به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 مهر 87 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    3,552
    سطح
    37
    Points: 3,552, Level: 37
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    +حساسیت و شکاکی یه دختر به پسرومشکلات.....

    سلام.دلم میخواد اینجارو اینقدر صمیمی بدونم که یه سری مشکلات شخصی یا سوالاتی که تو دلمه و در اطراف خودم میبینم و براشون هیچ جواب منطقی ای نتونستم پیدا کنم اینجا بیان کنم...
    من و نامزدم چندسال هست که باهم آشناشدیم و الان 2سال میشه که عقد کردیم البته هنوز سرخونه زندگی خودمون نرفتیم.همسرم پزشک و من دانشجوی هنرهای تجسمی(نقاشی)هستم.ازونجاییک همسرم رو خیلی دوست دارم و بهم خیلی علاقه مندیم تقریبا"اگه درطول روز نبینمش چه وقتی در محل کارش باشه چه منزل مرتبا"باهاش تماس میگیرم!شاید روزی حدود 20_30بار بلکه بیشتر...مثلا"وقتی محل کارش هست ودر حال ویزیت کردن بیمار,باهاش تماس میگیرم و بهم میگه که الان نمیتونم صحبت کنم چون مریض دارم و من در جواب بهش میگم پس گوشیرو نگه میدارم...البته باید بگم که چرا این جمله رو میگم...چون احساس میکنم اون مریضی که کنارشه نکنه بخواد یه دختر جوون باشه وبخواد از همسرم سوء استفاده کنه(البته باید این نکته روهم بگم که من هیچ چیز بدی تا به حال ازش ندیدم یه پسر با ایمان وبا خانواده که نه هیچوقت دوست و رفیق باز بوده و همیشه بهترین تفریحش میتونه کتاب خوندن باشه)اما با چندباریکه من به محل کارش رفتم وبا برخورد با همکارای خانوم(ماما-پرستار) مریضا و مراجعه کننده هاش کم کم این حس درمن به وجود اومد که چقد ارتباطای این افراد باهم صمیمانه است...مخصوصا"با همکارهای خانوم....کاش میدونستین چقدر برام تحمل این موضوع سخته که ببینم همکار خانوم همسرم بخواد برای یکی از بیماریهاش بیاد پیش همسرم و ازش بخواد که معاینش کنه....همسرم فوق العاده روراسته و هیچ چیز مخفی بین من و اون نیست هر اتفاقی توی طول روز براش بیوفته به من میگه و منو بهترین دوست خودش میدونه چون همیشه من براش بهترین راهنما بودم و هستم.مدتیه متوجه شدم بیش ازینکه بخوام احساسات و عواطفمو بهش نشون بدم دارم 24ساعته سوالاتی ازین قبیل ازش میپرسم:امروز چنتا مریض داشتی(که البته این یه پیش زمینه برای پرسیدن اینکه آیا مریض جوون هم داشتی که دخترم باشه؟)....البته بعضی اوقات با مهربونی و آرامش جوابمو میده اما اکثرا"احساس میکنم اصلا"خوشش نمیاد ازین سوالم!!!...یا امروز خانومx که همکارشه باهات حرفی نزد؟!اصلا"اومد توی اتاق تو؟چی گفت؟!چنددقیقه پیشت بود؟!
    شاید فکر کنین من چقد باید شکاک یا مریض باشم که اینارومیگم...ولی باورکنین تا توی موقعیت من نباشین منظور کاملمو متوجه نمیشید.خودم دلم نمیخواد از صبح که همسرم بیدار میشه منم همراهش بیدار بشم صرفا"برای اینکه هر لحظه با موبایلش تماس بگیرم تا ببینم کجاست و ...آخه میدونین؟!بعضی ازین مریضا که پیش همسرم برای ویزیت میان برای مشکلات زنانگی و معاینه میان!ومن اصلا"نمیتونم فکرشو هم بکنم که همسرم یه دختر جوون رو برای معاینه اونم بخاطر مشکلات زنانگی روی تخت بخوابونه و...هرچند که همسرم توی مطب همچین ویزیتی نمیکنه و این کارو ماما انجام میده اما بعد از اون ماما باید مشکل اون خانوم رو به پزشک ارجاع بده تا order دارویی بده...واینکه اون ماما چی میگه به همسرم بابت مشکل اون مریض و چه شکلی توصیف کردنش منو رنج میده!نمیتونم بیخیال این قضایا بشم!وازینکه این حالات روحی رو دارم دارم واقعا"اذیت میشم. ازطرفی دلم نمیخواد همسرم فکرکنه که من بهش شک دارم!همه جوره بامن و با این اخلاقم کنار میاد اما بعضی وقتها واقعا"کم میاره و از کوره در میره و عصبی میشه...بهش میگم وقتی داری باهام تلفنی صحبت میکنی مریض میاد تو قطع نکن بزار من صداتونو بشنوم وخودم زود قطع میکنم اما بعضی وقتها قبول نمیکنه گوشیشو خاموش میکنه و...وخدا میدونه توی این مدت که گوشیش خاموشه من چه فکرایی که نمیکنم.....دلم میخواد اون لحظه لحظه ی مرگم باشه!
    با خودم میگم چرا قطع کرد؟!!!چرا نزاشت گوش کنم!!!با اینکه بارها بهش گفتم با این کارت حساسیت منو بیشتر میکنی فقط خودت میتونی بهم کمک کنی این اخلاقمو کنار بزارم واگه اینجوری برخورد کنی من بیشترازونچیزیکه فکرشو میکنی اذیت میشم باز کارشو تکرار میکنه!البته به ندرت...
    همسرم ازهیچ کاری برای اینکه بهم ثابت کنه دوستم داره کم نمیزاره.تک تک کاراشو با نظرخواهی من شروع میکنه و تو همه ی موارد چه شغلی چه درسی(چون داره فوق تخصص میگیره)بامن مشورت میکنه.وقتی توی کلاس دانشگاه هستم یکی از بزرگترین آرزوم اینه که بتونم بیام از کلاس بیرون و بهش زنگ بزنم ببینم چی کار داره میکنه!!لازم به ذکر هستش که اینکارای من باعث شده که تمام همکارانش هم متوجه حساسیت من به شوهرم بشن!طوریکه روز پزشک که بود من فردای اونروز محل کار همسرم رفتم چون جشن داشتن و یکی از همکارای خانوم همسرم که من به شدت ازطرز برخوردش با همسرم متنفرم(چون وحشتناک صمیمانه باهمسرم برخورد میکنه)البته شاید من اینجوری فکر میکنم.روبه من کردو گفت:دیروز میخواستم به آقای دکتر اس ام اس بزنم و روز پزشک رو بهش تبریک بگم اما گفتم شاید شما خوشتون نیاد....خوب معلومه که خوشم نمیاد!!!!
    من همسرمو بینهایت دوست دارم!اما مدتیه به من کم توجه شده!ازکارام خسته شده!هنوز جشن عروسی نگرفتیم و زیریه سقف زندگی نمیکنیم!نمیخوام فکرکنه همیشه دارم میپامش!فکرکنم تا حدودی تونستم منظورمو از مشکلم بیان کنم!هرچند که خیلی پیچیده ترازین حرفاست اما اگه بخوام جزء به جزء حساسیتامو بیان کنم اندازه ی یه رمان میشه...من به دلگرمی احتیاج دارم!احساس تنهایی میکنم منو راهنمایی کنین خواهشا"...
    (این متن یکی از مشکلاتی هست که ممکنه خیلی از ما باهاش مواجه باشیم ومشکلاتی ازین قبیل ...)مگه غیرازینه که این خانوم از دوست داشتن بیش از حد به همسرش میخواد همیشه برای خودش باشه؟!...

