به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 اردیبهشت 95 [ 11:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-30
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    5,578
    سطح
    48
    Points: 5,578, Level: 48
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 193 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array

    Icon18 ازدواج مجدد بنده و پیدا شدن سرو کله زن اول در زندگی جدیدم (( لطفا کمک کنید ))



    عرض سلام و خسته نباشید دارم خدمت همه دوستان

    چندی پیش تایپیکی زدم که ظاهرا به دلیل مبهم بودن عنوان تایپیک

    تایپیک بسته شده و بنده هم جوابی نگرفتم .

    اکنون با انتخاب تایپیکی با عنوان مناسب مشکل خودم را مطرح میکنم .


    مشکل جدید بنده :


    بنده یکسالی میشه ازدواج کردم و هیچ مشکلی با همسر فعلی م ندارم

    ولی مجددا چند هفته ای هست که سرو کله همسر اول بنده و به

    عبارتی مادر پسرم پیدا شده ....


    هفته گذشته در کمال ناباوری - اصلا فکرشم نمیکردم

    دیدم از نگهبانی شرکت خبر دادند که یه خانمی بیرون شرکت با شما کار

    داره وقتی رفتم دم درب دیدم بله .... همسر سابق م هست


    خلاصه اول که نمی خواستم برم ولی بعدش گفتم شاید واقعا مشکلی

    چیزی پیش اومده باشه

    بعد از کمی بحث و گفتگو سر بچه

    دیدم دوباره شروع کرد به اینکه تو چرا دوباره ازدواج کردی و ....

    شروع کرد به ببخشید ، من بد کردم ، من اشتباه کردم

    من حالا به کارهای خودم پی بردم و ....

    و در اخر هم گفت :

    یعنی هیچ راهی نداره من دوباره وارد زندگی ت بشم ؟؟؟؟



    بعدشم گفت اگه قبول کنی من هیچ مشکلی با زن ت ندارم و باهاش

    کنار میام ....

    خلاصه من که پاک مات و مبهوت مونده بودم
    بسیار قرص و محکم جواب دادم :


    من از زندگی م فوق العاده راضی هستم

    تازه به آرامش رسیدم

    هیچ حسی هم نسبت به تو ندارم

    هنوزم یادم نرفته چه بلاهایی سر من آوردی چه فوش و چه کارهایی

    کردی برو دنبال زندگی ت و دیگه ام مزاحم من نشو ....

    بعدشم وسط صحبت هاش ول کردم رفتم تو شرکت ...


    خوب تا اینجای کار فکر میکنم خوب عمل کردم ....

    ===================================

    ولی دیروز جمعه خبر دار شدم پسرم را به خونه پدرم برده و در همین

    حین

    پدر بنده ( فردین بازی ش ) گل کرده و به خاطر پسر بنده که ممکنه در

    آینده مشکلی برای پیش بیاد رفته دم در خونه و باهاش حرف زده

    بعدشم مادر و خواهرم که این همه فوش دریوری بهشون داده بود

    رفتن در خونه بعد از کمی حرف زدن و بعدم بردنش تو خونه ....



    پدرم بهش گفته من همه جوره خرج تا میدم - خرج نوه ام را هم میدم

    نه که فکر کنی به عنوان عروس قبول ت دارم نه ....

    اول که کاری به زندگی پسر من نداشته باش

    فکر این که برگردی هم از سرت بیرون کن که کاریه نشدنی ....

    چرا ؟؟؟

    چون خودت کردی و خود کرده را تدبیر نیست ....

    فقط به عنوان مادر نوه ام قبول ت میکنم و این اجازه را بهت میدم که

    هرموقع نوه ام را آوردی یا دلت تنگ شد یا تنها بودی با هم بیایید اینجا .....



    دیروز من خیلی داغ کردم و با پدرم بحث م شد که چرا این کارا کردی

    پدرم میگه :


    اول که بخاطر یکسری از حرف های مفت مارد زن ت که چشم دیدن این

    بچه را نداره رفتم تا بهش بگم :

    بشین سر زندگی ت و بچه تا جمع کن تا یه آدمی مثل فلانی نخواد بچه تا

    خوار و تحقیر کنه و بخواد بچه را سبک کنه

    من فقط بخاطر بچه ت این کارا کردم ....

