سلام به تمامی دوستان مهربان و دلسوز سایت همدردی
دوستان من تازه عضو شدم ولی چند ساله که این سایت رو میشناسم و از همدردیتون با افرادی که دارای مشکلاتی هستند خبر دارم.
حقیقتش من یه مشکل پیچیده ایی برام بوجود اومده که واقعا هرچی دنبال راه حل میگردم پیدا نمیکنم. خواستم شما کمکم کنید
راستش نمیدونم چطوری و از کجا بگم .
من 3 تا برادر دارم دارم که برادرم وسطیم به دلیل مشکلات شخصی زندگیش در گذشته خیلی عصبی و پرخاشگر هست. در کل هم ادم فوق العاده شکاکیه. شما هم میدونین که شکاکا چقد حرفای غیر منطقی میزنن
اگه خونه باشه اصلا نمیشه تحملش کرد. فقط بیرون بره ما خوشحال میشیم. ولی الان حدود 3 ماهه بیکار شده متاسفانه. واقعا هروقت میاد به یکی از اعضای خونواده مخصوصا برادر کوچیکم گیر میده که تو باعث شدی من تو زندگیم نا موفق بشم. من و مامانم خیلی میترسیم. من ازش نفرت دارم. نمیخوام ریختشو ببینم. اینو بگم بعضی موقع ها خیلی دلسوزه مثلا اگه من کتاب بخوام تو بدترین شرایط میره میخره یا وقتی دانشگاه قبول شدم خیلی خیلی خوشحال شد. ولی انقد بددهنه از بس به همه فحش میده که تمام خوبیاش یادم میره. با من کاری نداره چون من اصلا بهش رو نمیدم ولی وقتی میخواد دعوا راه بندازه باور کنید از سگ بدتر رفتار میکنه. داداش کوچیکه من ارومه کاری به کار این روانی نداره ولی این باهاش لجه. با همه لجه از همه بدش میاد . فک میکنه فقط خودش درست میگه. من راستش از آینده میترسم یه بلایی سرمون بیاره هرچند جلو مردم موشه ولی جلو ما 6 متر زبون داره. نمیدونم چی کار کنم.
حالا این به کنار برادر بزرگم میخواد عروسی کنه اونم خودش مکافات داره که دختره به درد نمیخوره و ... ولی مشکل اصلی اینه ما اصن جرات نمیکنیم به این وحشی بگیم چون ممکنه یه بلایی سر داداشم بیاره. میدونم به اون هیچ ربطی نداره ولی خب خیلی پرروئه . هر غلطی دلش میخواد میکنه. دلم واسه مامانم میسوزه. اشک تو چشام حلقه زده. همش به زندگی بقیه حسرت میخورم. من دائم تو استرسم حتی توی خونه.
از گریه کردن خوشم نمیاد ولی وقتی راه حلی پیدا نمیکنم بغض گلومو میگیره که اخه گناه ما چی بود که باید همچین روانیی رو باید تحمل کنیم.
اگه راه حلی دارید لطفا بگید مرسی بابت توجهتون.
علاقه مندی ها (Bookmarks)