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 بهمن 87 [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1387-6-24
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    3,339
    سطح
    35
    Points: 3,339, Level: 35
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حساسیت و شکاکی یه دختر به پسرومشکلات.....

    سلام.
    اینطور که شما از همسرتون تعریف کردین,ایشون فرد خوبی هستن,ولی شما دارید زیاده روی میکنید,باید هرچه زودتر جلوی خودتونو بگیرید,وگرنه با مشکل بزرگی روبرو میشید,اگه خدایی ناکرده با مشکل روبرو شدین,مطمئن باشید که خودتون این مشکل بوجود آوردین(ببخشینا اینقدر رک گفتم).
    ایشونم میدونن که شما دانشجو هستین و توی دانشگاه رابطه دانشجویی وجود داره,ولی ایشون به شما اعتماد داره,پس شما هم بهش اعتماد کنید.
    اگه میبینین که با همکاراش رابطه داره,بدونین که شما هم در آینده همکارانه مردی خواهید داشت.در ضمن اگه به اطرافتون نگاه کنید متوجه میشید که شما اولین کسی نیستین که با یک دکتر جوان ازدواج میکنید,و پرسیدن سوال در مورد بعضی از مسائل بیمار, جزئی از کار ایشونه.
    اگر بازم شک دارین,شما میتونین ایشونو از لحاظ عاطفی بی نیاز کنید تا زمانی که با یک بیمار جوان بر خورد دارن,اولین چیزی که به ذهنشون میرسه شما باشید(که دوستون داره).
    سعی کنید تلفن از خودتون دور کنید,یا کمتر زنگ بزنید یا فقط حالشو بپرسین.
    نزارین بجای اینکه با تماس شما خستگی کار از تنشون خارج شه,با خودش بگه که:"اه,باز این زنگ زد".
    بنظرم شما جلوی خودتونو از همین جا بگیرید,و اگه به شما بی توجه داره میکنه,حتما بخاطر کارایه شماست(مطمئن باشید).
    بهش فرصت بدین,بهش اعتماد کنید,با شکاک بودن شما نه تنها چیزی درست نمیشه,بلکه خراب تر میشه.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 مهر 87 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    3,552
    سطح
    37
    Points: 3,552, Level: 37
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حساسیت و شکاکی یه دختر به پسرومشکلات.....