    این بچه هر سری میاد اینجا گریه میکنه که چرا مامان و بابای من نیستند

    گفتم این کارا بکنم تا کمی تعلق خاطر پیدا کنه

    و خدای نکرده بچه پسره یوقت در آینده سمت اعتیاد و .... نره



    دوستان عزیز ببخشید میدونم که خیلی خیلی پرحرفی کرم

    ولی میخوام نظرتون را بدونم و باید چیکار کنم ؟؟؟؟



    من فکر میکنم حتی اگر اون هم نخواد در زندگی من وارد بشه

    این ارتباط یواش یواش باعث یک چنین مشکلاتی بشه



    راستش من از حیله های این زن میترسم .....



    به نظر شما پدر و مادر و کلا خانواده بنده کار درستی کرده اند

    که ایشون را در منزل خودشون راه دادند ؟؟؟


    چه آفت هایی ممکنه در آینده به زندگی من وارد بشه ؟؟؟


    بنظر شما من باید چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟


    ممنون از همگی شما .....
    ویرایش توسط tanhaei : چهارشنبه 02 مهر 93 در ساعت 15:42

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 اردیبهشت 95 [ 11:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-30
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    5,578
    سطح
    48
    Points: 5,578, Level: 48
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 193 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array

    دوستان عزیز

    یعنی واقعا بعد از 3 روز که بنده مشکل م ر ا مطرح کردم کسی

    جوابی

    راه کاری

    نظری

    چیزی
    نداشت !!!!!
    ویرایش توسط tanhaei : شنبه 05 مهر 93 در ساعت 08:26

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 93 [ 16:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    2,364
    سطح
    29
    Points: 2,364, Level: 29
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    88

    تشکرشده 496 در 145 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام آقای تنهایی
    چند تا سوال دارم.
    پسرتون چند سالشه؟ آیا با شما زندگی نمیکنه؟ چرا پیش مادرش نیست؟
    مگه پدر شما فقط اجازه نداده که همسر سابقتون خونه ی اونها پسرتون رو ببینه؟ پس فکر نمیکنم جای نگرانی وجود داشته باشه.

    به نظر من شما درست عمل کردین که گفتین من زندگی خوبی دارم ولی به هرحال بچه نیاز داره مادرش رو ببینه. فکر نمیکنم واسه زندگیتون مشکلی بخواد به وجود بیاره. مگر اینکه شما دوباره وسوسه بشین که اونم ظاهراً نمیشین.

    البته یه چیز مهم وجود داره. به همسر فعلیتون تمام ماجرا رو راست و صادقانه بگید. بهش بگید حمایتتون کنه و پشت شما باشه. شما با یکم سیاست میتونید کاری کنید که هم پسرتون مادرش رو ببینه هم تو زندگیتون مشکلی پیش نیاد

  4. 2 کاربر از پست مفید مو فرفری تشکرکرده اند .

    tanhaei (شنبه 05 مهر 93), رزا (شنبه 05 مهر 93)

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 اردیبهشت 03 [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,451 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    359
    Array
    سلام
    من فکرمیکنم که هم اون مادروهم پسرشما حق دارن همدیگه روببینن...وبایدیه وقتهایی روتعیین کنیدکه هردوشون همدیگه روببینن..
    اگه نگران رابطه خودتون باخانمتون هستین بایدباهاش صحبت کنیدوبگیدکه اون میخوادپسرش روببینه...البته سعی کنیدبه خونه شما نیاد
    خانمتون میدونستن که شما قبلا ازدواج کردیدوپسردارید پس حتما خودشون بااین قضیه کناراومدن
    سعی کنید ازراه خوبی ومحبت این ماجراروبه همسرتون بگید...
    درضمن دیگه هیچ رابطه ای باهمسرسابقتون برقرارنکنید..نه تلفنی نه حضوری...
    بزاریدخودشون فقط مستقیم باپسرتون درارتباط باشه
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  6. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    tanhaei (شنبه 05 مهر 93), رزا (شنبه 05 مهر 93)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    مسلما هر مادری حق داره بچه اش رو ببینه ولی نمیدونم با این شرایطی که شما دارید که هم ازدواج مجدد کردید و همهمسر سابقتون دوباره به شما پیشنهاد داده که

