به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 آبان 93 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1392-2-22
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,126
    سطح
    18
    Points: 1,126, Level: 18
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نمیدونم از زندگی با همسرم راضیم یا نه

    سلام
    من 26 سالمه لیسانسه ام ..البته شایدم بیسوادم چون باوجود استعداد زیادی که داشتم اما تو رشته ام اصلا موفق نشدم چون پشتکار نداشتم
    از همون اول هم تو انتخابام مشکل داشتم رشته تحصیلیمو که انتخاب کردم بعدش پشیمون شدم اما دامه دادم ...الان 5 ساله که ازدواج کردم اما 6 ماه بعد ازدواجم مطمئن نبودم که انتخابم درسته همش با ودم درگیر بودم ..... الان 2 ساله سر خونه زندگی خودمم اما اصلا از خونه نمیزنم بیرون نمیخوام برم جایی با همسرمم زیاد حرف نمیزنم من خیلی سرزنده و شاد بودم اما الان نیستم ..
    شوهرم حتی اول دبیرستانشم درست تموم نکرده گاهی حس میکنم خودمو تو ازدواج گول زدم اما بعدش حس میکنم دوسش دارم ولی نمیدونم دوسش دارم یا بهش عادت کردم همه ی اینا موجب شده که رفتار تندی باهاش داشته باشم و همش وقتمو پای نت بگذرونم حتی یه بار نزدیک بود بهش خیانت کنم
    التماس میکنم کمکم کنین ....
    وقتی به جدایی فکر میکنم دلم براش میسوزه
    دلم برا خانوادم میسوزه
    همیشه گفتم من از همه خوشبخت ترم اما نیستم ...
    با تظاهر فقط خودمو بیشتر تو خونه حبس میکنم

    - - - Updated - - -

    راستی من اعتماد به نفسم خیلی پایینه
    همیشه فکر میکردم خوشگل نیستم
    حتی وقتی کسی بهم میگه خیلی ناز و خوشگلی فکر میکنم مسخرم میکنه و خودخوری میکنن

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    سلام
    لطفات بیشتر توضیح بدین درباره روحیات خودتون و همسرتون
    چه موقع هایی احساس پوچی بهت دست میده ؟
    همسرت چه عیب هایی داره که اینطوری میشی؟
    چرا میخواستی خیانت کنی؟
    چه وقت هایی تو زندگی احساس خوبی نسبت به همسرت داری؟

    - - - Updated - - -

    اخه اوایل زندگی مشترک معمولا ادم گاهی اوقات احساس پشیمونی بهش دست میده دوست داره تنها باشه مسئولیت رو دوشش نباشه آزاد باشه
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  3. کاربر روبرو از پست مفید maedeh120 تشکرکرده است .