    سلام و ممنون از پیشنهادتون...اما کاشکی میشد واقعا"...قبول کنین سخته!چطورباید تلفن رو ازخودم دور کنم؟!!!میخوام اما انگار یه نیرویی بهم میگه نه باید زنگ بزنی!حالا بعد تماس هرچی شد شد!!!!حتی اگه دعوامونم بشه من دست بردار نیستم و مجدد تماس میگیرم!نمیـــــــــــــــ ــــتـونم !بارها امتحان کردم و نشد!اگه که یه بارم بتونم اونموقع فقط دلم میخواد اشک بریزم!انگار تمام غمهای دنیا تو دلم ریخته میشه...یه حس دیگه ایم دارم و اون اینه که اگه یه روزی پیگیر کاراش نباشم و مرتبا"باهاش تماس نگیرم دیگه مطمئن میشم دیگه به درد هم نمیخوریم چون من امروز نمیدونم اون چه کارایی کرده چه کارایی نکرده!!مثلا"یه روز صبح تصمیم گرفتم وقتی رسید محل کارش بهش زنگ نزنم ببینم رسیده یا نه!!واین کاروهم کردم خودش باهام تماس گرفت اما احساس بیگانگی باهاش میکردم و باهاش سرد صحبت کردم!اما متوجه ی تغییر رفتارم نشد!شایدم شدوبه روی خودش نیاورد...بعد اون احساس بدبینیم 100برابر شد!!باخودم فکرکردم که انگار نه انگار من ناراحت بودم!!حتما"الان اون خوشحاله که من باهاش تماس نمیگیرم و سوال پیچش نمیکنم!!وحالت روحی بدی داشتم خیلی بد...بعداون دیگه طاقت نیاوردم و هرلحظه و ثانیه بهش زنگ میزدم واونروزمون به قهر ختم شد!!!!!......

  4. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 91 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-10
    نوشته ها
    1,675
    امتیاز
    16,606
    سطح
    82
    Points: 16,606, Level: 82
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 244
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,060

    تشکرشده 3,145 در 958 پست

    Rep Power
    186
    Array

    RE: حساسیت و شکاکی یه دختر به پسرومشکلات.....

    عزیزم، شما در این مورد دچار وسواس شدی، چرا انقدر به همسرت شک می کنی؟ درسته که شغل همسرت، شغلیه که با خانمهای زیادی در ارتباطه ولی شما حتی اگه به همسرت شک داری نباید به خودت شک داشته باشی، وقتی به همسرت شک می کنی یعنی اینکه زن بهتری از من وجود داره که ممکنه همسرم رو از من بگیره! وقتی احساس کنید که هیچ کم و کسری ندارید و از هر لحاظ شایسته و مناسب هستید چرا بیخودی خودتو اذیت می کنی..
    ببینم اگه همسر شما، شکاک باشه یعنی چی؟ شما این حس رو نمی کنید که اون توی خودش احساس کمبود می کنه و هر آن می ترسه که یکی بهتر از خودش بیاد و شما رو از اون بگیره...
    اعتماد به نفس داشته باش عزیزم، اگه پیش یه روانشناس هم بری می تونه بهت کمک کنه که زودتر با این قضیه کنار بیای. آخه عزیزم، کی بهتر از تو میتونه باشه؟ اصلا فکر می کنی همچین کسی وجود داره؟ اگه جواب این سوال مثبته، سعی کن روی خودت کار کنی و اگه منفی، راحت زندگیتو بکن و اجازه بده همسرت وقتی محله کارشه برات دلتنگ بشه و خودش باهات تماس بگیره.
    اینطور که می گین همسرتون راحت همه چیز رو با شما در میون میذراه، این خیلی خوبه، و تنها مسئله ای که باعث می شه این اخلاقشو تغییر بده حساسیت نشون دادن بیش از حده. کاری نکن که همسرت ازت فراری بشه دختر خوب.

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 بهمن 87 [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1387-6-24
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    3,339
    سطح
    35
    Points: 3,339, Level: 35
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حساسیت و شکاکی یه دختر به پسرومشکلات.....

    من با shad موافقم.
    حقیقتش من دیگه باورم شد که شما یه مشکلی دارین,اونم وسواس و شکاکیت.(منو ببخشید)
    بازم تاکید میکنم که یادتون باشه<< شما اولین کسی نیستین که با یک دکتر جوان ازدواج میکنید>>
    سعی کنید هر جور شده خودتونو کنترل کنید.
    ایشون درسخونده هستن(شما هم همینطور) و الان میخوان به آرزوهاشون برسن و شما رو خوشبخت کنن,برای این کار به حمایت شما نیاز دارن نه ممانعت شما.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حساسیت پدرم به مصرف آب
    توسط miss seven در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 بهمن 94, 16:33
  2. حساسیت شوهرم به گوشی موبایلش
    توسط S.H.I.D.E.H در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 آذر 94, 14:14
  3. حساسیت بیش از اندازه همسرم
    توسط ripi در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 شهریور 93, 15:55
  4. حساسیت های من به خانواده ی شوهرم که خواب و خوراک رو ازم گرفته
    توسط ساحل75 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 08 فروردین 92, 13:37
  5. حساسیت و شکاکی یه دختر به پسرومشکلات.....
    توسط ANDIYA در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 مهر 87, 20:00

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.