم مخالفت پدرومادر پسره هست میگن اینا که همین الان اینطوری باهات رفتار میکنن بعد ازدواج میخوای چیکارکنی آخه پدر پسره خیلی خودش رو میگرفت و مخالف بود
    از من خوشش نمیاد خواستگارم میگه پدرش اصرار داره که دختر دوست پدرش رو بگیره
    پدرش گفت من مخالفم منتها اجازه پسر دست من نیست این پسر خانواده نداره خیلی مشتاقش هستید مثبت بدید
    پدرم بهش برخورد گفت تو بلند شدی اومدی خونه ما اونوقت ما مشتاق هستیم اونا هم بلند شدن رفتن
    الان هم حاضر نمیشن که دوباره بیان
    به فکرم زد برم خونشون با پدرش صحبت کنم بعد دیدم خیلی ضایعست که دختر بره دنبال خانواده پسر
    پسره چندبار با پدرم حرف زد پدرم میگه خانوادت مخالفن این ازدواج صلاح نیست
    مشکل اصلی خانواده پسره هستن خانواده خودم حریف من نمیشن البته خانواده خودم هم مخالفن ولی میدونم که حریفشون میشم و مثبت رو ازشون میگیرم

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    1.از چه راهی میخوای خانوادتو راضی کنی؟؟؟؟
    2.به پسره بگو اگه منو میخوای خانوادتو راضی کن ...
    یعنی برای پسره اونا باید تصمیم بگیرن اونم تصمیم به این بزرگی ..
    خودت چقدر از تصمیمت مطمینی؟؟؟
    چطوری و چند وقته با این آقا پسر آشنا شدی؟
    چند وقت از جلسه اول دیدارتون (خانواده ها ) میگذره؟
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  6. #5
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 مهر 93 [ 18:36]
    تاریخ عضویت
    1393-7-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    80
    سطح
    1
    Points: 80, Level: 1
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 29 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میدونم از پس خانوادم برمیام مخالفن ولی جلوی اصرارهای من میدونم قبول میکنن
    مشکل اصلی خانواده پسره هستن مخصوصا پدرش که با پدرم لج کرده
    من به تصمیمم مطمئنم میخوامش1ساله باهاش دوستم هیچ بدی ای ازش ندیدم اخلاقامون به هم میخوره
    گفتم که نحوه اشناییمون دوستی بود تو پارک
    9روزه از جلسه اول میگذره
    به پسره گفتم یجوری راضیشون کن میگه دارم سعیم رومیکنم صبر کن آرومشون کنم بیان اگه به اجبار بیان دوباره جلسه بهم میخوره
    خیلی دوست دارم با پدرومادر پسره صحبت کنم چرا با من بد هستن با خواهر پسره صحبت کردم ولی خب اصل کاری پدرومادرش هستن مخصوصا پدرش

    ای خدا یعنی همیشه باید دختره وضع مالیش بهتر باشه چرا یه دختر وضع مالیش ضعیف تره درجا خانواده پسره مخالفت میکنن
    خود پسره وقتی منو میخواد دیگه چه ربطی به پدرومادرا داره انقدر دوست دارم وقتی ازدواج کردم دیگه رابطم رو با پدرومادرش قطع کنم

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    نرگس جان آروم تر! چه خبره؟؟
    عزیزم اول اینکه بهتره هیچوقت واسه ازدواج آدم پدر مادرش رو تحت فشار نذاره برای قبول کردن، هیچوقت مگه اینکه واقعا همه تایید کنن که پدرمادرت صلاحیت ندارن و خیر و صلاح شما رو نمیدونن . میتونی خودت یا کسی همچین ادعایی کنه؟؟؟

    با توجه به تجربه هایی که تو اطرافیانم دیدم همشون به ضررشون شده این کار.

