سلام دوست خوبم. سوال شما سوالی هست که مدت ها ذهن منو درگیر کرد. بله، استعداد خیلی خیلی مهمه! اما شناساییش سخت نیست. استعداد ارتباط زیادی با علایق شما داره. حالا کیفیتش در افراد متفاوته. یکی متوسط، یکی در حد نابغه... اما چیزی که مشخصه اینه که استعداد شرط لازم هست، اما کافی نیست.
مثلا: عموی من هرسازی بدین دستش بدون معطلی میزنه. بدون اینکه حتی یک جلسه کلاس رفته باشه. همیشه برام سوال بود که چرا من باید این همه اذیت بشم واسه یه آهنگ ساده که آخر سر هم مورد تمسخر قرار میگره ولی اون بدون اینکه با موسیقی آشنایی داشته باشه، حتی اسم یه نت بدونه ساز بزنه. پسرش 3، 4 ساله بود چنان ساز میزد، همه میگفتن نابغه ی موسیقی هست...
اما یه جایی دیگه این استعداد مهم نیست. اونجایی که من 7، 8 سال کار کردم و تونستم به شنوایی اون دست پیدا کنم و مثل اون هر آهنگی رو روی ساز یا بهتره بگم هر سازی پیاده کنم. تفاوت فقط همین بود. اون شنواییش قوی تر از من بود. ولی موسیقی به اینجا خلاصه نمیشه... هنر موسیقی بعد از شنوایی تازه شکل میگیره. اون موقع وقت تربیت ماهیچه های دست و بدن هست. الان اجراهایی که من روی ساز دارم، عموی من تو خواب هم نمیتونه ببینه. همانطور که اجراهایی که استاد من روی ساز داره واسه من یه آرزوی دوره. ردیف نوازی، قطعات سنگین... اینا دیگه چیز هایی نیست که استعدادی باشه که شبگرد کوچه های ما بزنه و یه 1000 تومانی بندازن جلوش.
میخوام اینو بگم که تا یک جایی استعداده. که البته این استعداد قابل خلق هست، از اونجا به بعد تمرین و تمرکزه.
من طبق خواسته پدرم رفتم مهندسی، یه جایی احساس کردم این رشته مال من نیست و من رو به وجد نمیاره. روشم صحیح نبود که بدون اطلاع خانواده رشته ام رو تغییر دادم و رفتم موسیقی، اما خوشحالم از اینکه وقتی میخوام برم دانشگاه از شوق درس جدید لبخند به لب دارم. توی دانشگاه خیلی از بچه ها عقب ترم، اما این عقب بودن برام خفت نیست. احساس میکنم اونجا چقدر چیز هست که میتونم یاد بگیرم. مخصوصا از بچه ها.
و آهنگسازی. قبلا هرگز جسارتش رو نداشتم. اوائل برام خیلی ناامید کننده بود. ولی همیشه دوست داشتم آهنگساز بزرگی بشم. بر خلاف تصورات، آهنگ از تو هوا نمیاد. الهام هم نمیشه. آهنگ سازی یعنی حس + علم + ریاضی... مثل شعر گفتن، یه جاش متفاوت اندیشیدنه، یه قسمتش علم ساختار کلمه هست و قسمت آخرش وزن هست یا همون ریاضی... (بر نیامد از تمنای لبت کامم هنوز فاعـِلاتـُن فاعـِلاتـُن فاعـِلاتـُن فاعـِلـُن) شاید 300 ، 400 شعر حافظ فقط بر همین وزنه. نباید انتظار داشته باشید کنار یه پنجره بشینید و بهتون شعر یا آهنگ الهام بشه. این اتفاق هم میوفته، اما زمانی که خبره شده باشین و این خبرگی فقط با تمرین و تلاش بسیار به دست میاد. مثل رانندگی که اولش تمام تمرکزت رو میگیره و بعد نا خود آگاه... شاید اصلا ندونی این مسیر رو کی و چجوری اومدی....من آهنگ هایی که دو سال پیش میساختم با آهنگ هایی که امروز میسازم قابل قیاس نیست. و مطمئنم اگر تلاشمو ادامه بدم، آهنگ هایی که دو سال بعد خواهم ساخت با امروز قابل مقایسه نیست. شاید آهنگی که امروز بعد 3 ماه کار مدام ساختم دو سال دیگه برام بچگانه و بازاری باشه و این اتفاق حتما میوفته...
به قولا: کار نیکو کردن از پر کردن است. اگر میخواین وارد دنیای حرفه ای بشید:
1. دنبال علایقتون باشین نه نام رشته و اعتبار اجتماعیش و ... چیزی که همین الان هم بهتون حس خوبی میده، نه اینکه تصور کنید اگر در آینده این کاره باشم خیلی خوبه. چیزی که امروز ازش لذت میبرید.
2. شاخه به شاخه نپرید. هر رشته ای زمان میبره. یه گرایش رو که علاقه مند هستین با بد و خوبش بسازید و ادامه بدین. بر یک چیز تمرکز کنید. ضمن اینکه تمرین هم علاقه بیشتر میاره.
3. توقعتون رو از خودتون کاهش بدین. کمالگرا نباشید. اگه مبتدی هستین توقعتون در حد مبتدی باشه. حتی اگه حرفه ای هستین نرمال فکر کنید. تلاش بیشتر سرعت رو افزایش میده، اما هیچ چیز یک شبه شکل نمیگیره.
4. کلاس ها فقط یه حد کمک کننده اند، فقط آشنا کننده هستند. به شما مهارت نمیدن. کسب مهارت و پیگیری بیشتر به عهده ی شماست.
5. تمرین بسیار... همین افرادی که نام بردین. اینیشتاین و استاد شهریار، افرادی هستند که تمام زندگیشون، فکر و ذکرشون درگیر حرفه شون بوده. اگه اینشتاین تلاش نکرده بود نهایت اینکه فیزیکش تو مدرسه بیست بود. اگه شهریار تلاش نکرده بود شاید الان نهایت هنرش شعر های کتاب قصه بود. آنچه اونها رو متمایز کرده تلاشی هست که با عشق، انگیزه و سماجت فراوانی داشتند. پس هر انتخابی که دارید بسیار تلاش کنید. هم غلاقه تلاش میاره، هم تلاش علاقه.
موفق باشین.
علاقه مندی ها (Bookmarks)