    باهاش ازدواج کنید که به این معنیه که هنوز چشمش دنبال شماست کاره درستی باشه که به بهانه دیدن پسرتون بیاد منزل پدریتون...شاید اگر همسر فعلیتون متوجه

    بشن ناراحت بشن چون نمیشه ایشون رو نادیده گرفت... اصلا تا کی قراره همچین برنامه ای باشه؟ ..نمیدونم این نظر منه و شاید درست نباشه ولی به نظر من رفت و

    آمد همسر سابق شما به خونه پدریتون صحیح نیست اینطوری همسر سابقتون هنوز حس میکنه که یه تعلق خاطری به شما داره و رفت و آمدش به منزل پدریتون

    بالاخره یه صدایی از توش در میاد
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  8. 2 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    tanhaei (شنبه 05 مهر 93), اثر راشومون (شنبه 05 مهر 93)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 اردیبهشت 95 [ 11:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-30
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    5,578
    سطح
    48
    Points: 5,578, Level: 48
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 193 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مو فرفری نمایش پست ها
    پسرتون چند سالشه؟
    پسر بنده 10 سالشه و کلاس سوم ابتدایی هست

    نقل قول نوشته اصلی توسط مو فرفری نمایش پست ها
    آیا با شما زندگی نمیکنه؟

    ببینید از نظر قانونی حضانت این بچه تا 15 سالگی با مادرش هست

    ولی از اونجایی که سر کوچک ترین مسئله و شیطنت این بچه

    مادرش کتک ش میزد و تو خونه تنهاش میزاشت و ....


    پارسال اومد پیش من و حتی پارسال مابقی کلاس دوم ش هم پیش من بود

    همچنین امسال 3 ماه تعطیلات را هم با من زندگی میکرد

    و آخر های هفته اونم چند هفته یکبار هر وقت خود مادرش دل ش میخواست و

    عشق ش میکشید میومد دنبالش و یکی دو روز -- یا یکی دو ساعت

    میبردش و بعدش میاورد میزاشتش و میرفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط مو فرفری نمایش پست ها
    چرا پیش مادرش نیست؟


    مدرسه امسال ش را تحت یکسری مسائل بوجود اومده

    به ناچار داره با مادر خودش زنگی میکنه و آخر هفته یعنی

    پنجشنبه و جمعه میاد پیش من


    نقل قول نوشته اصلی توسط مو فرفری نمایش پست ها
    مگه پدر شما فقط اجازه نداده که همسر سابقتون خونه ی اونها پسرتون رو ببینه؟
    خیر -- در طول هفته بچه پیش مادرش زندگی میکنه و مدرسه میره

    ببینید :

    بنده بعد از ازدواج م بخاطر نزدیکی محل زندگی به کارخانه ای که در آن کار میکنم

    و همچنین نزدیک شدن به پسرم

    در محله ای خانه اجاره کردم که هم به محل کارم نزدیک است و هم به

    خانه همسر سابق و اصلا نزدیک پدر و مادرم نیستم و دارم بطور مستقل

    برای خودم زندگی میکنم


    و الان که مدرس ش را پیش مادرش هست باید پنجشنبه و جمعه آخر هفته بیاد

    پیش من و در خانه من و این موضوع هیچ ارتباطی به پدر و مادر بنده ندارد ....



    نقل قول نوشته اصلی توسط paiize نمایش پست ها
    سلام
    من فکرمیکنم که هم اون مادروهم پسرشما حق دارن همدیگه روببینن

    ...وبایدیه وقتهایی روتعیین کنیدکه هردوشون همدیگه روببینن
    عرض کردم در طول هفته تماما با مادرش داره زندگی میکنه و قط آخر هفته را پیش

    من میاد و دوباره آخر شب جمعه میبرم ش پیش ماردش تا شنبه صبح بره مدرسه .



    نقل قول نوشته اصلی توسط paiize نمایش پست ها
    خانمتون میدونستن که شما قبلا ازدواج کردید و پسردارید پس حتما خودشون بااین قضیه کناراومدن
    بله روز اول به ایشون گفتم و ایشون هم قبول کردند

    حتی در موقع عقد در سند ازدواج در شرایط ضمن عقد نگهداری از پسر بنده ذکر شده

    و ایشون هم امضا کردند .