    دوم اینکه هیچوقت نری در خونه خواستگارت با پدر یا مادرش یا حتی خواهرش صحبت کنی !!! هیچوقت این کارو نکن . با این کارت نه تنها نظرشون مثبت تر نمیشه بلکه منفی تر هم میشه! و شما در چشم اونا ببخشید کوچیک تر میشید.
    به گفته خودت پدرش مغرور هست،اما این تویی که باید مغرور باشی . اونا باید شما رو از خانواده ات خواستگاری کنن و طلب کنن.پدر شما باید در نهایت احترام دخترش رو دست اونا بسپره ، نه اینکه ببخشید دخترش رو همینجوری تقدیمشون کنه !
    ولی با این کارت احترام و غرور پدرت و خانواده ات هم زیر سوال میبری. پس این کارو نکن

    بعدش هم اینکه مگه اختلاف سطح اقتصادیتون چقدره؟؟؟ تقریبا زیاد، خیلی زیاد ، در چه حده؟؟
    مطمئنی که دلیل مخالفت پدرش همین موضوع هست فقط؟

    ای خدا یعنی همیشه باید دختره وضع مالیش بهتر باشه چرا یه دختر وضع مالیش ضعیف تره درجا خانواده پسره مخالفت میکنن
    نه عزیزم هیچوقت نباید اینطور باشه!! اتفاقا بهتر هست که وضع مالی پسر بهتر باشه
    ولی اختلاف زیاد نباید باشه ،تا یکی مثل پدر ایشون به شما فخر نفروشن
    تازه خیلیا هستن خیلی هم وضعشون بهتره باز هم ازدواج میکنن ولی هیچچ غروری بینشون نیست.

    حقیقتا اگر من جای شما بودم در جا جواب منفی میدادم! فقط شما الان به اون پسر وابسته هستی، ولی خودت فکر کن چطور میشه با پدرشوهری زندگی کرد که یه عمر میخواد منت سرت بذاره که آره ما شما رو به اجبار واسه پسرم گرفتیم(ببخشید رک میگم چون خودم خیلی رو این موضوع حساس بودم)
    میدونی چقدر پدرت به غرورش بر میخوره؟؟ غرور خودت هم... مطمئن باش تا وقتی خانوادش اینطور باشن شما هم از ته دلتون شاد نمیشید

    خود پسره وقتی منو میخواد دیگه چه ربطی به پدرومادرا داره انقدر دوست دارم وقتی ازدواج کردم دیگه رابطم رو با پدرومادرش قطع کنم

    هیچوقت دیگه این حرفو نزنیا دخترجان!
    مگه میشه؟؟؟
    اتفاقا به پدر مادرا خیلی هم ربط داره، عزیزم تو چطور میتونی موقع ازدواجت به همین راحتی تو روی پدر مادری که 20 سال زحمتت رو کشیدن وایسی؟؟
    فکر میکنی دیگه ازدواج کنی به خانوادت احتیاجی نداری؟؟ دیگه به هیچکی کاری نداری فقط شوهرت؟؟؟؟؟؟ سخت در اشتباهی عزیزم
    خیلی سعی کن حرمتا بین شما و پدرت از بین نره، مطمئن باش همیشه به پشتیبانی خانوادت نیاز داری همیشه

    در مورد خانواده خواستگارت هم همینطور، از الان اینطور صحبت میکنی معلومه بعد ازدواج همیشه باهاشون درگیر هستی
    عزیزم یه کم مطالعه ات رو در مورد ازدواج بیشتر کن. همین سایت خیلی مقاله داره .خیلی جریان شاید مشابه شما هست میتونی بخونی.
    یه کم بیشتر فکر کن، عجله ای برای ازدواج نداشته باش. هنوز خیلی فرصت داری. ولی یه تصمیم اشتباه میتونه همه فرصتات رو ازت بگیره

    - - - Updated - - -

    تازه از همه مهمتر اینه که این آقا پسر و شما واقعا مناسب هم باشید
    تو این 1 سال دوستی احساس و وابستگی به منطقتون غلبه نکرده باشه.
    به نظرم پیش یه مشاور ازدواج خوب هم برید
    ویرایش توسط reihane_b : یکشنبه 20 مهر 93 در ساعت 22:41

  8. 5 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    mobin31080 (دوشنبه 21 مهر 93), امیر مسعود (دوشنبه 21 مهر 93), دختر بیخیال (دوشنبه 21 مهر 93), رزا (دوشنبه 21 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 21 مهر 93)

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 تیر 97 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-06
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    5,905
    سطح
    49
    Points: 5,905, Level: 49
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    369