    رزا (دوشنبه 31 شهریور 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 آبان 93 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1392-2-22
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,126
    سطح
    18
    Points: 1,126, Level: 18
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از توجهت
    من بچه آخر خونواده ام و خیلی حساس روحیه ام خیلی لطیف و خیلی فانتزی ام کلا تو خونه با بقیه فرق میکردم از بچگی شاهد دعوای پدرومادرم تو خونه بودیم و همیشه من بیشتر از بقیه اذیت میشدم .... و یکی از دلایل جواب مثبتم به شوهرم این بود که دیگه شاهد دعوای پدرومادرم نباشم متاسفانه اونا جلوی هر کسی با هم دعوا میکردن که الان بهتر شدن
    شوهرم کشاورزه مرد تودار و مهربونیه احساساتشو به زبون نمیاره و جلوی جمع هم زیاد محبتشو نشون نمیده (تو خونواده شوهرم همشون زبونی به خانوماشون محبت میکنن تو جمع و این باعث شده بین جاری هام گفته بشه من شوهرمو بیشتر دوست دارم اون منو دوست نداره ) شوهرم تو حرف زدن و خوندن مشکل داره یعنی بعضی لغات رو اشتباه میگه اشتباه مینویسه و خوندن هم به سختی میخونه هر چی هم بهش میگم مطالعه کن گوش نمیده این منو ازار میده که تو صحبت کردن با خانوادم همه اینو میفهمن (خانواده ی من همشون تحصیل کرده ان)
    شوهرم یه مقدار تو برخورد تند هست جواب مادرمو به تندی میده .... تو جمع ناراحتیشو نشون میده و به شدت ساکت میشه ..مامانم همیشه بهم میگه شوهرت همش تو خودشه من نمیتونم باهاش راحت باشم ...شوهرم هیچ دوست صمیمی نداره با خانواده ی خودشم زیاد صمیمی نیست
    همه ی کارای خونوادش رو انجام میده اما خانوادش میزارن رو حساب وظیفه(با اینکه سه برادر دیگه هم هستن )
    هر چی با شوهرم حرف میزنم که از این برخوردات ناراحت میشم گذری قبول میکنه اما بعد یادش میره یا بهم میگه تو حساسی تو بچه ای تو عادت کردی به غر زدن ...
    ما اصلا همدیگه رو نمیفهمیم و درک نمیکنیم .... شوهرم یه مقدار خشنه مثلا بچه ها که بازی میکنن زود حوصلش سر میره جلو پدر مادرشون سرشون داد میزنه حتی سر من حتی مهربونیش با من هم با صدای بلند و از سر حرص خوردنه
    من هم درک نمیکنم اون از زندگی چی میخواد
    نمیدونم چرا میخواستم خیانت کنم شاید چون اون چیزی که از مرد اینده ام میخواستم توش نیست ..اون محبت رو بهم نمیده ..همیشه محبتش مث محبت یه پدر به دخترش بوده نه یه مرد به زنش ....فکر میکنه من از پس هیچی بر نمیام ( با وجود اعتماد به نفس پایینی که داشتم اعتماد به نفسمو کمتر هم کرده)
    وقتایی که با من و خانوده ام خوبه از خونوادم بد نمیگه منو درک میکنه ولی در کل با اون بودن بهم حس خاص بودن رو نمیده حس مجبور بودن به زندگی کردن رو دارم

    - - - Updated - - -

    دستای شوهرمم بخاطر عصبی بودنش به طرز ملموسی میلرزه ..همیشه از این خجالت میکشم

  5. 2 کاربر از پست مفید hamtta تشکرکرده اند .

    maedeh120 (سه شنبه 01 مهر 93), roozbeh220 (دوشنبه 31 شهریور 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 آبان 93 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1392-2-22
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,126
    سطح
    18
    Points: 1,126, Level: 18
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خیلی ب کمک احتیاج دارم
    خواهش میکنم کمکم کنین
    1چیزایی هم در مورد خونواده شوهرمه که الان مهم نیست خواهش میکنم کمکم کنین

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام شما چطوری باهم آشنا شدید؟ ...تو دوران نامزدیتون متوجه این چیزایی که میگی نشدی؟

    (شما سه پست در 24 ساعت بیشتر نمیتونید بذارید... )

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 اسفند 97 [ 15:39]
    تاریخ عضویت
    1389-6-20
    نوشته ها
    223
    امتیاز
    7,354
    سطح
    57
    Points: 7,354, Level: 57
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 196
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    209

    تشکرشده 280 در 139 پست

    Rep Power
    36
    Array
    با توجه به مطالعاتم و اطلاعاتی که چند ساله دارم شما قطعا مبتلا به بیماری اختلال وسواس فکری از گروه اختلال وسواس جبری شدید.
    مشکل جدی نیست، به یک روانپزشک مراجعه کنید با یک دوز ملایم و مستمر کاملا بهبودی رو بدست میارید و به زندگی عادی برمیگردید.
    فقط حتما مراجعه کنید و الا بدتر خواهد شد


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.