    نقل قول نوشته اصلی توسط paiize نمایش پست ها
    سعی کنید ازراه خوبی ومحبت این ماجراروبه همسرتون بگید...

    همه چی را بهش گفتم و در جریان هست

    بنده خدا هیچی نمیگه --- به من میگه من بهت اعتماد دارم

    ولی خوب ناراحته و به من میگه :

    چرا خانواده ت با همسر سابق ت در ارتباط هستند

    چرا اونا تو خونه شون راه دادند

    چرا با وجود این همه بدی که به پسر شون و نوه شون کرده

    و این همه فحاشی که به تو و خانواد ت داشته خانواده ت همه چیز

    را فراموش کردند و بهش اجازه دادند تو خونه شون رفت و آمد کنه


    میگه فرض کن خانواده من هم با شوهر سابق من رفت آمد بکنند

    خوب تو چه حالی میشی ؟؟؟؟



    نقل قول نوشته اصلی توسط paiize نمایش پست ها
    درضمن دیگه هیچ رابطه ای باهمسرسابقتون برقرارنکنید..
    نه تلفنی نه حضوری...
    من هیچ علاقه ای به برقراری ارتباط از هیچ نوعی ندارم

    و این ایشون هستند که انگار نه انگار و بچه را کرده یه حربه

    و مدام به بهانه های مختلف بابت پسرم یا زنگ میزنه و یا اس ام اس میده

    بنده که جواب تماس هاش را به هیچ عنوان نمیدم و فقط مینویسم :

    (( بابت بچه موردی هست پیام کنید ))

    ولی ایشون مدام میخواد زنگ بزنه و حرف بزنه

    اصلا انگار نه انگار که من و با ایشون از هم جدا شدیم

    ************************************************** ***

    دوستان عزیز موضوع تایپیک بنده در این باب هست :


    من باید طبق توافقی که در برگه طلاق مون کردیم

    آخرهای هفته بچه م را ببینم و بیاد به خونه خودم و با من باشه

    و اگر هم قرار جایی بریم و به خونه پدر و مادرم بریم با من بیاد اونجا .....


    ولی ایشون بچه را ابزار کرده و به بهانه بچه م

    میگه :
    پسر مون مدام التماس میکنه که مامان تورو خدا به یاد اونروزها.

    بیا با هم بریم خونه بابا بزرگ بمونیم



    بچه را بر میداره و میره خونه پدر و مادر بنده خیلی راحت و ریلکس میره

    میشینه و به اصلاح مهمونی میره .


    و دوستان عزیز من از این مورد میترسم و ناراحت هستم و

    تایپیک زدم و نوشتم که :



    به نظر شما پدر و مادر و کلا خانواده بنده کار درستی کرده اند

    که ایشون را در منزل خودشون راه دادند ؟؟؟



    با این کار خانواده من چه آفت هایی ممکنه در آینده به زندگی من وارد بشه ؟؟؟

    ===============================

    درضمن با خانواده مم بحث کردم که چرا اینکارا میکنید ؟؟؟؟

    که عزیز من این کار شما اشتباه


    اون وابسته میشه

    با این کار شما ممکنه دیگه نتونه شوهر کنه

    با این کار شما فکر میکنه من هم حسی بهش دارم

    یا راه امیدی هست ............


    میگن تو سرت به زندگی ت باشه کاری نداشته باش

    اون میگه من کاری به زندگی پسر شما ندارم - من میخوام فقط با شما

    رفت و آمد داشته باشم


    خانواده م میگن ما هرکاری میکنیم

    فقط و فقط به خاطر بچه داریم این کار ها را میکنیم و ....


    بنظر شما من باید چیکار کنم ؟؟؟؟



    ویرایش توسط tanhaei : شنبه 05 مهر 93 در ساعت 11:41

  10. کاربر روبرو از پست مفید tanhaei تشکرکرده است .

    رزا (شنبه 05 مهر 93)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    ببخشید که من این حرف رو میزنم یعنی پدر مادر شما بیشتر از خود شما دلش به حال پسرتون میسوزه؟؟؟

    من حق رو به همسر شما میدم اینکه شما چه گذشته ای رو با همسر سابقت توجه کن همسر سابق داشتی مهم نیست مهم رضایت فعلی همسر شماست ..شما با خانوادتون صحبت کنید و بهش بگید که همسرم اصلا از این وضعیت راضی نیست و منم کاملا بهش حق میدم بهشون بگید با کمال احترامی که براتون قائلم ولی من
    نوع تربیت رو برای پسرم درست نمیدونم ...