    تشکرشده 377 در 121 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام ، به نظرم یکی از مشکلات ازدواج عدم داشتن روحیه تعامل از سوی خانواده هاست،که البته در خصوص موضوع شما باید بی نزاکتی پدر آقا پسر رو هم اضافه کرد، هر کس دیگه ای جای پدر شما بود شاید برخورد شدید تری توی مراسم خواستگاری میکرد
    ، اینکه شما برید با خانواده آقا پسر صحبت کنید یه کار کاملا احساسی و به دور از عقل و تدبیره،فکرشم نکن که بخوای همچین کاری بکنی. با این کار حتی ارزشت پیش آقا پسر هم کم میشه بگذریم که در آینده چه تبعاتی برای شما داره، آقا پسر خودش باید خانوادش رو راضی کنه و بعد با شما با احترام رفتار کنن، و اما در خصوص مخالفت پدر شما باید بگم حتی اگه مخالفت ایشون دلیل منطقی هم نداشت شما نباید نقش ایشون رو کنار بزارید و بگید به خودمون مربوط میشه، پس به نظر پدرتون احترام بگذارید و نظر ایشون رو ملاک تصمیم گیری خودتون قرآر بدید و به آقا پسر هم بگید که بدون رضایت خانواده ها این وصلت رو به صلاح نمیدونید.

  10. 2 کاربر از پست مفید امیر مسعود تشکرکرده اند .

    mobin31080 (دوشنبه 21 مهر 93), reihane_b (دوشنبه 21 مهر 93)

  11. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    به همدردی خوش آمدید


    من پست هاتو خوندم ، بخش عظیمیش از روی احساس نوشته شده بود.

    حالا من میگم بیا و احساسات و بذاریم کنار منطقی تر به موضوع نگا کنین.


    ببین عزیزم، تو مسله ازدواج غیر از کفویت دو آدم ، کفویت خانواده ها هم خیلی مهمه! قدرت خانواده ها اینقد زیاده که خیلی راحت میتونن زندگی یک زوج خوشبخت کامل نابود کنن و به جدایی برسونن ، همینطور میتونن با رفتار و اعمالشون دو جوون و به اوج خوشبختی برسونن.

    پس هیچوقت مخالفت و موافقتشونو دست کم نگیر.

    شما تک فرزند هستین ، پس میدونی که پدر و مادرت برای بزرگ کردن چقدر زحمت کشیدن، چه سختی هایی و پشت سر گذاشتن ؟
    کافیه یک آخ بگی پدر و مادرت برات بال بال بزنن !

    میدونی نباید غرور مردانه یک پدر و شکست؟ میدونی چقدر براشون سخته یک نفر ، یک غریبه، و وارد حریم شخصیشون ، خونه اشون کنن، بعد اون شخص فقط بخاطر چند قرون بیشتر داشتن ، خودشو بکوبه تو سر خانوادش ، خصوصا تنها و عزیزترین فرزندش!!!!!

    شما اگه قرار باشه برین پیش پدر آقای مجنون، یعنی علنا غرور پدرتونو خیلی بیشتر از قبل شکستین، یعنی کار ناتمام پدر ایشونو شما ، با دستهای خودتون تمام میکنین.
    شما اگه برین پیش پدر ایشون ، علنا خودتونو کوچیک میکنین.

    آخه پس عزت نفس شما چی میشه؟
    غرور شما به عنوان یک دختر چی میشه؟


    میدونی زندگی کردن ، با آدم هایی که ملاک برتری انسان هارو با میزان داشتن تکه های کاغذ سبز رنگ میسنجن ، چقدر سخته؟

    این آقا پسر الان داغن، زندگی با پدر و مادر و خواهر ، خسته اشون کرده ، الان به مرحله ای رسیدن که دوست دارن کمی تنوع و تجربه کنن، خب این تنوع و از طریق ازدواج میشه کسب کرد، بد هم نیست ، همه ی ما آدم ها وقتی به یک مرحله ای برسیم نیاز به این تحول در زندگیمون داریم.

    اما واقعا چه تضمینی وجود داره، که این آقا پسر فردا روز که به تمام خواسته هایی که داشت در ازدواج با شما رسید ، بعد یک مدتی که باهاتون زندگی کرد ، بعد تا به مشکلی برخورد از شما هم خسته نشه؟ بعد سطح خانوادگی شما تو سرتون نزنه؟

    شما مطمعنین دیدگاه ایشون به آدم ها با دیدگاه پدر و مادرشون متفاوته؟
    فردا ایشون میخواین شما و خانوادتون رو به عنوان همسرشون و خانواده همسر به فامیلشون معرفی کنن، آیا اون لحظه احساس خجالت بهشون دست نمیده؟
    بهرحال سطح دو خانواده متفاوته! این فقط به اسم نیست، فردا تو مهمونی ها و تو مراسمات خودشو نشون میده.
    مثلا ممکنه خانواده شما بخواین مهمونی ای بگیرن در سطح خودشون اونها هم همینطور ، بعد اصلا تو نحوه ظاهر شدنتون تو مهمونی تفاوت کامل معلوم میشه ، اگه مراسمی باشه که در آن هدیه ای قرار باشه داده بشه ، تفاوت کامل مشخص میشه.

    شما دونفر وقتی میخواین ازدواج کنین ، دو مراسم باید بگیرین، که یکی از این مراسم ها به عهده شماست، آیا مراسم شما در حد مراسم اونها خواهد بود ، یا خیلی با هم تفاوت خواهد داشت؟

    شاید بگی برات اونقدرا مهم نیست، اما مطمعن باش این حرف و از روی احساس خواهی زد، فردا روز که اتیش این احساست فروکش کرد، اونوقت میفهمی که نیش و کنایه هایی که از گوشه کنار خواهی شنید چقدر برات مهم خواهد بود.

    همین الانش به پدر شما توهین شده، شما زیاد ناراحت نیستین (تو پستاتون ابراز ناراحتی زیادی ندیدم)، مطمعن باشین اگه این ازدواج سر بگیره ، بعد چند سال همین کار پدر همسرتون براتون خیلی بزرگ جلوه میکنه.


    بهترین راه اینه که خودتون و بکشین کنار، جایگاه شما در حال حاضر ، وسط میدون نیست، شما وقت نامناسبی و برای وسط رفتن انتخاب کردین، الان وقتشه که شما کنار وایستین ، و فقط نظاره گر باشین، ببینین جناب مجنون قراره چکار کنن، ایشون اگه نتونن پدر و مادرشون و راضی کنن مطمعن باشین شما اصلا نمیتونین.

    عزت نفستونو حفظ کنین، حتی اگه بزور هم راضی شدن، بازم بنظرم ازدواج درستی نیست، چون اگه انسان های کینه ای باشن، مطمعن باشین زندگیتون رنگ و روی آرامش و نخواهد دید.

    خانواده باید قلبا شما رو به عنوان عروسشون بپذیرن، ببین وقتی یکی از یکی دیگه خوشش نیاد ناخودآگاه از هر بهانه کوچیکی بحث و درگیری درست میکنه،شاید اولش پسرشون ازت دفاع کنن، اما مطمعن باش ایشون هم خسته میشن و درنهایت ازت میخواین خودت رعایت کنی، روز بروز هم بهت سختتر میگذره.

    تو الان تو خونه پدرتی ،مسولیتی نداری، تک فرزند هم که هستی مرکز توجه ای .
    ولی وقتی وارد خانواده ای بشی که دوستت نداشته باشن ، ناخودآگاه از سردی رفتار و بی توجهیاشون سرخورده میشی، مطمعن باش هم خودت خسته میشی هم خواستگارتون!


    بهتر کاری نکنی ، که فردا روز پشیمون بشی، کاری نکن که فردا آرزو یک ثانیه برگشت به گذشته رو داشته باشی.
    پدر و مادر احترامشون خیلی واجبه ، خصوصا شما که تک فرزند هم هستین، مطمعن باش پدر و مادرت برای تنها دخترشون آرزوی بهترینا رو دارن.


    خلاصه کلام: مهم نیست ، کی پولداره کی نیست، مهم نیست شغل یکی جایگاه بالای اجتماعی داشته باشه یکی دیگه نه.
    مهم نیست یکی بالاترین تحصیلات و داشته باشه یکی دیگه نه.

    مهم هم کفو بودن همه، مهم اینه اونی که داره فکر نکنه خیلیییی بالاتره! مهم ملاک های مشترک داشتنه!

    ارزش و شخصیت انسان ها ، به پول نیست، به مدرک تحصیلی هم نیست ، به جایگاه اجتماعی بالا هم نیست.!
    به درک و شعور بالاست! شخصیت انسان خیلی بالاتر از این معیارهای دنیویست!!!!!!