    اگر شما هنوز ازدواج نکرده بودید فرمایشات خانوادتون صحیح بود اما شرایط شما یکم فرق داره

    اصلا تابحال با خود پسرتون درباره اینکه چه جور رفت و آمدی رو درست میدونه صحبت کردید؟ نه در مورد اینکه دوست داری با من باشی یا مادرت یا نه قضاوت کردن

    فقط درباره برنامه ریزی...؟؟
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  12. 2 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    tanhaei (شنبه 05 مهر 93), مهربونی... (یکشنبه 06 مهر 93)

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    دلیلی واسه رفت و آمد نیست . به احتمال زیاد خودش بچه رو تحریک میکنه این حرفارو بزنه . بالاخره این بچه هم باید بپذیره پدرو مادرش جدا شدن . حالا یه بار با مامانش اومده دیگه دلیلی نداره هر دفعه با هم بیان . نه بنظرم با پدر و مادرتون حرف بزنین بگین واسه بچه هم خوب نیست بد عادت میشه درضمن خانومتونم راضی نیست ، باعث دخالت میشه به مرور زمان .
    بچه رو که نمیشه گول زد باید با زندگی جدید کنار بیاد .
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  14. 2 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    مهربونی... (یکشنبه 06 مهر 93), رزا (شنبه 05 مهر 93)

  15. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    اگر ممکنه مدتی با پدر و مادرتون رفت و آمد نکنید. تلفنی احوالشون را بپرسید (البته قهر نباشید و اگر مشکل خاصی مثل بیماری و ... پیش اومد حتما کمک کنید)

    یک مدت سرسنگین باشید و اگر سوال کردند بگید که تا زمانی که اون خانم بیاد اونجا، شما به احترام خانمتون و زندگیتون اونجا نمی رید.

    این تعارضات و رفتارهای متفاوت که با بچه دارید بیشتر تاثیر منفی داره تا مثبت.
    وضعیت را برای بچه روشن کنید خیلی بهتر هست. می دونم که این همکاری مادر بچه را هم می خواد.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  16. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    paniz93 (یکشنبه 06 مهر 93), یه تنهای خسته (چهارشنبه 16 مهر 93), مهربونی... (یکشنبه 06 مهر 93), رزا (شنبه 05 مهر 93)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 بهمن 95 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-30
    محل سکونت
    زیر آسمان خدا
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    4,750
    سطح
    43
    Points: 4,750, Level: 43
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 916 در 198 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام آقای تنهایی.
    من تاپیکتونو قبلا خونده بودم فکر کنم برای بیش از یک ماه پیش بوده باشه.
    شما گفتید مشکل جدید بنده- هفته گذشته- دیروز
    درسته قصد دارید موضوع رو تازه جلوه بدید ولی بعد از این مدت هنوز اتفاق جدید نیفتاد؟
    ببخشید که فضولی کردم ولی به نظر من صداقت مهم ترین اصل برای در میون گذاشتن مشکلاتمون با دیگرانه.


    خب گذشته از این حرف ها که قبلا هم گفته بودید، خانومتون دوباره نیومد سر راهتون؟

    تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
    در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن


  18. 4 کاربر از پست مفید Kamelia-94 تشکرکرده اند .

    tanhaei (چهارشنبه 14 آبان 93), رزا (شنبه 05 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 07 مهر 93), شاپرک 114 (دوشنبه 07 مهر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست طلاق دادم ولی مادر شوهرم پیش همه دروغ میگه وآبرومو پیش همه میبره چکار کنم؟
    توسط یاصاحب زمان ادرکنی در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 آذر 95, 11:16
  2. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 بهمن 93, 00:46
  3. قبول کردن پیشنهاد خوابیدن پیش هم در دوران نامزدی بدون هیچ محرمیتی !!!
    توسط tanhaei در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: یکشنبه 31 شهریور 92, 06:04
  4. پیامدهای روابط افراطی دختر و پسر پیش از ازدواج؟
    توسط keyvan در انجمن ارتباط دختر و پسر(عشق)
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 بهمن 87, 19:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.