    من مطمعنم پدر شما ، با این حرکتشون که جلو پدر خواستگارتون انجام دادن، خواستن اینارو به شما و اونها بگن!!!!
    اگه پول برای پدر شما هم در اولویت بود، مطمعن باشین در برابر حرف پدر خواستگارتون سکوت اختیار میکردن.

    مسله ای که شما متوجه اش نشدین ، اما پدر شما خیلی خوب متوجه شدن!
    اونم اینه که : بیشتر از مادیات این نوع دیدگاه شما دو خانواده است که با هم متفاوته ! طرز نگرشاتون و نوع فرهنگتون با هم متفاوته!





    سعی کن تو زندگیت ، انتخابی عاقلانه داشته باشی درکنارش ازدواجی عاشقانه و تجربه کنی.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : دوشنبه 21 مهر 93 در ساعت 16:13

  12. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    mobin31080 (دوشنبه 21 مهر 93), reihane_b (دوشنبه 21 مهر 93), مسافر زمان (دوشنبه 21 مهر 93)

  13. #9
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 مهر 93 [ 18:36]
    تاریخ عضویت
    1393-7-20
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    80
    سطح
    1
    Points: 80, Level: 1
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 29 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از نظرات و صحبت هاتون خیلی منطقی و درست بود
    ولی آخه چرا باید یه موقعیت خوب رو ادم رد کنه و منتظر یه موقعیت دیگه باشه
    من با پسره یک ساله که دوستم میشناسمش میدونم که دنبال مادیات نیست آدم عوضی ای نیست تو این1سالی حتی1بار هم دستش رو اول به سمتم دراز نکرد بقول خودش اگه دنبال احساسات بود به دوستی ادامه میداد و پیشنهاد ازدواج نمیداد
    من متوجه هستم که پدرش خیلی توهین کرد و اصلا قصد ندارم برم خونشون میدونم که با این کار خیلی خیلی تحقیر میشم و کار خیلی خیلی زشتیه پسر باید بره دنبال دختر
    منتها مشکل اینه که با این وضعیت شاید چندماه دیگه طول بکشه تا خانوادش راضی شن آخه پسره همش میگه صبر کن تا من اونا رو با دل بیارم نه با زور
    وضع مالیشون خیلی آنچنانی بهتر از ما نیست(البته از ما بهتره) بدبختی اینه اونی که پدره برای پسرش انتخاب کرده خیلی پولداره و دختره هم زشت هست من عکسش رو دیدم تازه دختره یه بارم ازدواج کرده پسره میگه دختره اگه کور و کچل و فلج بود هم پدرش میگفت بگیرش چون پولداره

    دختربیخیال عزیز حرفات خیلی پخته و سنجیده بود امیدوارم بازم باهام حرف بزنی و یه راهی بدی تا پدره راضی زودتر شه آخه پسره فقط میگه صبر کن و من اصلا دوست ندارم زیاد صبر کنم با اینکه پسره رو تقریبا هرروز میبینم و با موبایل هم همیشه در ارتباطیم
    منم دارم با خانوادم صحبت میکنم همش میگن نه فعلا که اونا رفتن و دیگه پیداشون نشد
    پدرم گیر داده رابطم رو با پسره قطع کنم منم گفتم نه1ساله باهاش دوستم بعد1سال کار اشتباهی نمیکنم
    پدرم میگه اگه قطع نکنی به پسره میگم دست از سرت برداره
    آخه برای چی میخواد آبروی من رو پیش پسره ببره خب پسره نمیگه بابات چقدر شوته


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. علاقه و وابستگی به دوست همجنس تغییر بدید (مشکل طولانی مدت من)
    توسط behnam_alian در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 16 مرداد 94, 15:31
  2. نتونستم احوالات خودمو تغییر بدم
    توسط کیش میش در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 63
    آخرين نوشته: یکشنبه 17 دی 91, 02:35
  3. تغییر ناگهانی بعد خواستگاری
    توسط tanha-hamdard در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 10:55
  4. احساس می کنم قدر من رو نمی دونه! به دنبال تغییر هستم
    توسط masoudoo در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 38
    آخرين نوشته: جمعه 18 آذر 90, 10:20
  5. از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
    توسط آفتاب همدرد در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 85
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 فروردین 90, 04:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.